• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5480 -
  • ۱۴۰۲ چهارشنبه ۲۰ ارديبهشت

نقد فيلم جنگ جهاني سوم به كارگرداني هومن سيدي

هيتلريسم!

آريو راقب كياني

سخت است يافتن اثر سينمايي كه در آن كاراكتر‌ها به شكل صحيحي دچار استحاله رفتاري- هويتي و آنها باورپذير مسخ شده و همين عامل سبب پنبه شدن كليت فيلم‌هاي اينچنين شخصيت‌محور نشده باشد. كاراكترهايي كه در فرآيندهاي پرداخت شخصيت و شخصيت‌سازي، شرح حال مناسبي از آنها به مخاطب ارايه نشده و موقعيتي كه كاراكتر در آن واقع شده است نيز به درستي تعريف نشده است، قدر مسلم از سوي مخاطب باورپذير نيستند و به سرعت پس زده ‌مي‌شوند. در فيلم‌هايي كه شخصيت بايد پيش‌گام‌تر از داستان و روايت تبديل به نقطه قوت فيلم باشد و بار تماتيك آن را به دوش بكشد، به دليل قالب‌بندي غلط شخصيت، تماشاگر او را كاراكتري تحريف‌شده در محيط و شرايط اجتماعي مصور در آن قلمداد مي‌كند و همين موضوع پاشنه‌آشيل فيلم مي‌گردد. 
فيلم «جنگ جهاني سوم» به نويسندگي و كارگرداني «هومن سيدي»، فيلمي است شخصيت‌محور كه مي‌تواند نسخه بي‌عيب و نقصي از اليناسيون يك كاراكتر را به مخاطب ارايه دهد. در اين فيلم شكيب (با بازي محسن تنابنده) كارگر روزمزد بسيار گوشه‌گير و منزوي است و تا دو سوم فيلم فكر و احساسات او براي مخاطب بي‌اهميت و فاقد هرگونه حس همذات‌پندارانه است. مولف اثر كه به تم انتقام همچون ديگر آثار كارنامه سينمايي‌اش از جمله مغزهاي كوچك زنگ‌زده بها مي‌دهد، اين‌بار اين درونمايه جذاب و مخاطب‌پسند را با پرداختي نسبتا درست سوار بر پيرنگ داستاني ديگري كرده است و با روايت و وصف‌الحال شخصيت از خودبيگانه شده «شكيب» و با همه اطلاعات و پيشينه‌اي كه تماشاگر از او سراغ دارد، غافلگيري محض را براي مخاطب در پايان‌بندي فيلم رقم مي‌زند. باورپذيري شخصيت شكيب كه مستحيل شده است، صرفا به نوع مراودات و رابطه‌هايي كه او با ديگر كاراكترهاي فيلم دارد، محدود نمي‌شود. در همين راستا نيز قاب‌هاي فيلم و نماهايي كه اين شخصيت در آن حاضر است، كمك شاياني به فرم دادن تغيير شكل دروني او كرده است؛ گاهي فريم‌هاي او از بالا به پايين ديده مي‌شود و گاهي به صورت اكستريم لانگ‌شات در عرصه‌اي تنها. فيلم «جنگ جهاني سوم» در بازي فيلم در فيلمي‌اش مي‌داند كه چگونه نماي دوربين ارگانيكش را براي كاراكتر «شكيب» چه در زماني كه به صورت اسراي جنگي در اردوگاه آشويتس است تنظيم كند و از او شخصيتي بي‌كس و كار بسازد و چه در زماني كه در قامت هيتلر است، ابهت و انزجار او را در چارچوب تصوير جا دهد. بنابراين سير دوار از عرش به فرش رسيدن و بالعكس در كاراكتر «شكيب» و تحول او از شخصيت مظلومي كه سيلي مي‌خورد و سيلي نمي‌تواند بزند به شخصيت ظالمي كه همانند سكانس‌هاي فيلمي كه در آن بازي ‌مي‌كند كه دست به كشتار مي‌زند، بسيار اصولي تعريف شده است. براي منتقدان اين ديدگاه پاسخ به اين سوال نيز ضرورت دارد؛ آيا در فيلم «فروشنده» كاراكتر عماد (با بازي شهاب حسيني) نيز به شكلي منطقي دچار تغيير و دگرگوني رفتار شد و در نهايت طغيان كرد؟ 
در فيلم «جنگ جهاني سوم» با نگاه نمادين و سمبليكي كه به مسائل پيراموني كاراكتر شكيب و تعريف آدم‌هاي جهان فيلم بر اساس ضداتوپيا (ضدآرمانشهر) دارد، ابتدا به نظر مي‌رسد مكانمندي گروه پشت صحنه فيلمسازي همه جغرافياي اين كاراكتر را در برگرفته است. ولي به مرور و با تحول شخصيتي او، مشخص مي‌گردد اگرچه لباس هيتلر به قواره و قد و قامت او گشاد بوده است و سيبيل هيتلري تصويري كميك از او ساخته است وليكن به مرور اين طراحي چهره از او شخصيت مخوف‌تر و جاني‌تر از هيتلر مي‌سازد و شكيب ديگر قرار نيست كه نقش و رٌل هيتلر را به شكل تصنعي و بي‌روح بازي كند، بلكه خود هيتلر و چه بسا بدتر از او مي‌شود. فيلم نشان مي‌دهد براي «شكيب» كه ديگر چيزي براي از دست دادن ندارد، چون دليل زنده بودن او يعني لادن به يغما رفته است و تنها يك دستبند از او به يادگار مانده است، نابودي اين ضدآرمانشهر مبتلا به هيتلريسم، يك تكليف شده است. آدم‌هاي دنياي پشت صحنه كه «شكيب» حتي نمي‌داند كه موضوع فيلمسازي ايشان چه هست، براي او چنان جلوه‌اي از ديكتاتوريسم بي‌منطقي و منفعت‌طلبانه‌اي شده‌اند كه چاره‌اي جز گردنكشي را براي او در برابر آنها باقي نمي‌گذارند. فيلم طبقه بالادست و با تبختر حاكم بر شرايط «شكيب» را چنان نژادپرستانه همچون برخورد نازي‌ها يا يهوديان معرفي مي‌كند كه حتي ترازو و ميزان صداقت و دروغ «شكيب» به خواست و اراده آنها مشخص مي‌گردد. بنابراين فيلم «جنگ جهاني سوم» به تمام عوامل فيلمسازي حاضر در فيلمش كنايه مي‌زند كه برخلاف منويات فيلمسازي‌شان، آنها نيز همان هيتلر خودشيفته‌وار به انسان‌هاي شكست‌خورده و ضعيفي همچون «شكيب» چون ابزار مي‌نگرند و جان انسان‌ها در خودنمايي فيلمسازي‌شان بي‌معنا و فراموش‌شدني است! شايد بتوان گفت بازي جنگ جهاني دوم به جنگ جهاني سوم، هيتلرهايي را در برابر هيتلرهاي ديگر قرار داده است. بنابراين در پروسه فيلم‌سازي مربوط به «جنگ جهاني دوم» و ساخت فضاي شبيه‌سازي‌شده به آشوويس و خانه هيتلر نبايد به دنبال رعايت اصول طراحي صحنه كلاسيك و علاقه‌مندي‌هاي هيتلر با سبك نئوكلاسيك و انطباق كامل با فضاي آن زمان داشت! زيرا كه اساسا كارگردان مشغول در فيلم يعني شخصيت رستگار (با بازي حاتم مشمولي) كارگردان و فيلمساز بدي است و اصول سينمايي را نمي‌داند. كافي است اين موضوع در نظر گرفته شود كه قرار نيست كه هيتلر و هولوكاست او، عين به عين و نعل به نعل براي تماشاگر مجددا روايت و تصويرسازي شود، بلكه «هومن سيدي» قصد دارد شبه هيتلري را توسط رستگار نمايان سازد كه با آنكه هيچ‌چيز آن اعم از يونيفورم آلماني و علامت نازي در سر جايش نيست، ولي مي‌تواند روح و روان هيتلر را ماتريوشكاوار به شكيب و ساير اشخاص ببخشايد! 
از طرفي مقايسه فيلم با فيلم‌هاي فارسي نيز در خصوص پناه دادن شكيب به شخصيت لادن (با بازي مهسا حجازي) كه دختري ناشنوا و روسپي است، چندان محلي از اعراب ندارد. ارجاع اين خاصيت به كليشه‌هاي سينمايي ولو با آنكه بارها در فيلم‌ها تكرار و از آن استفاده شده است، زماني قابل اعتنا است كه بتوان پايان‌بندي مشابه را در سرنوشت لادن متصور شد وليكن انفجار خانه قرمز و آن مرگ تراژيك، مسير همه ذهنيت‌هاي از پيش تعيين‌شده را جابه‌جا مي‌كند و خط بطلاني بر اين فرضيه مي‌كشد. شايد بتوان به فيلمنامه مهندسي شده و چيده شده در بعضي سكانس‌ها از جمله ناشنوا بودن لادن و حبس او در زير زمين خانه قرمز، اشارات مستقيم صاحب كار «شكيب» به سم دزديده او و اسپويل كردن پايان‌بندي فيلم، قانع شدن پااندازهاي لادن در خصوص مفقودالاثر بودن او، فرم قرارداد بسته شده نصرتي با شكيب و... ايراد گرفت ولي نمي‌توان با چشم تحسين به يكي از بهترين آثار سينمايي چندان سال اخير نگاه نكرد! فيلمي كه يك‌سوم پاياني‌اش شخصيت هولناك شكيب را با آن درون شيطاني كه بيروني شده‌ را چنان با تمپوي بالا به خورد تماشاگر مي‌دهد و او را مبهوت مي‌كند كه شخصيتي چون شكيب كه زماني براي اين جماعت فيلمساز، آشپزي مي‌كرده و سياه‌لشكر آنها بوده است و لباسي بر تن نداشت و به قولي بود و نبود امثال او و لادن براي آنها اهميت نداشت، چگونه شام آخر آنها را ترتيب مي‌دهد! 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون