ديپلماسي علمي، راهي براي گشايش چالشهاي ايران
قطعنامه 2231 شوراي امنيت سازمان ملل (2015) خاتمه مييابد. در 8 مه 2018، ترامپ رييسجمهور ايالات متحده خروج ايالات متحده از برنامه جامع اقدام مشترك (برجام) را اعلام كرد. بنابراين، از تاريخ 9 مه، ايالات متحده در هيچ فعاليت يا نشست مرتبط با برجام شركت نميكند. در 21 دسامبر 2020، شركتكنندگان برجام در سطح وزيران چشمانداز بازگشت ايالات متحده به برجام را تاييد و بر آمادگي خود براي رسيدگي مثبت به اين موضوع در يك تلاش مشترك تاكيد كردند. دانشمندان از پاييز 1945 در سياست بينالمللي تسليحات اتمي درگير شدهاند، زماني كه بازماندگان پروژه منهتن به رهبري دكتر جي رابرت اوپنهايمر فيزيكدان سرشناس تلاش كردند دولت امريكا را متقاعد كنند كه امنيت جهاني به كنترل بينالمللي مواد شكافتپذير وابسته است. در دهههاي 1950 و 1960، سياستگذاران ايالات متحده نقش رسميتري را براي دانشمندان در روابط بينالملل تجربه كردند و وابستههاي علمي و مشاوران فني را در سفارتخانههاي كليدي به كار گماردند. دانشمندان امريكايي در مذاكراتي كه پيمان قطب جنوب در سال 1959، معاهده منع آزمايش جزيي در سال 1963، معاهده محدوديت تسليحات استراتژيك (SALT I) در سال 1972 و موارد مهم ديگري مانند توافقنامه هستهاي با ايران – برجام 2015-بود، شركت كردند. فضانوردان امريكايي پس از لنگر انداختن كپسولهاي آپولو و سايوز در جولاي 1975، با همتايان شوروي خود در فضا دست دادند. ارنست مونيز، وزير انرژي امريكا و علياكبر صالحي، رييس سازمان انرژي اتمي ايران در سال 2015، براي بحث در مورد سانتريفيوژها ساعتها با هم گفتوگو كردند كه به رسيدن به توافق ميان گروه 1+5 و ايران بسيار كمك كرد. در زمان همهگيري كرونا، واكسن روسي اسپوتنيك (كه خود به نام پيروزي علمي برجسته شوروي نامگذاري شد) در روسيه با كيفيت بالايي توليد و به كشورهاي مختلف دنيا صادر شد. بهرغم ماهيت علمي رويدادهايي مانند همهگيري كوويد-19 و بحران اقليمي و گرم شدن زمين، واكنش عمومي و دولتي اغلب «علم» را در دل سياست قرار ميدهد. اين مشكلات تغيير رويكرد اتخاذ شده به سمت ديپلماسي علمي را ضروري ميكند. اگرچه به نظر ميرسد كه ديپلماسي علمي با چالشهاي گوناگوني مواجه است، اما همچنان ميتواند نقش كليدي ايفا كند. توافق هستهاي برجام، همهگيري كوويد و بحران تغيير اقليم نشان داده است كه علم در دنياي مدرن بهطور فزايندهاي اهميت پيدا ميكند و مشكلاتي هستند كه بدون توجه به مرزها يا منافع ملي، كل جهان را تحت اثر قرار ميدهند. ديپلماسي علمي با در اختيار داشتن بخش كليدي راهحل اين مشكلات و با تاكيد بر همكاري فرامرزي، موقعيت منحصربهفردي را براي ايفاي نقش ستاره در سالهاي آتي دارد. مشروط بر اينكه خود را با شرايط متغير ژئوپليتيك تطبيق دهد. دوراني كه علم بينالملل بدون توجه عمده به صحنه سياسي كار ميكرد، گذشته است. در عوض، به نظر ميرسد علم بهطور فزايندهاي در اطراف بلوكهاي سياسي ادغام ميشود به جاي آنكه كاملا آزادانه عمل كند. سالهاست كه دريافت هر نوع دستگاه در حوزه زلزلهشناسي در ايران در حوزه كالاهاي تحريمي از طرف امريكا – به دليل احتمال كاربرد دوگانه!- قرار گرفته است. پذيرش واكسنهاي كوويد نشان ميدهد كه چگونه امر ديپلماسي علمي ممكن است موفق شود، در حالي كه كشورها ترجيح ميدهند واكسنهاي خاصي را مجاز كنند، معمولا واكسنهايي كه خودشان يا كشورهاي دوست آنها ساختهاند، در حالي كه ساير كشورها، مانند بسياري از كشورهاي در حال توسعه دسترسي محدودي به فناوري توليد اين واكسنها دارند. همانطور كه جامعه علمي از نظر سياسي دوقطبي ميشود و با كاهش همكاري بين كشورهاي رقيب، بلوكهاي سياسي مختلف شاهد بروز اختلافات در حوزه علمي در نوعي «ناسيوناليسم علمي» هستند. اين تغيير پيامدهايي بر نحوه اجراي ديپلماسي علمي خواهد داشت. پتانسيل علم براي آشتي دادن ملل متخاصم بهطور اجتنابناپذيري كاهش مييابد. توسعه علم به نوعي با كاهش همكاري آسيب خواهد ديد، همانطور كه اكنون با از دست دادن دسترسي به دانشمندان و تحقيقات كشورهاي تحت تحريم قابل مشاهده است. رويدادهاي تاريخي مانند توافقنامه برجام 2015 و مسابقه فضايي امريكا و شوروي در دهههاي 60 تا 80 ميلادي نشان داد كه رقابت گاهي اوقات ميتواند براي رشد علم مفيد باشد. عصر جديد ديپلماسي علمي اين پتانسيل را دارد كه روابط موجود را تقويت كند و كشورهاي نزديك را حتي بيشتر به هم نزديك كند. به جاي علم غيرسياسي گذشته، علم به احتمال زياد مشابه ساير ابزارهاي موجود «قدرت نرم»، به عنوان راهي براي تاكيد بر ارزشهاي خاص مشترك در راستاي اهداف ملي كشورهاي مختلف استفاده خواهد شد. دوره جديد نشاندهنده پيوند بيشتري بين ديپلماسي و علم است كه بسياري از مشكلات ديپلماسي علمي را در سالهاي اخير حل ميكند.