• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5476 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۱۶ ارديبهشت

قصه عنصر پنجم

مرتضي ميرحسيني

نمي‌شود انكار كرد بيشتر فيلم‌هاي علمي-تخيلي كه بخشي از جذابيت‌شان را مديون جلوه‌هاي ويژه‌اند، بعد از گذشت چند سال -با پيشرفت امكانات فني سينما و بهبود جلوه‌هاي ويژه- رنگ كهنگي مي‌گيرند و آن جذابيتي را كه در زمان اكران داشته‌اند از دست مي‌دهند. چندان فرقي هم نمي‌كند كه داستان فيلم چقدر قوي و پركشش است و چه حرف‌هاي قابل‌اعتنايي در آن زده مي‌شود، تغيير نسل فناوري كه اتفاق مي‌افتد، فيلم‌هاي اينچنيني هم خواه‌ناخواه و متاثر از اين تغيير، «كهنه» مي‌شوند و مهم‌ترين ويژگي‌شان، يعني سرگرم‌كنندگي را به نسل بعدي فيلم‌هاي اين ژانر واگذار مي‌كنند. يكي از فيلم‌هايي كه اين واقعيت درباره‌اش صدق مي‌كند، فيلم «عنصر پنجم» ساخته لوك بسون است كه سال 1997 در چنين روزي اكران شد. اين فيلم فرانسوي كه البته به زبان انگليسي است، در آن زمان پرخرج‌ترين فيلم اروپايي بود و گروهي از بهترين‌هاي فني سينما در ساخت آن همكاري داشتند. در فروش هم فيلم بسيار موفقي بود و سه برابر بودجه‌اي كه صرف توليدش شده بود، فروخت و تا سال‌ها پرفروش‌ترين فيلم فرانسوي محسوب مي‌شد. اما بعيد است مخاطبي را كه چشم‌ها و ذهنش به فيلم‌هاي چند سال اخير عادت كرده جذب كند و حتي شايد جلوه‌هاي ويژه آن كمي مضحك و مسخره هم به نظر برسد. «عنصر پنجم» داستاني درباره نبرد خير و شر را در آينده‌اي دور، در سال 2263 ميلادي روايت مي‌كند و قهرمانان آن مي‌كوشند تا راه غلبه تاريكي و سيطره شرارت بر دنيا را ببندند. يكي از آنها كشيشي به نام ويتو كورنليوس است كه سال‌هاي طولاني منتظر فرارسيدن زمان اداي اين وظيفه بوده، ديگري زن جواني است كه گويا از كهكشاني دور به زمين آمده و لي‌لو ناميده مي‌شود و سومي هم راننده تاكسي‌اي به نام كوربن دالاس است كه  -مثل بسياري از داستان‌هاي ماجراجويانه- ناخواسته در ماجرا گير مي‌كند. البته لي‌لو در جايي از اواخر فيلم، با مرور تاريخ بشر، در حقانيت ماموريتش شك مي‌كند و با اشاره به جنگ‌ها و سركوب‌ها و نسل‌كشي‌ها و نابودي گسترده محيط‌زيست، اين پرسش را پيش مي‌كشد كه «چه فايده‌اي دارد نجاتش بدهيم، وقتي مي‌بيني (آدم‌ها) با آن چه مي‌كنند؟» بسون مي‌گفت حرف اصلي‌ام همين پرسش بود و مي‌خواستم مخاطبان فيلم را نيز به انديشيدن درباره آن ترغيب كنم. خودش بيشتر توضيح نداد، اما برخي‌ها گفتند منظور او فساد گسترده در جهان و سوءاستفاده بسياري از رهبران سياسي از قدرت بود و برخي ديگر نيز از فيلم و از آنچه بسون درباره‌اش گفته بود نكوهش باورهاي تنيده شده در بافت نظام سرمايه‌داري و مصرف‌گرايي افراطي را برداشت كردند. راستش خودم در اين باره چيز بيشتري براي گفتن ندارم. جايي خواندم كه بسون از دوران نوجواني به اين داستان فكر مي‌كرد و طرح اوليه آن را نيز همان سال‌ها نوشته بود. طراح اوليه‌اش، داستان مردي در آينده‌اي دور بود كه در بخت‌آزمايي، سفري تفريحي به سياره‌اي موسوم به بهشت را مي‌برد و در اين سفر با زني از جهاني ديگر، به‌ ظاهر جوان اما حدودا دوهزار ساله آشنا مي‌شود. دل مي‌بازد و با زن در ماموريتي پرمخاطره همراه مي‌شود. بسون بعدها، به مرور به داستاني كه در سر داشت شاخ و برگ داد، قصه دلباختگي دو شخصيت اصلي را به كوشش براي نجات دنيا و بشريت پيوند زد و حتي شهري را كه داستانش در آن اتفاق مي‌افتد شهري شبيه نيويورك، با همان شلوغي و برج‌هاي بلند و آلودگي‌اش تصور كرد. سال 1994 بود كه نخستين گام‌هاي جدي در ساخت فيلم را برداشت، اما بودجه‌اي كه فيلمنامه‌اش نياز داشت آن‌قدر زياد بود كه تامين آن، حداقل در آن مقطع ناممكن به نظر مي‌رسيد. پروژه براي مدتي متوقف شد. بسون، چندي بعد، در همان سال، شاهكارش «لئون» را ساخت و متكي به موفقيت چشمگير آن، در همكاري با شركت كلمبيا پيكچرز، كوشش تازه‌اي را براي ساخت «عنصر پنجم» شروع كرد. فيلمنامه را از نو نوشت و چند صحنه پرخرج آن را كه نبودن‌شان به داستان لطمه نمي‌زد، حذف كرد. اين فيلم با اكران گسترده، تا چند هفته در صدر پرفروش‌ترين فيلم‌ها ديده مي‌شد و در آن زمان، اتفاق مهمي در صنعت سينماي اروپا به شمار مي‌رفت. البته براي بسياري از منتقدان، «عنصر پنجم» فيلم جدي و عميقي نبود و به نظرشان عبارت «سرگرم‌كننده، نه بيشتر» براي توصيف آن كفايت مي‌كرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون