روايت افسر اداره اطلاعات حزب بعث از اتفاقات قبل و بعد از انقلاب اسلامي
ترورهاي بهشتي و رجايي طرح اطلاعات عراق با همكاري «مجاهدين خلق» بود
وبسايت «شفقنا» به نقل از «الشرق الاوسط» نوشت: سالم الجميلي افسر اداره اطلاعات حزب بعث است كه مدتهاي مديدي در راهروهاي اين سرويس اطلاعاتي ماندگار بود و او اكنون براي الشرق الاوسط ماجراهاي جنجال برانگيزي را روايت ميكند. هنگامي كه نيروهاي امريكايي در سال ۲۰۰۳ ميلادي به عراق حمله كردند، الجميلي مدير شعبه امريكا در سرويس اطلاعات حزب بعث بود. او با سرعت تا جايي كه توانست آرشيوها را از بين برد، اما نيروهاي امريكايي در بازداشتش تاخير نكردند و ۹ ماه را در زندانهايشان سپري كرد و سپس عازم امان شد و بعدها از آنجا رفت.
بر اساس اين گزارش، مضمون بخشي از روايتهاي مختلف او به الشرق الاوسط چنين است:
اواسط دهه شصت، (امام) خميني به عراق آمد در حالي كه در ابتدا فعاليتي نداشت. پس از انقلاب جولاي ۱۹۶۸ ميلادي، عراق موضع مخالفي در قبال تصميم شاه براي الحاق جزايره سهگانه (امارات) اتخاذ كرد. محمدرضا شاه پهلوي به عنوان اهرم فشار و تهديد، نيروهايش را روانه مرزهاي عراق كرد. شاه از مخالفان كرد در عراق حمايت كرد و حمايت از مخالفان ايران را عليه او آغاز كرديم.
پس از توافق الجزاير در سال ۱۹۷۵، ايران حمايتش از جنبش كرد را متوقف كرد و جنبش كرد از هم پاشيد. از جمله شروط اين توافق اين بود كه فعاليت مخالفان ايران در خاك عراق متوقف شود. به (امام) خميني گفته شد كه لازم است وضعيت جديد و شرايط رابطه با ايران را بپذيرد، اما قبول نكرد و اصرار ورزيد. به او گفتيم كه اگر روي تداوم فعاليتهايش اصرار داشته باشد، بايد عراق را ترك كند. تلاش كرد به كويت برود. در منطقه مرزي معلق ماند و مقامات عراقي با بازگشتش به نجف موافقت كردند.
پس از آنكه مشخص شد كه كنترل او دشوار است، در موضوع (امام) خميني و رابطه با ايران نوعي سردرگمي به وجود آمد. در همين شرايط، فرماندهي سرويس اطلاعاتي اين مشكل را بررسي كرد كه آيا ممكن است دليل اين موضوع، اصرار (امام) خميني بر تداوم فعاليتهايش باشد؟ در يكي از جلسات يكي از افسران، ترور (امام) خميني و انداختن مسووليت ترورش بر گردن [آيتالله] ابوالقاسم خويي مرجع تقليد شيعه را مطرح كرد كه به اين طريق هر دو شخصيت حذف شوند. سرويس اطلاعاتي جرات نكرد بخش دوم پيشنهاد را به رييسجمهور ارايه كند و تنها بخش اول را گفت يعني ترور (امام) خميني. صدام نه با ترور و نه تحويل او به سرويس اطلاعات شاه موافقت نكرد و گفت: «آيا اطلاعات نميداند كه او ميهمان عراق است؟»
در اين فضا، (امام) خميني راهي پاريس شد. صدام ميخواست از نيات او در مرحله آتي به ويژه پس از آنكه رژيم شاه در حال تزلزل بود، اطلاع يابد. او علي پاوه را كه با (امام) خميني ارتباط داشت، به پاريس فرستاد و اين ديدار رخ داد. پاوه از (امام) خميني پرسيد كه در صورت سقوط شاه و بازگشتش به تهران چه كاري ممكن است انجام دهد و او با قاطعيت پاسخ داد كه اولويت پس از موفقيت انقلاب اسلامي سرنگوني رژيم بعث در عراق خواهد بود. صدام به گزارش فرستادهاش گوش داد و نتيجه گرفت كه در صورت بازگشت (امام) خميني به تهران، رويارويي حتمي است و آن را بسيار محتمل ميديد. شاه رفت و (امام) خميني بازگشت. جريانهاي اسلامي شيعي در عراق فورا با او ابراز همدردي كردند و تحت تاثير او قرار گرفتند. (امام) خميني، محمدباقر صدر مرجع تقليد شيعيان را به اعلام انقلاب اسلامي در عراق ترغيب ميكرد. اين فضاي تنفر از رژيم عراق دليل اقدامات ايذايي ايران از طريق وكلا و نمايندگانش در عراق بود. نشانههاي رويارويي شدت گرفت. به همين خاطر براي مدت طولاني يك خلبان ايراني را كه هواپيمايش قبل از جنگ بر فراز عراق سقوط كرد، به عنوان شاهدي بر اينكه ايران عملا آغازگر درگيري است، توقيف كرديم. هنگامي كه انقلاب اسلامي در ايران به پيروزي رسيد، تركيبي از نيروها بود و نهادهايش شكننده بود. جنگ آغاز شد و ما بايد عناصر قدرت لازم را جمع ميكرديم. رويارويي علني و بدون كنترل شد. مجاهدين خلق عناصر كاركشته و باتجربهاي در اقدامات نظامي وامنيتي داشتند و در جامعه ريشه دوانده بودند. ما از قبل با حزب دموكرات كردستان ايران هم روابطي داشتيم. اين روابط به اداره اطلاعات عراق امكان وارد كردن ضربات دردناك به رژيم ايران را داد.
ضربات دردناك
سرويس اطلاعاتي حزب بعث تمام راههاي حمايت رسانهاي، فني، مادي و نظامي از حزب دموكرات كردستان و مجاهدين خلق را فراهم كرد. هدف اول، زير نظر مستقيم برزن التكريتي بود. نقشهاي براي انفجار محل تدوين كرد و در ۲۸ ژوئن ۱۹۸۱ به اجرا درآمد و آيتالله حسين بهشتي رييس قوه قضاييه و ۷۲ شخصيت برجسته از جمله شماري وزرا و نمايندگان و مسوولان بخشهاي مختلف كشته شدند. اين ضربه قوي و شديد بود و اداره اطلاعات عراق نشان داد كه ميتواند به اماكني كه مستحكم به نظر ميرسيدند، برسد. آيتالله خامنهاي رهبر كنوني ايران هم فرد ديگري بود كه هدف قرار گرفت. هنگام سخنراني، بمبي كه در يك ضبط صوت كار گذاشته شده بود، منفجر و باعث فلج شدن دست راستش شد. برزان التكريتي به دنبال ضربه بزرگتر يعني ترور (امام) خميني بود. در سال ۱۹۸۱ ميلادي امكان انجام چنين عملياتي فراهم شد. رسيدن به (امام) خميني آسان نبود، اما وجود يك روحاني نزديك به او كه احتمالا با مجاهدين خلق هم صنمي داشت، اين ماموريت دشوار را آسان كرد. تيمي از سرويس اطلاعات عراق مامور تهيه يك بمب كوچك براي كار گذاشتن در بالش (امام) خميني شد. اين بمب در يك زمان اشتباه و زماني منفجر شد كه (امام) خميني خارج از خانه بود.
حملات ادامه يافت و در ۳۰ آگوست، يك انفجار باعث كشته شدن محمدعلي رجايي پس از كمتر از يك ماه از تصدي پستش شد و محمدجواد باهنر نخستوزير وقت ايران در انفجار يك بمب كه در دفتر وي هنگام جلسه با شوراي عالي دفاع كارگذاشته شده بود، كشته شد.
درگيري تلخ بر سر خاك كويت
رويارويي بين اداره اطلاعات عراق و ايران به خاك دو كشور محدود نشد و به ميادين دور و نزديك رسيد. الجميلي ميگويد كه كويت صحنه مبارزه تلخي بود به ويژه اينكه حزب الدعوه عراق كه حامي ايران بود، از اراضي كويت براي اجراي عمليات عليه رژيم عراق استفاده ميكرد. هنگامي كه گروهي از حزب الدعوه در آوريل، عمليات دانشگاه المستنصريه را براي هدف قرار دادن طارق عزيز انجام دادند، اداره اطلاعات عراق با تلاش براي ترور صادق قطبزاده كه در راه ديدار با امير كويت بود، پاسخ داد. كويت همچنين صحنه هدف قرار دادن سفارت ايران با موشك و سوءقصد به يك مقام مسوول در حزب الدعوه و حملات ديگر بود.
اعدام سيد محمدباقر صدر
تلاش (امام) خميني براي انتقال انقلاب به داخل عراق، منبع نگراني بزرگ رژيم عراق و سرويسهايش بود و سيد محمدباقر صدر جانش را در چنين فضايي از دست داد.
صدر از مهمترين نظريهپردازان انديشه اسلامي شيعي بود و همين باعث محبوبيت بالاي او و تاثيرگذاري در محافل شيعه عراق شده بود. سرويس اطلاعاتي حفاظت از محمدباقر صدر را پيشنهاد كرد، اما امنيت عمومي اعدامش را پيشنهاد و رييسجمهور با آن موافقت كرد. سرويس اطلاعاتي از احضار صدر توسط اداره امنيت عمومي و اعدام او در روز بعد بهتزده شد. به نظر ميرسد رييسجمهور نظر اداره اطلاعات را ناديده گرفت و با نظر مديريت امنيت عمومي موافقت كرد كه معتقد بود هيچ فايدهاي در مراقبت از صدر نيست و بر لزوم خلاصي از او تاكيد كرد و اينچنين او در ۹ آوريل ۱۹۸۰ اعدام شد.