آموزش عمومی فشل
زیرا نقش آموزگار را در آموزش کم؛ و آنان را تبدیل به ابزاری برای انتقال مطالب کتابهای درسی کرده است که نه خودشان اعتقاد جدی به آن دارند و نه دانشآموزان با آن همنوایی دارند و نه حتی خانوادهها آن را قبول دارند. نظام آموزشی بیش از پیش دولتی و از بالا شده است و در عین حال سیاستگذاران این نظام نیز بسیار ضعیف و ناتوانتر از گذشته شدهاند و در نهایت شکاف عمیقی میان آموزش رسمی با نیازهای واقعی دانشآموزان به وجود آمده که نیازهای خود را از طریق سایر شیوهها، چون خانواده، رسانههای غیر رسمی و دوستان و آشنایان تامین میکنند.
مشکل واقعی نظام آموزشی در غیبت مردم، نخبگان و معلمان در شکلگیری آموزش اعم از موضوعات آموزشی و شیوه و نیز محتوای آموزش است. در هر سه زمینه شکاف عمیقی میان یک نظام آموزشی مطلوب با آموزش رسمی موجود دیده میشود. شیوه موجود مبتنی بر حفظیات، محتوای آنها بعضا نادرست و سوگیرانه و موضوعات نیز به شدت بیربط یا کمربط با نیازهای روزمره و اولویتهای جامعه است. و با توجه به وضعیت خطیر معیشت آموزگاران و بودجه کم آموزش و پرورش، تصور میرود که در ادامه وضع آموزش بدتر هم خواهد شد. مشکل اصلی طبقاتی شدن آموزش نیست، مشکل فراتر از آن است. مشکل ضد کارکردی شدن نهاد آموزش رسمی و انتقال وظایف آن به خانواده و رسانه است و چون خانواده دچار مشکلات ویژه خود است و رسانه رسمی نیز در قعر موقعیت تاریخی خود قرار دارد، وظیفه اجتماعی کردن نوجوانان و جوانان این کشور در عمل روی زمین مانده و تربیت آنان باری به هر جهت خواهد بود و این خطری است که آینده ایران را حتی بیش از کمبود آب تهدید میکند، چون نسلی که چنین رشد کنند، دیگر نمیتوان آنها را به نقطه صفر آموزش برگرداند. نوجوانان تا سنین ۱۲ تا ۱۵ سالگی هر چه تربیت شوند، شدهاند، دیگر به این راحتی نمیتوانند تغییر بنیادی کنند .
نظام اقتصادی ایران نیز در حداقلها کار میکند، هر چند به عللی که جداگانه باید بحث شود در آینده نزدیک دچار نوعی عقبافتادگی میشود که آن را زمینگیر میکند، ولی چون بخش مهمی از اقتصاد در دستان مردم است، به هر حال حداقلهایی را دارد، و چون مشکلات آن موضوعیت عاجل دارند، لذا فشار برای اصلاح آنها بالاست. ولی نظام آموزشی چنین نیست، هم اینکه مردم و نخبگان به کلی از آن دور هستند و هم اینکه مشکلات آن به فوریت تبدیل به مساله نمیشود. در هر حال امید میرود که کارشناسان این حوزه، بهویژه آموزگاران بیش از گذشته نسبت به طرح مسائل این حوزه اقدام کنند، چون فعلا مساله منحصر شده به دستمزد و حقوق آموزگاران که البته مهم است، ولی این بخش آشکار کوه یخ مشکلات این نظام است و با وجود نیروهای به شدت ناکارآمد برای اداره این وزارتخانه، آینده بیش از آنکه به نظر میرسد خطیر خواهد بود.