در سرم
محمد خيرآبادي
مدتي است كه «پاتوقها»ي جومپا لاهيري به كتاب بالينيام تبديلي شده. يك كتاب جمع و جور و به ظاهر ساده و بيادعا. 130 صفحه روايت مكانها و حسهاي مرتبط با مكانهايي كه معمولا راوي به آنها رفت و آمد دارد. «پاتوقها» اثر نسبتا جديدي از جومپا لاهيري نويسنده امريكايي هنديتبار است كه با ترجمه اميرمهدي حقيقت توسط نشر چشمه، منتشر شده و به نظر من از آن سهل و ممتنعهاي روزگار ماست. آدم را وسوسه ميكند كه بعد از هر يكي دو صفحه، كتاب را بگذارد زمين و شروع كند به نوشتن. نوشتن درباره يكي از پاتوقهاي هميشگياش: كتابفروشي، كافه، دفتر كار، خانه پدري، نوشتافزارفروشي، سوپرماركت. «پاتوقها» مثل آبي است كه به آسيابِ نوشتن ريخته ميشود و آن را به حركت در ميآورد. براي من درست مثل خوراك ورودي و ماده اوليهاي است كه هميشه به آن نياز دارم. كتابي است كه آدم را براي نوشتن شجاع ميكند. انگار اصلا نويسنده اينها را نوشته كه به ما بگويد: «شما هم درباره حستان نسبت به مكانهايي كه جزيي از زندگي شما شدهاند، بنويسيد.» با خواندن اين كتاب هر كسي ممكن است پيش خودش بگويد من هم دهها پاتوق دارم كه شرح و توصيفش ميتواند براي ديگران خواندني باشد، اما راستش را بخواهيد پاتوقها به خودي خود مايهاي ندارند. خود مكانها حرفي براي گفتن ندارند. اين نويسنده است كه آنها را از زاويه ديد خود قاببندي و كادراژه ميكند و وقتي تحويلمان ميدهد چيزي است وراي يك مكان، فراتر از ابعاد و اجسام و نور و صورت و تصوير و رنگ. جومپا لاهيري از آن نويسندههايي است كه رنگ خودش را و آنِ خودش را به هر چيزي كه دربارهاش بنويسد، ميزند. درباره مكانها مينويسد اما خود او برايمان اهميت دارد، حرفي كه دارد ميزند، حسي كه دارد انتقال ميدهد. مثل كوزهگري است كه جاي انگشتهايش در جابهجاي كوزه ديده ميشود.
من فكر ميكنم اينكه نويسنده خودش هم به چنين چيزي آگاه باشد، بسيار مهم است. جومپا لاهيري به اين قضيه واقف است، خيلي هم خوب. ميدانيد از كجا چنين حرفي ميزنم؟ او در اين كتاب درباره مكانها مينويسد؛ درباره خيابان، دفتر كار، غذاخوري، بازارچه، اتاق انتظار، كتابفروشي، استخر، هتل، لب دريا و بسياري از جاهاي ديگر كه هر كدام را در يكي دو صفحه، خيلي كوتاه و گذرا برايمان تصوير كرده است. اما يكي از مكانها، انگار برايش مهمتر بوده كه او دربارهاش بيشتر از يكبار دست به نوشتن زده است. فكر ميكنيد آن «جا» كجاست؟ حدس بزنيد... آنجا «سر» نويسنده است. تيتر بخشهاي كتاب اينگونه است: در خيابان، در دفتر كار، در غذاخوري، در نوشتافزارفروشي، در سرم، در خانه، در رختخواب، پاي تلفن، در نوشتافزار فروشي، در سرم و... براي او مكاني وجود دارد به نام «سر»، گويي بخشي از زندگي او در خانه است، در كتابخانه، در مغازه و كافه و خيابان و بخشي هم در«سر». وقتي آدم در بودن با خودش و در انديشيدن با خودش راحت باشد، سرش يكي از پاتوقهايش خواهد بود و من فكر ميكنم همين خصلت، جومپا لاهيري را تبديل ميكند به نويسندهاي كه آثارش را بدون استثنا بايد خواند.