چگونه ایران را دوست بداریم؟!
باید در کتاب های درسی ما، به ویژه در دوران ابتدایی و دبیرستان، آموزش شاهنامه بسیار پررنگتر از وضعیت کنونی داشته باشد. صدرالمتالهین از فردوسی در اسفار خود با عنوان:« فردوسی قدوسی» نام برده است، دنیایی در این تعبیر و در این عنوان فشرده شده است. مثل همان که سیبستانی را در دانه سیبی میدید. در دوران کودکی ما، در بسیاری خانهها شاهنامه یا خلاصه شاهنامه دیده میشد. در قهوهخانه ها بساط جذاب شاهنامهخوانی بر پا بود، گاه در مراسم شاهنشاه خوانی هزاران نفر شرکت میکردند و در مراسم سهرابکشان زنان طلای خود را به پای مرشد میریختند و مرشد می گفت: «بشارت بر شما که من قدر این اشک ها را میدانم و این طلاها صرف کمک به نیازمندان میشود و تکهای از آن به زندگی من راه نمییابد.» رضوان و رحمت خداوند بر استاد استادان روانشاد دکتر اسلامی ندوشن که ایران را دوست داشت و نوشت: «چگونه ایران را دوست بداریم.» و نیز نوشت: « ایران را از یاد نبریم!» و به حق شاهنامه فردوسی را « ایران نامه» می خواند که حقیقتا چنین است، اگر ایران محور و مرکز شاهنامه نبود که رستم دستان بر کاووس شاه بی مغز نمیخروشید و فریاد نمیزد:
چرا دارم از خشم کاووس باک
چه کاووس پیشم چه یک مشت خاک
و اما! روحانیت ما هم به دلیل نقشی که در حاکمیت بر ایران پیدا کرده، بیش از همه سزاوار آشنایی با شاهنامه است! اگر ایران را دوست داریم، اگر نگران هویت ملی هستیم. اگر نگران فردای نسل نو میباشیم، با شاهنامه بلکه ایراننامه زندگی کنیم!