التون جان در شوروي
مرتضي ميرحسيني
التون جان از آن دسته هنرمندان مطلوب شوروي نبود. جنس آدمي مثل او، با معيارهاي رسمي شوروي نميخواند و با چيزي كه آنان درباره تعهد اجتماعي و اصول زندگي فردي هنرمند تبليغ ميكردند اصلا جور درنميآمد. اما چون در آن مقطع، يعني اواخر دهه 1970 به يكديگر نياز داشتند، در اجراي چند شب كنسرت به توافق رسيدند. از يك طرف مقامات شوروي مقدمات برگزاري المپيك 1980 را مهيا ميكردند و ميكوشيدند تصوير ديگري، متفاوت با آنچه تا آن زمان از خودشان نشان داده بودند ارايه كنند و از طرف ديگر هم، التون جان از مدتي پيش به تجربهاي نو در مسير حرفهاي و اجراي زنده براي طرفداران روس خودش فكر ميكرد. به روايت خود التونجان، مدير برنامههايش به سفارت شوروي در لندن رفت و پيشنهاد برگزاري كنسرتي در روسيه را روي ميز سفير گذاشت. چندي بعد، با مسوول فرهنگي سفارت شوروي كه در آكسفورد به ديدن يكي از اجراهاي زندهاش آمده بود به صحبت نشست. نماينده شوروي، هنر التون جان را تحسين كرد و در پاسخ به درخواست او براي اجرا در روسيه، طرح 10 شب كنسرت در مسكو و 10 شب در لنينگراد (سنپترزبورگ) را پيش كشيد. بعد از كمي گپ و گفت، براي 4 شب اجرا در مسكو و 4 شب اجرا در لنينگراد توافق كردند و اتفاقي كه در ابتدا، در فضاي حاكم بر جنگ سرد ناممكن به نظر ميرسيد، ممكن شد. التون جان كه مصمم به اجرا در روسيه بود، روي دستمزدش چانه نزد و به هزار دلار براي هر شب رضايت داد، كه از آنچه معمولا ميگرفت بسيار كمتر بود. انجام كارهاي ضروري ديگر را به واسطهاي انگليسي به نام هاروي گلداسميت سپرد و گلداسميت نيز در همكاري با شركتي روسي نزديك به حزب كمونيست، كار برنامهريزي سفر و تدارك مقدمات كنسرت را انجام داد و گامهاي بعدي- مثل بردن تجهيزات به روسيه با كاميون- را برداشت. التون جان، بيستم مه 1979 با هواپيما به مسكو پرواز كرد و بعد با قطار به لنينگراد رفت. چنانكه انتظار ميرفت سفرش حواشي زيادي داشت. گويا 90 درصد بليتها را اعضاي حزب كمونيست براي خودشان برداشتند و فقط آن 10 درصد باقيمانده، از طريق بازار سياه و 25 برابر قيمت اعلامشده (كه 8 روبل بود) به مردم عادي رسيد. اجراهاي لنينگراد در سالن 3 هزار و 800 نفري اكتبر كبير، در فضايي بسيار خشك و متفاوت با كنسرتهاي قبلي التون جان برگزار شد. فقط نخستين اجرا، آنهم در نيمه دومش، كمي شبيه اجراهاي قبلياش در كشورهاي ديگر شد. آن شب، همه صندليهاي رديف جلو را مقامات ردهبالاي حزب و نظاميان ارشد شوروي پُر كرده بودند، كه البته بيشترشان اواسط برنامه سالن را ترك كردند و رفتند. طرفداران واقعي التون جان ماندند و سالن را از آن خودشان كردند. همخواني كردند و رقصيدند و شبي عجيب- عجيب براي مردم شوروي- را رقم زدند. ماموران حفظ نظم كه نميدانستند در واكنش به جمعيت هيجانزده چه بايد بكنند، گوشهاي ايستادند و كاري نكردند. چند خبرنگار غربي، از روزنامههايي مثل لسآنجلستايمز و ديليتلگراف نيز آن شب در سالن اكتبر كبير حضور داشتند و روايت خودشان را از ماجرا ثبت كردند. نوشتند شوروي هم، كمي از قدرت و تاثير موسيقي پاپ را تجربه كرد، قدرت و تاثيري كه غربيها در دهه 1950 و 1960 ميلادي آن را به چشم ديده بودند. اجراهاي بعدي التون جان حواشي شب نخست را نداشت، چه آنكه از شب دوم به بعد، از او خواستند كه آهنگهاي «كمتر تحريكآميزي» را براي اجرا انتخاب كند. همچنين نوشتهاند ميزبانان التون جان، صبحها او را به ديدن مكانهاي تاريخي و نمادين شوروي- مثل كاخ زمستاني- ميبردند و او نيز كه «تقريبا هميشه از شب قبل خمار بود» كمي گيج و كمي منگ با آنان همراه ميشد و به اينكه در شروع فصل تازهاي از روابط ميان شرق و غرب نقشي دارد، خرسند بود.