يك كارشناس مسكن:
با اين وضعيت، حلبيآبادها تهران را محاصره ميكنند
احمدرضا سرحدي، كارشناس مسكن، درباره پديده خانههاي اشتراكي و پشتبام خوابي در تهران گفت: دو مساله وجود دارد؛ اول اينكه چرا اين پديده شكل گرفته و دوم اينكه اين پديده در كجا هست؟ وقتي به سطح حقوقها نگاه ميكنيم و آن را با قيمت اجاره و هزينههاي زندگي مقايسه ميكنيم به يك بيتعادلي ميرسيم و خيلي طبيعي است كه بپذيريم عدهاي نميتوانند خانهاي را حتي در محلات پايين تهران كرايه كنند. اجاره كردن يك خانه 50 متري در نازيآباد الان به صد ميليون، ماهي ده ميليون رسيده است! نمونههاي بعدي اين روند پشتبام خوابي و خانههاي اشتراكي و حلبيآباد است. چند سال پيش شاهد گورخوابي هم بودهايم البته معتادها بودند. اين وضعيت نتيجه اقتصاد بيمار كشور است. بنابراين اگر مردم بخواهند به شهر نزديك باشند ناچارند روي پشتبام چادر بزنند و روز به روز هم با اين تورمي كه نتوانستند آن را كنترل كنند وضعيت بدتر ميشود. اين پديده آنقدر زياد خواهد شد كه دور تا دور شهر را حلبيآبادها محاصره خواهند كرد.
به گزارش انتخاب، وي در ادامه نسبت به كمبود ساخت و ساخت در وضعيت فعلي مسكن افزود: شما تا دلتان بخواهد در ايران خانه داريم، مشكل عدم تناسب قيمتهاست وگرنه ما چند هزار خانه خالي داريم. ما دو ميليون و پانصد هزار خانه خالي در تمام كشور داريم.
مشكل كمبود خانه نيست، مشكل درآمد براي افراد نيازمند و توزيع ناعادلانه است. شما ميزان خانههاي موجود در كشور را محاسبه كنيد؛ اين خانهها از تعداد خانوادهها بيشتر است. اينكه فكر كنيد مردم در پشتبام ميخوابند چون خانه وجود ندارد، اينگونه نيست.
اين كارشناس مسكن سپس درباره نقش دولت در وضعيت فعلي بازار مسكن اشاره كرد: طرحهاي دولت در حوزه مسكن تماما شكست خورده است، تنها طرحي كه مقداري به اجرا رسيد مسكن مهر بود كه بخشي از مردم به خانه رسيدند، ديگر طرحها نيز اصلا خروجي نداشت، افتخار آقاي آخوندي اين بود كه كاري در حوزه مسكن نكرد، قاسمي هم ميگفت زمين ميدهيم، بذرپاش هم گفت اصلا چه كسي گفته دولت بايد خانه بسازد؟ مسكن ملي كه بايد براي پايينترين قشر جامعه باشد ميزان قسطهاي مسكن ملي كه بايد براي پايينترين قشر جامعه باشد اما ميزان قسطهاي آن ۱۱ميليون تومان است.
سرحدي در پايان درباره خالي ماندن خانههاي تهران بر اثر مشكلات اقتصادي و كاهش قيمتها به علت عدم توان اجاره گفت: اصلا اين اتفاق نميافتد، مشكل اصلي اين كشور تورم است، وقتي تورم وجود دارد افراد اموالشان را تبديل به كالاهايي ميكنند كه ارزش را حفظ كند. وقتي طرف صاحب خانه است و ميبيند كه اگر خانهاش را نگه دارد بيشتر گران ميشود اين رفتارها را نشان ميدهد.
الان ركود تورمي داريم و مصرفكننده نميتواند واحد بخرد و فقط سوداگران هستند كه خانه را بين خود خريد و فروش ميكنند. الان مصرفكننده نميتواند خانه بخرد؛ مگر اينكه يك سرمايه خانوادگي داشته باشد. يك دانشجو و يك كارمند تازهكار اصلا نميتوانند خانه بخرند.