ادامه از صفحه اول
ذخاير و توليد نفت از امريكا تا ايران
توليد نفت ايران به مرز 4 ميليون بشكه در روز رسيد يا از آن هم عبور كرد. طبق برنامه پنجم توسعه، توليد نفت ايران در سال 1394 بايد به 5 ميليون و 150 هزار بشكه در روز ميرسيد كه با توجه به تحقق توليد 4.2 ميليون بشكهاي در پايان برنامه سوم توسعه، هدف دور از دسترسي نبود. اما پس از پايان برنامه سوم كه مصادف با پايان دولت اصلاحات بود، روند حركتي كشور تغيير كرد و پس از مدتي هم تحريمهاي شديدي عليه ايران اعمال شد و هيچگاه توليد نفت به رقم پايان برنامه سوم نرسيد و فقط در دوره پسابرجام، توليد نفت ايران به مرز 4 ميليون بشكه در روز نزديك شد.
اين آمارها را مرور كردم تا به اينجا برسم كه تحقق توليد بالاي 5 ميليون بشكه نفت در روز در برنامه سوم توسعه، با توجه به تجربيات گذشته و ذخاير نفت كشور، هدفي منطقي بود اما نهتنها به اين هدف نرسيديم، بلكه به خاطر عقبماندگيهاي گذشته، هدف برنامه ششم توسعه براي توليد نفت، به 4.7 ميليون بشكه در روز كاهش يافت كه البته آن هم تحقق نيافت.
حالا پرسش اساسي اينجاست كه چرا هيچيك از اهداف توليد نفت در برنامههاي اخير توسعه محقق نشده و چرا با وجود ذخاير غني، توليد نفت ما نهتنها از امريكا و روسيه، بلكه از عراق و امارات هم كه همگي ذخايري كمتر از ايران دارند كمتر است؟ پاسخ را بايد در همان سه عاملي جستوجو كرد كه ابتدا ذكر كردم: فقدان مديريت و برنامهريزي مناسب؛ فقدان سرمايهگذاري كافي؛ و دسترسي ناكافي به تكنولوژي روز جهان. اگر «تحريم» عامل كمبود سرمايهگذاري و تكنولوژي است، فقدان مديريت و برنامهريزي حاصل بيثباتي مديريتي و عدم انعطاف در اصول قراردادي براي جذب شركتهاي خارجي است كه تنها در شرايط غيرتحريم، ظهور پيدا ميكند. تحريم، فرصتهاي طلايي را براي افزايش توليد نفت و درآمدزايي براي كشور با فروش نفت خام يا تبديل آن به فرآوردهاي نفتي و پتروشيمي، و به تبع آن ايجاد رفاه اقتصادي براي مردم، سلب كرده و به همين دليل ابتدا بايد براي لغو تحريم تلاش كرد تا هم بتوانيم توليد نفت خود را افزايش دهيم و هم بتوانيم نفت خود را بفروشيم. بازگشت توليد نفت به همان عدد 4.2 ميليون بشكه در روز و افزايش صادرات نفت، با قيمتهاي امروز، ماهيانه 5 ميليارد دلار براي كشور درآمد خواهد داشت. اما تحريم، نهفقط فرصت درآمدزايي براي امروز، بلكه فرصت توسعه ميادين نفتي براي درآمدزايي در آينده را هم از بين برده است و اين يعني براي افزايش درآمدزايي و افزايش رفاه اقصادي، راهي جز لغو تحريم نداريم. البته رفع تحريم، مقدمه لازم است اما كافي نيست؛ اما ناگزير بايد از تحريم عبور كنيم تا به مراحل بعد برسيم.
دو روايت از يك واقعيت
چنين نگاهي به مشكلات اقشار كم درآمد همچون كارگران، بيشتر به معجزههاي روايت شده در داستانهاي تخيلي همانند است تا اينكه با واقعيت تلخ سفره خالي آنها تناسب داشته باشد. به گفته صائب تبريزي، چنين راوياني، تنها نمود ظاهري رخدادها و حتي حوادث را ميبينند و به ماهيت آنها توجهي نميكنند: «برق را در خرمن مردم تماشا كرده است/ آنكه پندارد كه حال مردم دنيا خوش است». سواي ملاك چنين ارزيابي از وضعيت اقتصادي اقشار زحمتكش و كم درآمد، اين پرسش پيش ميآيد كه كارويژه دولتها چه تناسبي با توصيههاي اينچنيني دارد؟ مگر كار دولتها، توصيههاي اخلاقي و البته دور از واقعيت براي مديريت بحرانهاي اقتصادي است يا چارهجوييهاي علمي و كارشناسانه براي برونرفت از آنهاست؟ دولتهايي كه به فروش سرزمين براي مديريت مسائل مالي روي ميآورند، به رسالت قانوني و اخلاقي خود براي دستيابي جامعه به رفاه و امنيت اقتصادي و اجتماعي جامه عمل نپوشاندهاند. سياست و مديريت، هنر ممكنهاست. چرا بايد همه راههاي خردورزانه و مرسوم بسته شود تا در كوچه بنبست مشكلات اقتصادي، مسوولان يا به گونه پياپي، قناعت را توصيه كنند يا احتمال فروش خاك و سرزمين را مطرح كنند؟ دولتها نيامدهاند كه تنها با تصورات و توصيههايي كه انجام آن از هر فردي برميآيد، جامعه را مديريت كنند. ايران جزو كشورهاي غني جهان است كه افزون بر جايگاه راهبردي جغرافيايياش، منابع گوناگون خدادادي دارد. زيبنده اين سرزمين و مردمانش نيست كه سادهترين راهحلها براي مديريت مسائل انباشته و پيچيده آن به كار بسته شود. بديهي است فروش خاك براي حل مشكلات اقتصادي جاري، گونهاي از نابودي سرزميني است. فراموش نكنيم، درخت هميشه از ريشه آب ميخورد نه از شاخ و برگ. مسائل ساختاري، نياز به راهحلهاي ساختاري، ريشهاي و راهبردي دارد نه توصيهها و توجيههاي عاميانه.
آرش سرحدات ايل
خلاصه شيفتگي عجيبي كه استاد به كار سوادآموزي در ميان ايلات داشت و نيز تلاش و كوشش تقريبا سي ساله استاد به بار نشست و سبب شد كه استعدادهاي درخشان فرزندان ايل كشف و شكوفا شود و از ميان نونهالان عشايري دبيران تراز اول، طبيبان حاذق و ماهر، قضات دانشمند، مهندسان متخصص و صاحبان ديگر تخصصها پرورش يابند و در عرصه علم و سياست و مديريت كشور از خود خدمات ارزشمندي برجاي گذارند. به راستي پرورش دههزار تربيت معلم و باسواد كردن پانصد هزار ايلياتي- در حالي كه پيش از نهضت سوادآموزي استاد، شمار باسوادان همه ايلات جنوب به دويست نفر هم نميرسيد- كار آساني است؟ بدون ترديد به ثمر رسيدن اين نهضت هم خرسندي و رضايت كامل استاد را به دنبال داشته و هم افتخاري بوده كه نميتواند نصيب هر كسي شود، الا انسانهايي با همت بلند، نظير استاد بهمنبيگي!
به مناسبت دوازده ارديبهشت 1402 روز معلم سخنی با صدا و سیما
از طرفي ديگر باتوجه به منبع درآمدي صدا و سيما و بهره از بيتالمال براي ادامه حيات خود، تهيه گزارشهاي تحقيقي ميتواند از مطالبات مهم افكار عمومي باشد.
متاسفانه صدا و سيما اصرار خاصي بر انعكاس اخبار به شيوه گذشته دارد، غافل از اينكه ذائقه مخاطب نسل جديد خواهان فرمت و ژانرهاي ديگري است و نسل قديمي كه احتمال دارد چندان ميلي به تماشا و شنيدن اخبار از تلويزيون و راديو نداشته باشند، به دنبال فرمهاي ديگر خبررساني هستند. اين روزها كه مسائل مختلفي در سطح جامعه وجود دارد، كاش صدا و سيما تعمق بيشتري در مسووليت اجتماعي خود ميكرد تا شايد ذرهاي به مرجعيت خبري مردم تبديل شود و در آخر اينكه رسانهاي كه عنوان ملي بودن را در همه جا يدك ميكشد بايد در بخشهاي خبري خود براي بهبود كيفي زندگي ملت از ژانر روزنامهنگاري تحقيقي مقداري بهره ببرد.