• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5476 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۱۶ ارديبهشت

از طلوع گرم تا غروب سرد آفتاب امروز!

مهرداد حجتي

بيست و چهار سال پيش، گروهي بعضا تازه‌كار و جوان، در تحريريه يك روزنامه نوبنياد گرد هم آمدند تا نخستين روزنامه عصر، دوران جديد روزنامه‌نگاري را منتشر كنند. روزنامه‌اي فرهنگي -اجتماعي كه قرار بود در همان مكان تحريريه «صبح امروز» شكل بگيرد. دو تحريريه در دو زمان، اما در يك مكان. تحريريه روزنامه « آفتاب امروز» صبح‌ها و تحريريه روزنامه «صبح امروز» بعدازظهرها، در همان مكان، گرد مي‌آمدند تا يك روزنامه براي عصر همان روز و يك روزنامه براي فردا صبح آن روز منتشر كنند. 
دوران پرشوري بود. تلاش گروهي روزنامه‌نگار جوان براي اطلاع‌رساني به جامعه، اتفاق كمياب اما خوشايندي بود كه مرهون واقعه «دوم خرداد» بود. رخدادي كه همچون زلزله‌اي همه اركان حكومت و جامعه را تكان داده و دوران تازه‌اي را رقم زده بود. دوراني پرتحول كه قرار بود در بسياري امور تغييراتي در پي داشته باشد. 
سال ۷۸ اما سال رونق مطبوعات بود، سال تجديد حيات مطبوعات، سالي كه در آن نشريه‌هايي با رويكردهاي تازه و گفتماني تازه پا به عرصه اطلاع‌رساني گذاشته بودند تا در آن تغييرات بنيادين نقش ايفا كنند. شايد به همين دليل بود كه اين نشريات به نشريات «دوم خردادي» معروف شدند. البته كه آنها مولود آن فضاي سياسي بودند. فضاي شكل گرفته پرنشاطي كه «جامعه مطالبه‌گر» آن را با راي بيست ميليوني‌اش در دوم خرداد۷۶، پديد آورده بود. روزنامه «آفتاب امروز» اما در آن ميان، روزنامه متفاوتي بود. هم از نظر رويكرد، هم قطع و اندازه و هم تيمي كه در آن كار مي‌كرد. «آفتاب امروز» متفاوت بود، چون گروه تحريريه‌اش هم متفاوت بود. همه جوان، پرشور و البته اغلب كم‌تجربه. شايد همين كم‌تجربگي بيشتر به كار آن روزنامه آمد، چون همه مي‌خواستند در خلاقيت و نوآوري خودي نشان دهند و در صفحات روزنامه نقش پررنگ‌تري ايفا كنند. «آفتاب امروز» اما در مقايسه با «صبح امروز» كم‌تيراژ‌تر بود. كم‌تيراژتر به اين دليل كه «صبح امروز» چندي پيش‌تر از «آفتاب امروز» روي دكه‌ها آمده بود و جاي خود را به دليل رويكرد يك‌سر سياسي‌اش باز كرده بود. جامعه تشنه آگاهي، با شعار آن روزنامه «دانستن حق مردم است»، عطش سياسي‌شان سيراب مي‌شد و ديگر مخاطبي از اين نظر براي روزنامه عصر باقي نمي‌ماند تا با آن سيراب شود. صفحات سرشار از مطلب، يادداشت و تحليل سياسي «صبح امروز» آن‌قدر مخاطب پيدا كرده بود كه ديگر روزنامه‌هاي دوم خردادي را هم از اين نظر پشت‌سر گذاشته بود! انبوه مطلب خواندني دست اول سياسي كه هر روز با «صبح امروز» در دسترس مخاطبان قرار مي‌گرفت، مجال تمام كردن تمام مطالب را هم به آنها نمي‌داد! روزنامه‌اي رشك‌برانگيز و استثنايي در طول تاريخ مطبوعات ايران با صاحب امتيازي سعيد حجاريان و يك تيم استثنايي تحريريه كه بعدها هرگز تكرار نشد. اما داستان «آفتاب امروز» يك‌سر متفاوت بود. تا پيش از انتشار اين روزنامه، فقط دو روزنامه عصر، يعني «اطلاعات» و «كيهان» در دسترس مخاطب قرار گرفته بود كه آنها هم عصرها منتشر مي‌شدند. دو روزنامه مصادره‌اي دولتي كه ديگر نه تيراژ قابل‌توجهي داشتند و‌ نه مخاطب قابل اعتنايي. ابتكار انتشار روزنامه عصر، آن‌هم در بخش خصوصي، هم مي‌توانست وجه تمايز برجسته «آفتاب امروز» با ديگر روزنامه‌هاي موجود باشد و هم پاشنه آشيل آن. وجه تمايزش البته به كار آمد و تا‌حدودي نگاه‌هاي بسياري را معطوف خود كرد. مخاطبان خود را در فرصت كوتاه به دست آورد و راه خود را در ميان آن همه روزنامه رنگارنگ پيدا كرد. اما پاشنه آشيل آن، در فرصت كوتاه فراهم‌آوري محتواي خبري روزنامه بود. فرصتي بسيار كوتاه و چند ساعته كه بايد همه صفحات رويي بسته مي‌شدند و تا ساعت ۱۰ صبح خروجي‌شان گرفته مي‌شد براي ارسال به چاپخانه «چاپ گستر» كه بيرون از شهر بود. صفحات لايي، البته از ۴۸ ساعت قبل آماده بود. فشردگي وقت در يك بازه زماني دو يا سه ساعته براي گردآوري خبر دست اول، فشار روي بخش‌هاي مختلف تحريريه را بالا مي‌برد و اضطراب را در ميان افراد تازه‌كار افزايش مي‌داد. شتاب براي رساندن يادداشت، گزارش، خبر و عكس، در ساعات اوليه صبح، تحريريه را به محلي پراضطراب و البته شاداب بدل مي‌كرد كه كلي موج از آن برمي‌خاست تا به صفحات بلند و‌ كشيده روزنامه سرريز شود. امواجي كه رفته‌رفته مخاطبان ثابت خود را پيدا و  آنها را به خوانندگان پرو‌پا قرص روزنامه اضافه مي‌كرد. صفحه‌بندي روزنامه هم متفاوت بود. محل يادداشت‌ها، ستون‌ها و حتي ابعاد عكس‌ها در «آفتاب امروز» متفاوت بود. توجه به عكس، يكي از ويژگي‌هاي بارز اين روزنامه بود. سردبير صميمي و خوش‌ذوق روزنامه از هر پيشنهاد نوآورانه و خلاقانه‌اي استقبال مي‌كرد و بلافاصله آن را در صفحات روزنامه به اجرا در مي‌آورد. 
در آن زمان قصد داشتم نخستين روزنامه تمام سينمايي كشور را منتشر كنم. اين امكان در مجموعه تحت مديريت «احمد ستاري» بود. به همين خاطر ابتدا قرار شد درون روزنامه «آفتاب امروز» با يك لوگوي مستقل، «سينما آفتاب» را منتشر كنيم تا پس از جا افتادن، از سال بعد آن را مستقل كنيم. ايده لوگوي مستقل و پافشاري براي استقلال صفحات، آن بخش از روزنامه را شلوغ‌ترين و به گمان بسياري جذاب‌ترين قسمت روزنامه كرد تا جايي كه بسياري از پيشكسوتان سينمايي‌نويس هم داوطلب كار در آن بخش شدند. افرادي نظير، طهماسب صلح‌جو، جواد طوسي، سعيد عقيقي، رضا درستكار و بسياري ديگر. «سينما آفتاب» به سرعت تبديل به بخش جذاب و پرخواننده «آفتاب امروز» شد. مخاطبان خود را يافت و بازتاب‌هايش تا حدي بود كه پاي بسياري از سينماگران مطرح را به دفتر روزنامه باز كرد. شرايط به گونه‌اي پيش رفت كه در مدت كوتاهي، بسياري در پي انتشار مطالب‌شان در آن صفحات بر آمدند. يك روز «مسعود كيميايي» با اشتياق به دفتر تحريريه مي‌آمد تا ناهار در كنار ما باشد، روز ديگر، «كيانوش عياري» و روز بعد «سيروس الوند» يا «احمدرضا درويش». خبرها هم همه دست اول و توليدي خود اعضاي «سينما آفتاب» بود. اگر گفته شود كه «رضا درميشيان»، «اصغرنعيمي»، «عليرضا معتمدي»، «نازنين فراهاني» و گروهي از چهره‌هاي سرشناس سينما، روزگاري از اعضاي تحريريه پاره‌وقت يا تمام‌وقت «سينما آفتاب» بوده‌اند شايد براي بسياري باوركردني نباشد، اما واقعيت اين است كه روزنامه‌نگاري در آن بازه زماني جذاب‌تر از هر شغل ديگر بود، به گونه‌اي كه بسياري از چهره‌هاي سرشناس سياسي يا هنري، خود به روزنامه‌ها زنگ يا سر مي‌زدند. آنها بسيار علاقه‌مند به گفت‌وگو با همين روزنامه‌ها بودند. تيراژ همه روزنامه‌ها بالا بود و مخاطبان ميليوني مجموع روزنامه‌ها، بسياري را در «حكومت» مي‌ترساند. روزنامه‌ها، در مقطعي از دهه هفتاد و هشتاد تبديل به يك «قدرت» براي پاسخگو كردن «حكومت» شده بودند. ضريب نفوذ روزنامه‌هاي موسوم به «دوم خرداد» بالا رفته بود و به رقم قابل توجهي رسيده بود تا جايي كه فهرست كانديداهاي روزنامه‌هاي «دوم خرداد» براي تصاحب كرسي‌هاي مجلس ششم تعيين‌كننده شد. 
«سعيد حجاريان» نقل مي‌كند كه «كار به جايي رسيد كه محسن رضايي شخصا زنگ زد و خواستار درج نام خود در فهرست كانديداهاي مطلوب روزنامه‌نگاران شد. حجاريان هم در پاسخ گفته بود، اگر اصرار دارد بهتر است ابتدا طي بيانيه‌اي از جناح خود تبري بجويد تا بعد سر فرصت در اين مورد با او صحبت كند.» بسياري شكست آقاي هاشمي‌رفسنجاني در آن دوره از انتخابات را متوجه نقدهاي صريحي مي‌دانند كه در دو روزنامه «صبح امروز» و «آفتاب امروز»، درباره او‌ منتشر مي‌شد. نقدهايي كه عمدتا توسط «اكبر گنجي» نوشته مي‌شدند و گاه از فرط تندي، از صفحه كنار گذاشته مي‌شدند. «آفتاب امروز» اما كمتر سياسي بود. هر چند «دوم خرداد» همه كشور را سياسي كرده بود. سينما، تئاتر، ادبيات، موسيقي، نقاشي و حتي عكاسي هم سياسي شده بود. طبيعي است كه همه در آن زمان از سياست حرف مي‌زدند. فيلم‌هاي سينمايي، لحن عريان‌تري پيدا كرده بودند. همه مي‌خواستند در رفتار سياسي از هم پيشي بگيرند. «قتل‌هاي زنجيره‌اي» هم كام همه هنرمندان و روشنفكران را تلخ كرده بود و همه در پي دستيابي به حقيقت بودند. در دوراني كه همه عرصه‌ها به اتاق شيشه‌اي دعوت مي‌شدند، پنهانكاري بخشي از دولت برتابيده نشد. به همين خاطر دولت ناچار به پذيرفتن خطاي خود شد و طي بيانيه‌اي مسووليت آن واقعه را بر‌عهده گرفت. اين شايد بزرگ‌ترين گام در دوران «دوم خرداد» بود. گامي كه بايد براي اصلاحات برداشته مي‌شد. 
اما قتل‌هاي زنجيره‌اي تنها حادثه ملتهب آن ماه‌ها نبود. حادثه تلخ كوي دانشگاه هم همه ماه‌هاي پس از خود را تحت تاثير گرفته بود. ۱۸ تير ۷۸، حادثه كوچكي نبود. هر چند كه ابتدا كوچك بود. يك اعتراض ساده با يك راهپيمايي كوتاه شبانه از كوي تا بزرگراه جلال آل‌احمد. اعتراض به توقيف روزنامه «سلام» در پي انتشار نامه محرمانه «سعيد امامي» كه حالا به عنوان متهم رديف اول قتل‌هاي زنجيره‌اي شناخته شده بود. گويا روز پيش از آن قرار بود نامه در روزنامه «صبح امروز» منتشر شود كه سعيد حجاريان، صاحب امتياز روزنامه با اين استدلال كه روزنامه به قدر كافي به دليل افشاگري درخصوص قتل‌ها زير ضرب است و بهتر است در روزنامه‌اي منتشر شود كه صاحب امتيازش فرد قدرتمندي است، از چاپ آن در صبح امروز جلوگيري كرده بود. آن روزها روزنامه‌هاي موسوم به دوم خردادي با هم ارتباطي نزديك داشتند. عمدتا صاحب امتياز همه آنها با هم در مواردي همسويي و مشاركت داشتند، خصوصا «صبح امروز» و «سلام» كه سابقه آنها به سال‌ها همكاري گروهي از اعضاي شوراي سردبيري صبح امروز با روزنامه سلام بازمي‌گشت. ازجمله سعيد حجاريان كه مقالاتش با نام مستعار در آنجا منتشر مي‌شد. هر چه بود، سيدمحمد موسوي‌خوئيني‌ها، پدر معنوي آن گروه از اصلاح‌طلبان بود كه رابطه‌شان از همان بدو انقلاب و اشغال سفارت امريكا شكل گرفته بود. حالا همان گروه، شاخص‌ترين گروه اصلاح‌طلبان حامي سيد محمد خاتمي بودند كه در يك اتفاق تاريخي به رياست‌جمهوري رسيده بود. سعيد حجاريان هم مشاور او شده بود. كسي كه به عنوان تئوريسين اصلاحات شناخته مي‌شد و تحليل‌هاي سياسي‌اش، كه متاثر از نگره‌اي فلسفي بود، او را از همه تحليلگران متمايز مي‌كرد. او فقه، علوم سياسي، فلسفه و ادبيات مي‌دانست. كتاب‌هاي فلسفي، سياسي و تاريخي را به زبان انگليسي و عربي مي‌خواند و در همان ابتداي انقلاب براي دانشجوياني به سن خود، كلاس نهج‌البلاغه داير كرده بود. او فردي به غايت باهوش و باسواد بود كه همگان را به تحسين وامي‌داشت. او حالا مدت‌ها بود كه وزارت اطلاعات را به مقصد مركز تحقيقات استراتژيك ترك گفته بود. او سال‌ها وقتش را صرف پژوهش كرده بود و انبوهي جزوه و مقاله براي حل مسائل كلان كشور فراهم آورده بود كه همه دراختيار مسوولان بلندپايه كشور قرار گرفته بود. او با شناخت كامل از مسائل كشور و حساسيت‌هاي موجود، تصميمش را با سيدمحمد موسوي‌خوئيني‌ها در ميان گذاشته بود. خوئيني‌ها هم پذيرفته و نامه سعيد امامي را منتشر كرده بود. همان روز، دستور توقيف روزنامه سلام صادر شده بود. گويا صاحب امتياز پرنفوذ و مقتدر «سلام» مانع توقيف روزنامه نشده بود. كسي كه سابقه دادستاني كل كشور داشت و از ياران نزديك رهبر انقلاب، آيت‌الله خميني به شمار مي‌آمد. حالا توقيف آن روزنامه واكنش مسالمت‌آميز گروه قليلي از دانشجويان كوي را برانگيخته بود و همان بهانه‌اي به دست گروه‌هايي تندرو داده بود تا آن اعتراض را ساختارشكن جلوه دهند. فرداي آن، همه تهران متاثر از فاجعه‌اي بود كه در كوي دانشگاه تهران رخ داده بود. گروهي از دانشجويان شهرستاني ساكن كوي مورد هجوم شبانه قرار گرفته بودند و به ‌شدت آسيب ديده بودند. روزنامه‌ها هم ابعاد آن رويداد را در تيراژي وسيع پوشش داده بودند. صبح امروز، اما فعال‌تر از ديگر روزنامه‌ها، موضوع را با عكس و شرح بيشتر منتشر كرده بود. به شكلي كه كار به چاپ‌هاي دوم و سوم هم مي‌رسيد.
«روزنامه آفتاب» امروز كه مدتي پس از آن رخداد متولد شده بود، متاثر از همان فضا ناچار به انتشار برخي مطالب مرتبط با همان رويدادها بود. به همين خاطر هم، هر چند در آغاز، اصلا قصد پرداختن به موضوعات سياسي نداشت، اما ناگزير به دليل گرايش جامعه، همه صفحات، به سمت سياست ميل پيدا كرد، حتي «سينما آفتاب». شايد به همين دليل بود كه در نهايت در يك روز بهاري ارديبهشت ۱۳۷۹، خبر توقيف روزنامه به تحريريه رسيد. هر چند همه مي‌دانستيم به خاطر ترور سعيد حجاريان، فعلا از توقيف «صبح امروز» منصرف شده بودند و ترجيح داده بودند به جاي آن، «آفتاب امروز» را توقيف كنند. آفتاب امروز فقط چند ماه، حتي كمتر از يك‌سال عمر كرده بود. اما در همان مدت كوتاه تاثيرش را بر بسياري از روزنامه‌نگاران گذاشته بود. در آن روزنامه نسلي پرورش يافته بود كه قرار بود، سال‌ها نشريات پس از آن را تغذيه كنند. همان‌ها كه برخي به سردبيري روزنامه‌هاي پرتيراژ رسيدند و برخي به عنوان روزنامه‌نگاراني پژوهشگر زبانزد شدند و گروهي هم به غربت كوچ كردند. «ژيلا بني‌يعقوب»، «عذرا فراهاني»، «زهرا مشتاق»، «اكبر منتجبي»، «جواد روح»، «اميد پارسانژاد»، «پژمان راهبر»، «كسري نوري»، «همايون خيري»، «علي‌اصغر رمضانپور»، «مانا نيستاني»، «نيك‌ آهنگ كوثر»، «فرناز قاضي‌زاده»، «رضا انصاري‌راد»، «ايرج اسلامي»، «محمد تنكست»، «سعيده اسلاميه»، «نسرين مقدم»، «لاله عالم»، «زهرا حاج‌محمدي»، «فرانك آرتا»، «عيسي اسحاقي» و بسياراني ديگر همه از اعضاي فعال تحريريه آفتاب امروز بودند كه حالا هر يك در گوشه‌اي از اين كره خاكي به كاري مشغولند.  با توقيف «آفتاب امروز»، در «سينما آفتاب» هم بسته شد. ايده‌اي كه قرار بود در ادامه انتشار آن تحقق پيدا كند بعدها به شكل ديگري در دل روزنامه «ملت» تحقق پيدا كرد. چهار صفحه تمام سينمايي و تماما توليدي، با نام «سينما ملت» توسط من، با تيمي كاملا حرفه‌اي، چند ماه مانده به انتخابات رياست‌جمهوري سال ۸۰، روي دكه مطبوعات رفت. اين‌بار آن ايده كاملا به شكلي مجسم تحقق يافته بود. هر چند كه عمر همكاري تيم ما با صاحب امتياز آن روزنامه كوتاه بود و ناچار به قطع همكاري با آن روزنامه نو تاسيس شديم، اما آنچه مرا خوشحال كرده بود، تحقق يك ايده بود كه بالاخره تجسم يافته بود.  بعدها اما با انتشار يك روزنامه كه اتفاقا تماما سينمايي نبود، اين‌گونه ادعا شد كه نخستين روزنامه سينمايي كشور حالا منتشر شده است! در صورتي كه چند سال پيش از آن روزنامه چهار صفحه‌اي «سينما ملت» به شكل ضميمه همراه با روزنامه ملت در دسترس مخاطبان قرار گرفته بود. تاريخ مطبوعات را مي‌توان بارها مرور كرد، اسناد هيچ‌گاه دروغ نمي‌گويند.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون