• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5482 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۲۳ ارديبهشت

سميرا جليلوند، ورزشكاري كه به تازگي مهاجرت كرده در گفت‌وگو با «اعتماد»:

كاپيتان تيم ملي گلبال بودم، اما در قزوين دستفروشي مي‌كردم!

روزبه ‌دلاور

سميرا جليلوند شيرخاني تبار ورزشكار ۳۵ ساله‌اي است كه حالا و به دليل مهاجرتش به آلمان بايد از او به عنوان كاپيتان سابق تيم ملي گلبال ايران ياد كرد. جليلوند با وجود معلوليتي كه از ناحيه چشم دارد و كم‌بينا محسوب مي‌شود، اما با سال‌ها حضور در ورزش و تمرينات مستمر موفقيت‌هاي بسياري را همراه با تيم ملي گلبال كشورمان به دست آورده است.  سميرا و دو برادرش مادرزادي داراي معلوليت كم‌بينايي هستند و برادر بزرگ او عضو تيم گلبال آقايان. برادري كه يكي از مشوقين اصلي سميرا براي حضور در گلبال بود. سميرا جليلوند در سال ۸۵ با تشكيل تيم ملي بانوان گلبال پيراهن تيم ملي را برتن كرد تا موفقيت‌هايش با تيم را آغاز كند. موفقيت‌هايي كه مي‌توانست ادامه‌دار باشند، اما سنگ‌اندازي‌هاي بعضي از مسوولان و مشكلات زندگي باعث شد سرنوشت ديگري پيش پاي جليلوند قرار بگيرد. او حالا بايد در كشور آلمان زندگي جديدي را آغاز كند. يك شروع دوباره به دور از خانواده كه به‌طور حتم آسان نخواهد بود! گفت‌وگوي «اعتماد» با سميرا جليلوند را در ادامه مي‌خوانيد.

   بعد از اين همه سال حضور در تيم ملي به كشور ديگري مهاجرت كرديد. چرا؟! 
در اين اواخر خيلي مشكلات داشتم. همسرم قهرمان پاورليفتينگ و عضو تيم ملي گلبال بود. ما بارها به نهادهاي مختلفي رفتيم و درخواست شغل كرديم، اما امتناع مي‌كردند و مي‌گفتند صبر كنيد و پيگيريم. اما اين پيگيري‌ها ۱۲ و شايد ۱۵ سال طول كشيد تا يك شغل اداري براي ما تدارك ببينند كه خبري نشد.
  علت ديگري هم‌ داشتيد؟ 
در سال آخر با مسوولان ورزش استاني به مشكل برخوردم. آنها اجازه نمي‌دادند تا با همسرم و برادرم تمرين كنم. در حالي كه در گذشته تمرين مي‌كرديم و مشكلي وجود نداشت. يك ماه مانده بود به مسابقات بحرين، سالن تمرين را از من گرفتند و گفتند اجازه تمرين نداري‌! ما در بحرين سوم شديم اما اگر تمرينات خوبي داشتم، مي‌توانستيم قهرمان شويم. در ماه‌هاي آخر و اوج تمريناتم اين مشكلات را برايم به وحود آوردند.
  در لا‌به‌لاي صحبت‌هاي خودتان گفتيد قبلا اجازه تمرين با همسرتان را داشتيد؟ 
بله، سه، چهار سال قبل اين مجوز را به من دادند، چون تيم بانواني در قزوين نداشتيم و هر هفته مي‌خواستم پنج يا شش بار براي تمرين به تهران بروم، كار سختي بود. اما رييس هيات يكسري مشكلاتي با ما داشت و مي‌خواست تلافي كند! همسر و برادرم كه نامحرم نبودند در مجموع اين مشكلات باعث شد تا وقتي نامه زدند و به اردو دعوتم كردند، قبول نكردم.
  گفتيد مشكل شغل هم  داشتيد. يعني درآمدي  از اين ورزش نداشتيد؟ 
هيچ درآمدي. بيمه ساده هم نداشتيم. در اين اواخر رييس و نايب‌رييس اداره ورزش مي‌دانستند كه من در بازار دستفروشي مي‌كنم! من در لباس‌فروشي كار مي‌كردم و روزهاي شنبه و سه‌شنبه و روزهاي خاص كه بازار بود در خيابان‌هاي قزوين دستفروشي مي‌كردم. اين موضوع را هيچ ‌وقت رسانه‌اي نكرده بودم فقط خودشان مي‌دانستند كه اوضاع وضعيت زندگي من جالب نيست. با اينكه مي‌دانستند شرايطم چطور است، اما هيچ كاري براي من نكردند.
  مستاجر بوديد؟ 
بله، مستاجر بودم.
  چرا وزارتخانه را در جريان قرار نداديد؟ 
با آقاي سجادي حرف نزدم، اما با خانم كرم‌لو يا كاظمي در وزارتخانه حرف زدم. وقتي از تيم ملي انصراف دادم نايب‌رييس فدراسيون ما خيلي تلاش كرد و او تنها فردي بود كه مي‌خواست من در تيم ملي بمانم و به گوش وزارتخانه هم مشكلاتم را رساند. كمترين درخواست را از وزارتخانه داشتم، يك سالن و يك توپ مي‌خواستم. پول بدنسازم را خودم پرداخت مي‌كردم .
  براي قهرماني‌هايي كه به دست آورديد، پاداش نمي‌گرفتيد؟ 
از فدراسيون كه نه اما استان از ما تجليل مي‌كرد يا حتي از طرف رياست‌جمهوري از ما تجليل شد، اما به يك ‌مسوول هم گفتم اين پاداش ده، پانزده ميليوني را از من بگيريد و به جايش يك شغل به من بدهيد!
  يعني شغلي براي شما يا  همسرتان   نبود؟ 
به رييس اداره ورزش استان گفتم شركتي در قزوين وجود دارد كه با مدير آن شركت رابطه خوبي هم داريد آن شركت به معلولين كار مي‌دهد. يك نامه بزنيد من يا همسرم در آنجا كار كنيم. اما در جواب به من گفتند ورزشكار ملي ما برود  در  شامپو   ببندد؟!
  شما چه  جوابي  داديد؟ 
گفتم من مشكلي با كار كردن در آن شركت ندارم و مي‌توانم به تمريناتم برسم. وقتي وضعيت تمريني من خوب باشد، مي‌توانم ‌چند سال ديگر هم ادامه دهم. باز هم گفتند پيگير هستيم!
  ۱۷ سال در تيم ملي گلبال حضور داشتيد و سه دوره در مسابقات آسيايي و چندين مسابقات برون‌مرزي هم شركت كرديد‌. مي‌توانيد بگوييد در مجموع اين سال‌ها چقدر پاداش يا حقوق دريافت كرديد؟ 
سر جمع شايد دويست ميليون شده باشد! يعني مجموع قرارداد ليگ و پاداش ملي شايد دويست ميليون شده باشد‌!!
  اگر اين‌طور باشد كه مي‌گوييد يعني در گلبال و به عنوان يك ورزشكار حرفه‌اي بيشتر هزينه كرديد تا درآمد داشته باشيد! 
دقيقا همين‌طور است. براي همين مسابقات بحرين كه رفتيم و سوم شديم، فكر مي‌كنم جايزه‌اش ده ميليون باشد كه ديگر به من نمي‌رسد! در حالي كه براي اين مسابقات پنج ميليون پول كتاني دادم. ضمن اينكه در ده ماه گذشته فقط ماهي يك ميليون تومان پول مربي بدنساز را پرداخت كردم.
  از رييس فدراسيون هم گلايه داشتيد. 
بله، آقاي مظلومي را ما خودمان آورديم، چون از جنس خودمان بود. اوايل خوب كار مي‌كرد، اما بعدها مي‌توانم بگويم در حق ما خيانت كرد. گل‌گهر مي‌خواست سرمايه‌گذاري كند و پول خوبي هم مي‌دادند. آنها با يكسري ورزشكار در بانوان و آقايان توافق كردند و مي‌خواستند قرارداد ببندند، اما مظلومي اين اجازه را نداد! او با وزارت ورزش و پارالمپيك و اداره ورزش كرمان روابطي كار كرد تا اين تيم در مسابقات حضور پيدا نكند. خيلي تلاش كرديم كه اتفاقاتي كه اين آقا رقم زده را به گوش خسروي‌وفا و سجادي برسانيم. اميدوارم ديگر بچه‌ها بتوانند براي آيندگان كاري كنند.
  در آلمان به فعاليت‌هاي ورزشي خود ادامه مي‌دهيد؟ 
براي تيم كلن حدود دو ماه ديگر در بوندسليگا بازي خواهم كرد. با كلن قرارداد بستم، اما هنوز اقامتم نهايي نشده است. در اينجا سالن داريم و تمرينات را انجام مي‌دهم.
  اگر شرايط اين رشته تغيير مي‌كرد حاضر به بازگشت   هستيد؟ 
مي‌دانم كه شرايط عوض نمي‌شود. نه قصدي براي بازگشت نداريم.
  صحبت پاياني  شما؟ 
دوست دارم اين جمله آخرم را پررنگ‌تر بنويسيد! تمام ورزشكاران نخبه يا از ايران رفتند يا مي‌خواهند بروند. چرا بايد اين اتفاق رخ دهد؟ ما در اين دو، سه سال اخير چند ورزشكار نابينا داشتيم كه مهاجرت كردند و چند ورزشكار ديگر هم خبر دارم ‌كه مي‌خواهند بروند‌، چون شرايط خيلي وخيم است. ما ورزشكاري داريم كه در مترو جوراب مي‌فروشد. اما استعداد خيلي خوبي است‌. چرا بايد يك ورزشكار وقتش را بگذارد و در مترو دستفروشي كند؟ مسوولان ورزش اگر به ورزشكارهاي‌مان بيشتر بها دهند و به خصوص به بچه‌هاي نابينا و كم‌بينا در بخش اشتغال كمك كنند قطعا پارالمپيك و المپيك را هم خواهند ديد. مي‌دانم بچه‌هاي نابينا و كم‌بينا حقوق ماهيانه نمي‌خواهند و فقط دنبال اشتغال هستند. هيچ كسي دوست ندارد از خانواده‌اش دور شود و اگر شرايط در ايران‌ مناسب بود، ورزشكارمان ديگر مهاجرت نمي‌كردند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها