عبور از هويت جغرافيايي
رضا دبيرينژاد
شايد از مهمترين عناصر تاثيرگذار بر زيست امروز شبكههاي ارتباطي باشند، شبكههايي بيمرز كه در محدودههاي جغرافيايي نميگنجند و بيزمان و بيمكان هستند و ميتوانند در جغرافياهاي مختلف پيوندها و ارتباطات موضوعي ايجاد كنند و در واقع شبكهها و گروههاي خاص تشكيل دهند. بايد در نظر داشته باشيم كه رسانههاي مسلط نقش موثري در شكلدهي هويت در هر دورهاي دارند و رسانهها همانقدر كه پيونددهنده و ارتباطسازند عملا شكلدهنده يا جداكننده نيز هستند. هويت هم حاصل اشتراكها و تمايزهاست، اشتراكها و تمايزهايي كه منافع هر گروه يا قوم را ميسازد و زيست آنها را معنا ميبخشد. عبور از رسانههاي گذشته و ورود به دوره تسلط شبكههاي اجتماعي نظام ارتباطي را معنايي ديگر بخشيده است به گونهاي كه آدمها از محدوديتهاي دسترسي جغرافيايي عبور ميكنند، در نتيجه ميتوانند به دنيايي گستردهتر و بر مبناي روابط اجتماعي و فرهنگي جديدي پاي بگذارند. حالا اين موج مدتهاست در حال ساخت نظامهاي ارتباطي جديد است و حجم تغيير روابط پرسشهايي را در زمينه هويتي شكل داده كه معناهاي سنتي هويت را ناپايدار ساخته است. از سوي ديگر حجم مهاجرتهاي مختلف اعم از درون سرزميني يا برون سرزميني نيز بر پيوندهاي اجتماعي اثر گذاشته است. نسل اول مهاجرين ممكن است بار هويت جغرافيايي را به دوش بكشند، اما نسل دوم در يك وضعيت دوگانه هيچ كدام از تعلقات سرزميني را به تمامي ندارند. اين موضوع صرفا به تعلق ملي باز نميگردد، بلكه ميتوان در تعلقات شهري يا قومي نيز مشاهده كرد. در دهههاي اخير شاهد مهاجرتهاي مختلف از شهري به شهري ديگر در كشورمان بودهايم كه خواه ناخواه افراد را در دو يا چند تجربه شهروندي و در نتيجه خاطرات و تعلقات فرهنگي مختلف قرار داده است، همين تجربهها و خاطرات شخصيت و هويت را ميسازند. بر اين موضوع بايد پيوندهاي قومي مختلف يا مليتهاي مختلف را افزود كه نسلهاي جديد را چند ريشه ساخته است. فرزنداني كه هر كدام از پدر و مادرشان متعلق يه يك جا هستند و خودشان هم در جاي سومي متولد شدهاند در نتيجه بر مرز مشترك ميان جاها ايستادهاند. اگرچه اين تجربه در آغاز ممكن است چنين بنماياند افراد بار تعلق هويت چندگانه را به دوش ميكشند، اما با نگاهي به تغييرات همزمان اجتماعي نشان ميدهد كه افراد از تعلقات و هويتهاي جغرافيايي عبور ميكنند و نسبتهاي جديدي براي خود ميسازند. عبور از هويت جغرافيايي موضوعي است كه پيش روي نسلهاي آتي جامعه قرار دارد و اين تغيير بر هويتهاي بومي و ملي تاثير ميگذارد و طبيعتا چالشهايي ايجاد ميكند و اگر از الان پيشبيني نشود و مدنظر قرار نگيرد، ميتواند بحرانزا شود. تغييرات هويتي امري حتمي است، اما بايد مدام به بازتعريف هويت و اركان سازنده آن در هر دوره توجه كرد.