زندگي و هنر خواننده فقيد پاپ در گفتوگو با امير بكان، آهنگساز و عضو شوراي هنري اركستر ملي ايران
حسينِ سربلندِ زمان
اين هنرمند برجسته و استاد شناخته شده دانشگاه براي «جامعه» و «مردم» هزينه زيادي داد
سيمين سليماني
حسين زمان، خوانندهاي خوشصدا و پرطرفدار و در عين حال منتقد اجتماعي و مطالبهگر؛ چنانكه نامش همانقدر يادآور تعدادي از قطعات محبوب موسيقي پاپ دهههاي اخير با صداي اوست كه يادآور موضعگيريهاي انتقادياش در قبال وضعيت اجتماعي ايران خصوصا در 14 سال گذشته. هنرمندي كه وجه اجتماعي و دغدغههاي مردم، بر هنرش هميشه سايه افكنده بود. كسي كه جنگ را از سر گذراند و در هر دورهاي با هر شرايطي كه پيش آمد از اصول خودش كوتاه نيامد؛ كوتاه نيامدني كه برايش هزينه سنگینی هم داشت. سالها ممنوعيت از كار. با اين حال، حسين زمان هميشه انگار در صحنه بود! چنانكه در هنگامه بيماري هم قطعه «خيابان» را خواند. اين شرايط و امر قدرت نبود كه براي حسين زمان تعيين تكليف ميكرد؛ اصول و اعتقاداتش بود كه او را در همه حال به پيش ميبرد. چه در كار و چه در فعاليتهاي اجتماعي.
بيشك بهتر بود وقتي كه ممنوعالكار بود سراغش ميرفتيم يا وقتي كه بيماري از پا درش آورده بود. وقتي بعضي از مسائل او و خانوادهاش را دچار مشكلاتي كرد؛ همينطور در سالهايي كه از انتشار آلبوم يا –تا قبل از آن كنسرت برج ميلاد در سال 98- رفتن روي صحنه براي اجراي زنده محروم بود؛ اما اينطور نبوده كه نخواهيم يا به عنوان بخشي از كار و به بياني، تكليف روزنامهنگارانه حسين زمان 14 سال گذشته را در موقعيت سوژگاني نبينيم؛ چه كنيم كه معاذير و بازدارندههايي وجود داشت؛ چه وقتي نوع سوژه با ملاكهاي موجود قابل طرح نبود و چه هنگامي كه شدت بيماري توش و تواني براي حرف زدن برايش باقي نگذاشته بود.
روز پنجشنبه خبر تلخ درگذشت او، در عين يادآوري آن درد كهنه، بنا به همان تكليف، موضوع صفحه موسيقي «اعتماد» شد. زماني كه دردهاي اجتماعي و دغدغههاي مردم از يك سو و بيماري مهلك از سوي ديگر به زندگياش پايان داده بود. با امير بكان، آهنگساز، استاد دانشگاه و عضو شوراي هنري اركستر ملي ايران كه با زندهياد حسين زمان تجربه همكاري مشترك دارد، درباره اين هنرمند فقيد گفتوگو كرديم.
شما همكاريهاي مشترك با آقاي حسين زمان داشتيد، در ابتداي اين گفتوگو از شما ميخواهم درباره آغاز آشناييتان و اين همكاريها براي مخاطبان ما بگوييد.
زمان آشنايي ما به سالهاي ۷۵، ۷۶ برميگردد كه در آن دوران به تازگي موسيقي پاپ يا موسيقي عامهپسند تصميم گرفته شد كه در تلويزيون توليد شود. خوانندههايي مثل آقاي اصفهاني، آقاي عصار، مرحوم حسين زمان در آن موقع فعاليت ميكردند. من به واسطه آقاي فريدون شهبازيان با آقاي زمان آشنا شدم. حدود سال ۷۶ بود كه كاري براي آقاي عصار ساخته بودم به نام «عاشقانه آزادي» و در همان جلسهاي كه در استوديو بوديم، مرحوم زمان از طرف آقاي شهبازيان آمدند و با هم صحبت كرديم و قرار شد كه با هم كار كنيم و من يكي، دو كار هم براي آقاي زمان ساختم ولي بيشتر چرخه ارتباطي ما بابت شروع كنسرت با اركستر بزرگ بود كه در سال ۷۸ به عنوان اولين كنسرت رسمي موسيقي پاپ در فرهنگسراي بهمن به مدت سه شب به خوانندگي آقاي زمان اجرا شد و بسياري از عزيزاني كه در آن موقع در اركستر حضور داشتند الان ديگر در ايران نيستند. در آن زمان من رهبري اركستر مديريت برنامههاي آنها را بر عهده داشتم و از آن روز زندگي هنري من و ايشان به هم گره خورد و شروع شد.
در تور كنسرتهايي كه به آن اشاره كرديد، چه كارهايي اجرا شد؟
يكي از كارها كاري بود از مرحوم بيات كه روي شعر مرحوم شهرام دانش ساخته بودند، آقاي فواد حجازي كار كرده بودند، من هم كار كرده بودم، آقاي چراغعلي هم چندين كار داشتند، آقاي شادمهر عقيلي كار داشتند كه من همه اين مجموعه را كه با هم تصميم گرفته و به نتيجه رسيديم، تنظيم كردم. با اين اوصاف كنسرت برگزار شد و خيلي هم از آن استقبال شد، چراكه هنوز كنسرتي به آن شكل صورت نگرفته بود و از آن زمان با حضور اغلب خوانندههاي عزيز ما در آن دوران، در واقع جريان موسيقي وزين پاپ شروع شد.
و شما در آن دوره آقاي زمان را چطور ديديد؟
من به جرات ميتوانم بگويم يكي از شريفترينِ هنرمندان را از دست داديم. اين مرد هم در رفتار، هم در گفتار شرافت داشت. در صحبتهايي هم كه با هم انجام ميداديم اين شرافت، براي شخص من بسيار حايز اهميت بود. از لحاظ مسائل هنري و كاري هم همانطور كه ميدانيد به تازگي اين نوع موسيقي شروع شده بود و خواهان صداي ايشان بسيار زياد بودند. همانطور كه كنسرت فرهنگسراي بهمن قرار بود دو شب برگزار شود و به دليل استقبال مخاطبان، سه شب برگزار شد.
تا اينجا از سالهايي صحبت كرديم كه موسيقي پاپ، اصالتي براي خود داشت. اين شكل از موسيقي چند سال اجرا شد.آقاي زمان در اين دوران كار اجرا ميكردند و آلبوم منتشر ميكردند. شما كه از نزديك كنار ايشان بوديد، از شاخصهاي كار حسين زمان براي ما بگوييد؛ وجه اجتماعي و سياسي در كارهاي ايشان بسيار محرز بود.
همانطور كه اشاره كرديد موسيقي پاپ در آن دوران اصالت خاصي را پيگير بود. تراز خوانندههايي كه آن موقع كار اجرا ميكردند را ببينيد؛ افرادي مثل آقاي اصفهاني، آقاي عصار، آقاي خشايار اعتمادي، آقاي حميد غلامعلي و... همه اينها وزنههايي هستند كه در جريان موسيقي پاپ بعد از انقلاب كه در سال ۷۴، ۷۵ كليدش خورد، حضور داشتند و حسين زمان هم جزو همين افراد و از پيشرواني بود كه عزمش را جزم كرد و به عرصه آمد.
دوستانِ من كه در آن زمان جزو بهترين نوازندههاي موسيقي بودند و البته در حال حاضر در ايران نيستند. افرادي مثل آقاي بابك اميني، بابك رياحيپور، عينالله كيوان شكوه از پيشكسوتان نوازندگي درامز، آقاي بهنام صبوحي، آقاي ناصر رحيميفراهاني، آقاي شهرام ركوعي همچنين دوستاني در اركستر زهي كه در حال حاضر استاد هستند مثل آقاي جابر اطاعتي، نيما زاهدي، مازيار ظهيرالديني، پدرام فريوسفي، استاد تويسركاني از بزرگان ويولونسل و... فعاليت داشتند و آقاي حسين زمان هم از همين افراد و از پيشروها بودند. طي جلسات خصوصي كه با هم داشتيم، ميديدم كه حسين زمان عزيز نسبت به كلام و شعر چقدر حساسيت دارد. اگر آلبومهاي ايشان را مرور كنيد، خواهيد ديد در شعرهايي كه انتخاب ميكرد همه داراي محتواي بهروز بوده و داراي پيامي بود براي جامعه و اين نسل و بغضهاي فروخورده آن، براي آنچه قرار بوده اين جماعت را از فرش به عرش برساند و اتفاقاتِ نيفتاده؛ كلا نسبت به رويدادهاي اجتماعي و مسائل اجتماعي خيلي واكنش داشت و حتي در شعري كه انتخاب ميكرد يا سفارش ميداد برايش بسيار مهم بود كه به اين مسائل حتما توجه شود.
اما حسين زمان با اين مختصات در اين دوران هم تحت فشار بود. در بزنگاههايي كه آقاي زمان در اين موقعيت قرار ميگرفتند، چه ميكردند؟ آيا تجربهاي داريد؟
بله همينطور است. ايشان هميشه سعه صدر داشتند. درباره فشارهايي كه حسين زمان متحمل شد، در آن زمان هم جرياناتي وجود داشت كه با روند اين نوع موسيقي مخالف بود و انجام اين كارها واقعا راحت نبود. در تهران كنسرت برگزار كرديم ولي حدود يك ماه بعد كه برنامههاي شهرستان را شروع كرديم، توسط گروههاي فشار به شدت تحت آزار قرار گرفتيم. آن موقع براي اجراي كنسرت تقريبا به همه جاي ايران رفتيم با اين حال وقتي در نقاط مختلف مثل اصفهان اجراي كنسرت داشتيم گروهي كه نامشان را نميدانم، ميآمدند همه چيز را به هم ميريختند و برنامه را قطع ميكردند. حتي گاهي روي صحنه ميآمدند و پشت صحنه ميگفتند شعرها را بياوريد. در دهه ۷۰ و اوايل دهه ۸۰ در بسياري اوقات مخالفتهايي ميشد كه اين كارها به چه معناست. خلاصه اينكه اين اتفاقات براي همه ما افتاده، در حدي كه با انواع و اقسام اسلحه سرد ميخواستند مردم را بزنند و برنامه را به هم بريزند حالا اينكه اين كارها به دستور چه كساني انجام ميشد؛ ما به دنبال اين نبوديم. در آن برهه مقاومت كرديم، حسين مقاومت كرد و اين برنامهها ادامه پيدا كرد. يكبار من به حسين گفتم وقتي كه در معرض اين حملات هستي ادامه نده ولي او پاسخ داد من رسالتي دارم كه آن را برگزيدهام بايد تا انتها ادامه دهم. ميگفتم كه فلاني نوازنده است، شغلش اين است، بايد به سلامت بيايد و به سلامت برگردد و كارش را ادامه بدهد، يادم هست حسين گفت هر كس كه ميخواهد، ميتواند با من همراهي كند، من در خدمت او هستم و اگر نتوانست مشكلي نيست.
پس حسين زمان در اين زمان و در عرصه هنري كه دنبال ميكرد هم لباس رزم پوشيده بود؟
همينطور است واقعا. ايشان در امريكا در حال تحصيل بودند و به محض اينكه جنگ شروع ميشود، ميآيند. آقاي زمان خودشان جزو افراد سپاه بودند و در بخش مخابرات فعاليت ميكردند و ميتوان گفت كه ايشان كاملا در آن فضا رشد كرده و بچه هشت سال حماسه و جنگ است. فردي كه اينطور دغدغهمند بوده و اينطور از خارج برگشته و به جنگ رفته و اين تجربيات را داشته، با اين اوصاف قصد دارد كه هنرش را اجرا كند كه با اين مسائل روبهرو ميشود يعني مسالهاي كه گروه فشار ميآمدند و به كنسرتهاي ايشان صدمه وارد ميكردند. بعضي از آنها حتي سن و سالشان به زمان جنگ نميرسيد و من ميديدم وقتي كه پشت صحنه ميآمدند، فضاي جالبي نميشد. در شهرستان، شرايط مثل تهران نيست. در شهرستان سكنه يكجا كاملا مشخص هستند، يعني راههاي ورودي و خروجي، حتي افراد و اشخاص و همه چيز كاملا مشخصند. هيچكس نميتواند بگويد من فلان كار را نكردم. ما در چنين فضايي كار هنري ارايه ميداديم در حالي كه لزوما نوع موسيقي كه ارايه ميشد، سطحي و ساده نبود، موسيقي سنگين و متين و بسيار پرمحتوا و داراي جذابيتهاي موسيقايي هم بود هرچند كه نميتوان آن زمان را با اكنون مقايسه كرد. وقتي كه اركستر به روي صحنه ميرفت، آنقدر متين و سنگين بايد برنامه اجرا ميكرد كه هيچ حاشيهاي درست نشود. با وجود تمام اين مسائل من ميديدم كه گاهي اوقات كه در زمان آنتراكت براي بخش دوم برنامه آماده ميشد با سعه صدر به پشت صحنه ميرفت و با چندين نفر از آنها (افرادي كه براي كنسرت مشكلساز ميشدند) صحبت ميكرد و در حدي برايش مهم بود كه محتواي كار را هم برايشان توضيح ميداد در صورتي كه در چنين زماني خواننده نياز به تمركز زيادي دارد.
ميفرماييد حسين زمان با مخالفان خودش هم با صبر برخورد ميكرد...
كاملا همينطور بود و با آنها گفتوگو ميكرد. مسووليتهاي هنري برنامه بر عهده من بود ولي ميديدم كه از نظر روحيه مردمداري، حتي با كسي كه مخالف ذهن و خط ايشان هم بود، صحبت ميكرد؛ حتي در كنسرت و حتي در بين اجرا. حتما غير از اينجا جاهاي ديگري هم بوده كه در حال صحبت و چالش بوده و نميتوان آن را ناديده گرفت ولي چنين روحيهاي داشت. البته گرايش سياسي خاصي هم داشت و من هميشه تاكيد ميكردم كه ما كار هنري انجام ميدهيم و نبايد گرايشهاي سياسي را وارد برنامه كنيم يا به شيوه خودماني ميگفتم كه برنامه را سياسي نكن، چراكه هدف اين است كه ما رسالت هنري خود را انجام دهيم و چيزهايي كه شما در متن ترانه به مخاطب ميگويي آنقدر نافذ هست كه پيام ارسالي را مخاطب دريافت كند؛ انتخاب و چينش شعرها و حتي آهنگسازي كه انتخاب كردي همه در اين انتقال پيام تاثيرگذار هستند. اين را به او ميگفتم، اما حالا ميبينيم در فضاي بيرون اگر بخواهي يك ليوان آب هم بخوري، گويا كاري سياسي كردهاي، اگر نگاه كنيد يا حتي سكوت كنيد باز هم برداشت سياسي ميشود. من نميدانم تا چه حد اين مسائل در علم سياست اهميت دارد ولي متاسفانه در حال حاضر در وضعيت بسيار عجيبي هستيم.
آقاي زمان در آن دهه با آن همه سختي در صحنه ماندند و بر اعتقادات خود بودند و در واقع اصالت خود را حفظ كردند، اما سالها اجبارا از صحنه دور بودند و ممنوعالكار. در اين سالها بر ايشان چه گذشت؟
ما در مسائل ديگري هم با حسين اشتراك داشتيم. من ساليانِ سال است كه در دانشگاه تدريس ميكنم و مدرس پرديس بينالملل در كيش بودم؛ كلاسها را به صورت پروازي ميرفتم و ميآمدم و حسين را بعد از مدتي در آنجا ميديدم. ايشان هم استاد دانشگاه پرديس شريف در كيش بود. يكبار كه از او پرسيدم چه ميكند و صحبت از موسيقي شد، گفت كه فعلا خيلي تمايلي به اجراي من ندارند. من چون در دوراني عضو شوراي موسيقي بودم، گفتم به هر حال اقدامي كن، حيف است شما كه اين همه سال تجربه داريد، فعال نباشيد. شما كه مشكل خاصي نداشتيد! طبيعي بود ما تعجب ميكرديم، اين فرد كه خودش سالهاي سال در جبهه بوده، رزمنده است، مجروح جنگ است چرا با ايشان چنين رفتاري ميشود؟ با خودم ميگفتم طبيعي است وقتي ما در شهرستاني روي صحنه ميرويم و موسيقي خلاف اعتقادات برخي از آنها باشد، برخورد كنند اما با ايشان چرا چنين برخوردي ميشود؟ ايشان بسيار ناراحت بودند و ميگفتند اصطلاحاتي در ادبيات سياسي جامعه راه افتاده مثل اصطلاح خودي و غيرخودي و گاهي به اين اصطلاحات ميخنديديم و به شوخي آن را ادامه ميداديم، ميگفتيم خودي، غيرخودي، نخودي و بيخودي. من اين اصطلاح را در ادبيات سياسي، اولينبار در آن زمان از زبان ايشان شنيدم.
براي خود من هميشه سوال بود چرا اينها را از هم جدا ميكنيم اين شخص هم فرزند همين سرزمين است. امكانات اگر براي يكي هست بايد براي او هم باشد از دورترين نقطه تا نزديكترين نقطه تا مركز. ميخواهم بگويم اين مطالبهگري ايشان در اوج شرافت هميشه بارز بود. من هميشه تاكيد ميكنم حسين زمان يكي از شريفترين مردم اين سرزمين بود اين را بارها و بارها تكرار ميكنم و شما هم تاكيد كنيد. حالا در بحث هنري كه بماند كساني هستند كه صداي حسين زمان را دوست دارند، كساني هستند كه ادبيات حسين زمان را دوست دارند، يعني آن گرايشهاي ذهني او را دوست دارند، كساني هم هستند كه انگار مردانگي او را دوست دارند يعني اينكه او را به عنوان كسي ميشناسند كه وسط بازي نميكند و تا آخر روي آن صحبتي كه كرده با اقتدار ايستاده است. خب هنرمند است من كاري به اين ندارم كه ۸ سال جبهه بوده، رزمنده بوده اما ايشان هنرمند است و روحيه يك هنرمند شكننده است. ميخواهم بگويم كه بر حسين چه گذشت، ببينيد حسين اگرچه ظاهر آرام و معصومي داشت، اما از درون بسيار محكم و استوار بود. ببينيد چه بر او رفت كه بيماري توانست بر او غلبه كند و از دنيا برود. اين شرايط را فرض كنيد انساني كه مطالبهگر است و رويدادهاي اجتماعي سرزمين خود را هم ميبيند و دغدغهمند است، غمي در وجودش شكل ميگيرد و بيماري مزيد بر علت ميشود و به نظر من اين درد اجتماعي بود كه حسين زمان را كشت.
همانطور كه اشاره كرديد، حسين زمان حتي هنگامي هم كه بيمار بود از پا ننشست. در همين دوره كار هم اجرا كرد و سال گذشته قطعهاي هم خواند. اين فرد از بيماري آنچنان هراس نداشت و روحيه خود را تا آنجا كه توانست، حفظ كرد...
بله ايشان چهار، پنج سال درگير اين موضوع بودند، اما دارو كه استفاده ميكردند كمي بهبودي پيدا كردند. سال ۹۸ من واقعا نميدانستم كه دوباره روي صحنه آمدند، حسين لطف كرد و براي كار مشترك به من پيشنهاد داد اما شرايط دانشگاه و... به من اجازه نميداد به او گفتم در كار جديد نميتوانم اما اگر كار ديگري از دست من بر ميآيد، حتما هستم. يكي از بچههاي ديگر مسووليت بخش هنري را بر عهده گرفت. حسين روي صحنه رفت، قبل از برنامه يكي از دوستان پزشك به من گفت كه حسين بيمار است. من گفتم حسين روي صحنه الان خيلي خوب است قبل از اين هم سر تمرين دعوت كرده بود و رفته بودم. احوالپرسي كرديم و گفته بود كه همه چيز عالي است يعني اصلا نميتوانستي تشخيص دهي كه حسين بيمار است، اما ببينيد در اين مدت چه بر او گذشته است كه اين يكباره از درون فرو ريخت. ميخواهم بگويم كه از درون غمگين بود، حسين زماني كه در آن موقعيت و در آن فضاي ناامن با آن شور و اشتياق و هيجان كار كرد و به ما انگيزه ميداد، اين چند وقته غم دنيا در وجود او رخنه كرد؛ معلوم است كه اين بشر فرو ريخت. گلوله و خمپاره عراقيها نتوانست، حسين زمان را تكان دهد، مردي كه صفر تا صد در جنگ بود. بيماري هم از دغدغه او چيزي كم نكرد، اما اين شرايط باعث شد كه ديگر نتواند تاب بياورد و در نهايت بيماري بر او غلبه كرد.
حسين زمان هميشه حضور داشته اگرچه ممنوعش كردند و هميشه هنرش در راستاي مسائل اجتماعي و مردمش بوده؛ مهم نبود در كجا اما ايشان ارسال پيام و محتوا از طريق هنر را بسيار مهم ميدانست و آثارش ميان مردم بيش از پيش مرور ميشود...
اصلا همان پيام و محتوا بيشتر از هر چيز برايش مهم است. او فقط خواننده نبود، استاد دانشگاه، فردي با اين سطح دانش مشخص و يك بينش و نظرگاه اجتماعي مشخص كه پيگير و دغدغهمند موضوعات اجتماعي روز بود و در اين زمينه آثاري را هم اجرا كرد. بعضيها فقط خواننده هستند، حسين زمان سخنران خوبي است، حسين زمان انديشمند خوبي است هنوز هم از فعل ماضي براي او استفاده نميكنم چون همچنان با آثارش بين ماست. حسين زمان يك استاد دانشگاه بود كه نسبت به مسائل اجتماعي پيرامون خود پاسخ و يك نظر مشخص دارد، پاي نظر خود هم ايستادگي ميكرد، دايم اين چالش برايش تكرار ميشد حالا اتفاقات اخير هم حال همه مردم را دگرگون كرد و متاسفانه پيامدهاي خوبي نداشت از هر طرف كه نگاه كنيم بخشي از جامعه مطالبهاي دارد، نميتوان به آن بيتفاوت بود. نظر همه بايد محترم باشد چطور در هنگام راي گرفتن همه محترم ميشوند چطور در زمان ديگري اين احترام وجود ندارد؟ نميتوان اين چيزها را ناديده گرفت. جوان امروزي مطالباتش متفاوت است. من هم استاد دانشگاه هستم، دانشجويان را ميبينم كه چطور مطالعه ميكنند و اين افراد بحث اقناعي ميخواهند. حسين زمان با اين موضوعات آشنا بود. همين مطالبهگري يك هنرمند آن هم در شرايطي كه اجتماع حالت طبيعي ندارد، آسان نيست و حسين زمان هميشه مطالبهگر بود. تاسف، ديگر فايدهاي ندارد، ديگر حسين نيست و بارها تاكيد ميكنم كه ايران يكي از شريفترين فرزندان خود را از دست داد.
تراز خوانندههايي كه آن موقع كار اجرا ميكردند را ببينيد؛ افرادي مثل آقاي اصفهاني، آقاي عصار، آقاي خشايار اعتمادي، آقاي حميد غلامعلي و... همه اينها وزنههايي هستند كه در جريان موسيقي پاپ بعد از انقلاب كه در سال ۷5-74 كليدش خورد، حضور داشتند و حسين زمان هم جزو همين افراد و از پيشرواني بود كه عزمش را جزم كرد.
او فقط خواننده نبود، استاد دانشگاه، فردي با اين سطح دانش مشخص و يك بينش و نظرگاه اجتماعي مشخص كه پيگير و دغدغهمند موضوعات اجتماعي روز بود و در اين زمينه آثاري را هم اجرا كرد. بعضيها فقط خواننده هستند، حسين زمان سخنران خوبي است، حسين زمان انديشمند خوبي است ؛هنوز هم از فعل ماضي براي او استفاده نميكنم.