روايت «اعتماد» از «ميم» و «سين»، مردي كه معتاد نبود و براي ترك اعتياد ربوده شد
مردي كه معتادان را به خواست خانوادهها به كمپ ترك اعتياد ميبرد
تیم مبارزه با مرگ
«اعتماد» علت درخواست بيش از 180 مشاوره در يك وبسايت حقوقي را بررسي كرد: در فاصله 1397 تا 1402
بيش از 90 فرد معتاد و غيرمعتاد به اجبار و با هماهنگي خانواده به كمپ ترك اعتياد منتقل شدهاند
بنفشه سامگيس
ميم، 22 بهمن پارسال ربوده شد. «ربوده شدن» مناسبترين عنوان براي اتفاقي است كه ميم را گرفتار كرد. ميم، فارغالتحصيل رشته ساختمان از دانشگاهي در شمال غرب ايران است. تا 5 سال قبل، از توليد و فروش ماري جوانا امرار معاش ميكرد و از اين راه، ثروت قابل توجهي به دست آورد؛ 4 آپارتمان در تهران خريد، رقم زيادي در حساب پسانداز بانكش دارد، ميتواند ماهها و ماهها در خانه بخوابد و بابت مخارجش نگران نباشد.... ميم ميگويد در همه اين سالها، هيچگاه لب به مواد نزد و جز ربع قرص ريتالين (روبيفن) كه طبق تجويز متخصص مغز و اعصاب براي كنترل علايم بيشفعالي ميخورد، به هيچ دارو، ماده مخدر يا محرك، معتاد نشد و غير از دفعات معدودي كه در جمع دوستانش، گُل كشيده، بزرگترين خلافش، سيگار است. خط قرمز ميم در همه سالهاي توليد و فروش ماري جوانا، نزديك شدن به خانواده مرفين بود و اصطلاح جالبي درباره اين خانواده دارد؛ «مواد چرك». ميم ادعا ميكند هيچوقت نه رغبتي به تست «مواد چرك» داشته و نه هيچوقت «مواد چرك» به بچههاي مردم فروخته ....
اين؛ خلاصهاي از احوال ميم است تا قبل از صبح 22 بهمن 1401؛ روزي كه توسط 5 نفر ربوده و به كمپ ترك اعتياد منتقل شد براي «ترك اعتياد».
«خونه دوستم بودم كه زنگ زدن. از دوربين نگاه كردم. يكي از دوستان قديمم بود. در رو باز كردم. همراه دوستم، 4 نفر ديگه هم وارد خونه شدن. يادم اومد كه اون 4 نفر رو هم از سالهاي خيلي دور ميشناختم، از من پول قرض ميگرفتن، مشورت تجاري و شغلي ميگرفتن .... نشستيم و دو ساعتي به صحبت گذشت تا اينكه خودشون حرف رو به اين بحث رسوندن كه من اعتياد دارم و اونا ميخوان به من كمك كنن تا اعتيادم رو ترك كنم. خيلي تعحب كردم؛ اعتياد به چي؟ با چه مدركي اتهام ميزنين؟ نه من و نه اون 5 نفر زير بار حرف همديگه نميرفتيم. ميخواستن به زور من رو با خودشون ببرن. اول، گوشيهاي تلفنم رو گرفتن. دستامو ميكشيدن و باهم درگير شديم. بعد از دو ساعت، دو نفرشون من رو به زور به يكي از اتاقاي خونه بردن كه مثلا فقط حرف بزنيم. شدت درگيري كم شد. مشغول حرف بوديم كه از بيرون اتاق صدا شنيدم. پرسيدم صداي چيه؟ گفتن نگران نباش. وسايلت رو ميبريم. (ميم ميگويد كه به مدت چند ماه در خانه دوستش زندگي ميكرده است) از پنجره اتاق نگاه كردم و ديدم دارن اتاق يك وانت رو با وسايل من پر ميكنن. دوباره درگير شديم كه شما به چه حقي وسايل من رو ميبرين و فرياد ميكشيدم ولي يك نفري نميتونستم از پس اون دو نفر بر بيام و فقط با قيچي تهديدشون ميكردم كه البته هر سه نفرمون هم زخمي شديم. بعد از جمع كردن وسايلم، خودم رو هم به زور تا ماشينشون بردن. من فرياد ميزدم كه شما هيچ مدركي براي اثبات اعتياد من ندارين و حتي براي بردن من به كمپ، نامه قضايي ندارين و مگه من خانواده ندارم و شما چكاره هستين و جواب تكراري اونا اين بود كه ما براي صلاح خودت كمكت ميكنيم. كجا ميريم؟ كمپ ترك اعتياد. دوباره درگير شديم. گفتم شما اگه فكر ميكنين من معتادم ميتونين من رو توي يكي از خونههاي خودم زنداني كنين تا به تصور شما، دوره ترك من بگذره و پاك بشم. قبول نميكردن و اصرار به كمپ داشتن. در نهايت، پذيرفتن من رو به خونه مادرم ببرن. رضايت جمعي ما باعث شد كنار ماشين دستم رو رها كنن. همون لحظه، من فرار كردم و حاشيه اتوبان آل احمد رو به سمت شرق دويدم. يك نفرشون هم دنبال من دويد. دويدم توي كوچه پسكوچهها كه راهشون رو گم كنن ولي خسته شده بودم و سرعتم كم شد و دوباره من رو گرفتن و به زور توي ماشين هل دادن. فرياد ميزدم كه به من توضيح بدين چه اتفاقي افتاده كه فكر كردين من معتادم و چرا خانواده خودم به من چيزي نگفته و بايد قبل از رفتن به كمپ بريم آزمايشگاه كه از نتيجه تست معلوم بشه به چه چيزي اعتياد دارم. وسط اتوبان متوجه شدم كه قولشون براي رفتن خونه مادرم دروغ بوده. تلاش كردم در ماشين رو باز كنم كه بيفايده بود و قفل كودك ماشين رو فعال كرده بودن. يكيشون كه كنارم نشسته بود، گفت نگران نباش، دوره ترك فقط يك ماهه.»
ميم 21 روز در كمپي واقع در غرب تهران زنداني ميشود. در زمان ورود به كمپ و بعد از تشكيل پرونده ميفهمد كه همه اتفاقات آن چند ساعت؛ از صبح 22 بهمن تا غروب همان روز، به خواست مادرش بوده. باقي حرفهاي ميم، شرح وضعيت كمپ بود؛ اينكه از زمان ورود تا روز ترخيص، هيچ آزمايشي براي اثبات اعتياد در كار نبوده، اينكه در اين كمپ حدود 60 نفر ساكن بودند و امكانات بهداشتي، رفاهي و حتي مواد غذايي براي نصف اين تعداد هم كافي نبود...
«.... اول من رو به اتاق فيزيك بردن (مكاني براي سمزدايي و سپري شدن علايم ترك كه بسته بهشدت اعتياد بيمار، ميزان مصرف و نوع ماده مصرفي، زمان سمزدايي از 48 ساعت تا يك هفته متفاوت است) وقتي وارد اتاق فيزيك شدم، 17 نفر توي اتاق بودن. همه فكر كردن من بازرسم. پرسيدن مشكلي پيش اومده؟ گفتم يك نفر به من توضيح بده كه بدونم چرا اينجام. با تعجب پرسيدن، براي ترك اومدي؟ بهت نمياد. چي ميزني؟ گفتم خودم هم نميدونم. گفتن پس كَلَكي شدي (حبس اجباري فرد غير معتاد با تصميم خانواده و اطرافيان فرد و با قصد انتفاع و اخاذي، حضانت فرزندان، تصاحب اموال، دريافت وكالت تام، خروج از كشور، جلب رضايت فرد براي طلاق يا ازدواج مجدد) از بچههاي اتاق فيزيك، هيچ كدوم با پاي خودشون نيومده بودن؛ خانواده به آدمايي پول داده بود كه دست بسته بيارنشون به كمپ و به مدير كمپ پول ميداد كه اين بچهها رو اونجا بيشتر از يك دوره و دو دوره 21 روزه نگه داره؛ بعضيها 4 ماه توي كمپ بودن، بعضيها هر سه ماه يكبار منتقل ميشدن، يكيشون 6 سال توي كمپ مونده بود. وضع اين بچهها رو با شرايط خودم مقايسه كردم؛ ارتباطم با خانواده خيلي خوب بود. هيچوقت بچه مشكلسازي نبودم و هميشه با خانوادهام با احترام و مهر رفتار كردم. وقتي بچههاي اتاق فيزيك از دزديهاشون، دزديدن پول و طلاي مادر، از آسيبهايي كه به خانواده زده بودن ميگفتن، يادم افتاد كه هر ماه رقم خوبي به حساب مادر و خواهرم واريز ميكردم و هيچ تصوير بدي از خودم در ذهنم نبود. پس چرا اينجا بودم؟ بعد از يك هفته، به سالن عمومي منتقل شدم. اونجا هم حدود 50 نفر ساكن داشت. از 60 نفري كه داخل كمپ بودن، فقط 3 نفر داوطلبانه و به اصطلاح، خودمعرف اومده بودن و بقيه، با شكايت خانواده به كمپ منتقل شده بودن. جمله مشترك همه بچههاي كمپ اين بود؛ الان چون مواد نيست پاكيم ولي از اينجا كه بيرون بريم، 10 برابر قبل مصرف ميكنيم چون ما رو به زور به كمپ فرستادن...»
ميم، روز 14 اسفند با حضور و امضاي مادرش از كمپ مرخص شد و به خانه برگشت. روز بعد، به كلانتري رفت و ماجرا را تعريف كرد. مامور كلانتري به ميم گفت كه طبق قانون، اين اتفاقات؛ انتقال اجباري فرد غير معتاد به كمپ ترك اعتياد، مصداق آدمربايي است و ميم ميتواند از معرف و ربايندگان شكايت كند.
«من نميتونستم از خانوادهام شكايت كنم چون مجازات آدمربايي، حبس و زندانه. اون 5 نفر من رو به كمپ بردن اما مجرم اصلي، مادرم بود و من نميتونستم مادرم رو به زندان بيندازم.»
يك هفته بعد از آزادي از كمپ، ميم به مطب يك درمانگر اعتياد رفت.
«گفتم اين منم. به من بگو من به چي معتادم.»
سه ماه است كه ميم، خانه مادري را ترك كرده؛ اين توصيه روانشناس همان كمپ ترك اعتياد بود؛ وقتي ميم را ديد و با مشاوره و پرسشهايي كه مطرح كرد، متوجه شد كه ميم معتاد نيست، به ميم گفت: «از خونه مادرت فرار كن و ديگه هيچوقت به اون خونه برنگرد.»
ميم ميگويد آسيب 21 روز حبس در كمپ ترك اعتياد آنهم به دليل يك اتهام غيرواقعي، با فاصله گرفتن از خانواده و انزواي موقت جبران نميشود.
«اون 21 روز، من رو نابود كرد. از صداي زنگ تلفن ميترسم و شبا از ترس نميتونم بخوابم. الان خانواده با كمك همون پروندهسازي و برچسب اعتياد، ميخواد اموالم رو ازم بگيره و بهانهاش اينه كه تو ميخواي تمام اموالت رو دود كني.»
فرهاد اقطار؛ معاون پيشگيري و درمان اعتياد سازمان بهزيستي كشور كه از ارديبهشت پارسال مسووليت بررسي وضعيت حدود 1100 مركز اقامتي ميانمدت، مجوزها، تخلفات، نحوه ارايه خدمات و پذيرش اين مراكز را برعهده گرفته، در پاسخ به «اعتماد» ميگويد كه در صورت صحت حرفهاي ميم؛ نحوه انتقالش به مركز درماني، پذيرش بدون انجام آزمايش اعتياد، حبس 21 روزه، فقدان حكم قضايي در زمان پذيرش و همچنين، شرايط نامناسب كمپ به دليل ناكافي بودن امكانات، مسوولان كمپ ترك اعتياد مرتكب تخلف شدهاند و ميم ميتواند در سامانه «ديدبان» يا با شماره تلفن 1482 از كمپ محل نگهداري 21 روزهاش شكايت كند تا موارد تخلف، ظرف 24 ساعت بررسي و پيگيري شود.
«در طول يكسال گذشته، ما با مواردي از انتقال اجباري فرد به كمپ غيرمجاز با انگيزه تصاحب ارث مواجه شديم كه يكي از اين موارد را هم روزهاي پاياني پارسال شناسايي و پيگيري كرديم. اين نحوه انتقال حتي در مورد فرد معتاد كه اعتياد آشكار و ثابت شده دارد، تخلف و قابل پيگيري قانوني و قضايي و كاملا برخلاف استانداردهاي فعاليت مراكز اقامتي ميانمدت است. رعايت استانداردها از جمله معيارهاي رتبهبندي مراكز است. سال گذشته، براي 1100 مركز اقامتي ميانمدت، دو نوبت رتبهبندي اجرا شد و نتايج رتبهبنديها به ما نشان داد كه 20 درصد از 1100 مركز، حداقل استانداردهاي درمان پرهيزمدار و باقي شرايط نگهداري و خدمترساني را داشتند، در 50 درصد مراكز، استانداردها در حد متوسط بود و 30 درصد مراكز فاقد هرگونه استاندارد درماني و خدماتي و رفاهي بودند. به مديران حدود 100 مركز فاقد استاندارد اعلام شد كه در يك بازه زماني مشخص، بايد وضع موجود را تغيير داده و استانداردهاي لازم را ايجاد كنند و در غير اينصورت، مركز، تعطيل يا به مركز توانمندسازي تبديل ميشود. بعد از پايان مهلت تعيينشده، 50 درصد مراكز فاقد استاندارد، به مركز توانمندسازي تبديل شدند اما سياستگذار در مواردي مانع از تعطيلي مراكز فاقد استاندارد شد چون برخي مسوولان استانها اصرار بر ادامه فعاليت مركز دارند و بنابراين، طي ماههاي اخير، از مجموع 83 مركزي كه فاقد استاندارد بودند، جز يك مركز، بقيه به مركز توانمندسازي بعد از درمان تبديل شدند.»
اقطار ميگويد هيچيك از مراكز اقامتي ميانمدت، اجازه پذيرش اجباري بيمار معتاد از طريق شاكي خصوصي و به صرف شكايت خانواده از رفتار و عملكرد فرد معتاد را ندارند مگر اينكه پاي حكم قضايي و دستور قاضي در ميان باشد اما حتي با توسل به قانون هم، اين مدل درمان و اجبار فرد به ترك اعتياد، به پاسخ مناسب منجر نخواهد شد چنانكه امروز عود اعتياد چندباره دستگيرشدگاني كه به اردوگاههاي درمان اجباري منتقل شدهاند را شاهديم.
«شايد يكي از دلايلي كه سياستگذار مايل به تعطيلي مراكز اقامتي ميانمدت حتي با وجود ضعف استانداردها در اين مراكز نيست، وجود شاكيان خصوصي باشد اما شاكي خصوصي بايد براي دريافت حكم قضايي اقدام كند وگرنه صاحب مركز اقامتي ميانمدت، با پذيرش بيماري كه بدون حكم قضايي و صرفا به خواست خانواده و اطرافيان و به شيوه دستگيري و با زور و اجبار به مركز آمده، مرتكب تخلف شده است. تمام مراكز هم موظف به انجام غربالگري براي تازهواردها هستند و تمام افرادي كه وارد مركز ميشوند بايد آزمايش اعتياد بدهند تا نوع و شدت اعتياد و ماده مصرفي فرد مشخص شده و روش درمان او تعيين شود. نتيجه آزمايش اعتياد بايد در پرونده بيمار ثبت شود و اگر ثابت شود كه بيمار بدون حكم قضايي يا بدون انجام آزمايش اعتياد در مركز پذيرش شده، مصداق تخلف و قابل پيگيري است.»
وبسايت «دادراه» يك درگاه دريافت مشاوره حقوقي است. سرفصل يكي از بخشهاي اين وبسايت، «نگه داشتن اجباري در كمپ ترك اعتياد» است. بررسي «اعتماد» بر سوالات مطرح شده در اين سرفصل نشان داد كه از شهریور1397 تا ارديبهشت 1402 بيش از 180 شاكي در اين بخش سوالات خود را مطرح كرده و مشاوره حقوقي رايگان گرفتهاند.
نتايج بررسي «اعتماد» بر جزييات درخواست مشاوره شاكيان در سرفصل «نگه داشتن اجباري در كمپ ترك اعتياد»:
انتقال اجباري فرد غير معتاد به كمپ ترك اعتياد توسط يا با هماهنگي خانواده براي تصاحب اموال: 3 مورد
انتقال اجباري فرد معتاد توسط يا با هماهنگي خانواده براي تصاحب اموال: 5 مورد
انتقال اجباري فرد غير معتاد به كمپ ترك اعتياد توسط يا با هماهنگي خانواده: 16 مورد
انتقال اجباري فرد معتاد به كمپ ترك اعتياد توسط يا با هماهنگي خانواده: 56 مورد
انتقال اجباري فرد غير معتاد به كمپ ترك اعتياد توسط افراد غريبه يا دوستان: 7 مورد
انتقال اجباري فرد معتاد به كمپ ترك اعتياد توسط افراد غريبه يا دوستان: 4 مورد
شكايت از بدرفتاري در كمپهاي ترك اعتياد و فعاليت كمپ غيرمجاز: 51 مورد (2 مورد مربوط به تعرض جنسي در كمپ، 3 مورد مربوط به فوت بيمار در كمپ در تاريخهاي بهمن 140، آذر 1401، دي 1401، تاريخ آخرين شكايتهاي مربوط به بدرفتاري در كمپهاي ترك اعتياد، 8 خرداد 1402)
مفقود شدن فرد معتاد بعد از انتقال به كمپ ترك اعتياد يا بيخبر بودن خانواده از كمپ محل نگهداري فرد: 5 مورد
شكايت از مشكلات بعد از دستگيري معتادان خياباني و انتقال به اردوگاههاي درمان اجباري: 34 مورد
نظر برخي وكلاي طرف مشورت شاكيان: توصيه به شكايت و پيگيري قضايي درمورد حبس غيرقانوني و آدمربايي( 25 مورد) توصيه به شكايت و پيگيري قضايي درمورد تصاحب اموال و اخاذي توسط خانواده يا مسوولان كمپ ترك اعتياد( 5 مورد) توصيه به شكايت و پيگيري قضايي درمورد وضعيت نامناسب كمپها و بدرفتاري در كمپهاي ترك اعتياد(23 مورد) توصيه به شكايت و پيگيري قضايي درمورد ضربوشتم و توهين به مددجويان توسط مسوولان كمپهاي ترك اعتياد(4 مورد)
نتايج بررسي «اعتماد» بر معرف فرد معتاد يا غير معتاد به كمپ ترك اعتياد در سرفصل «نگه داشتن اجباري در كمپ ترك اعتياد» :
معرف و هماهنگكننده انتقال اجباري فرد غيرمعتاد به كمپ ترك اعتياد: 9 مورد مادر يا پدر، 4 مورد همسر (زن) 5 مورد برادر يا خواهر، 5 مورد غريبه يا دوستان
معرف و هماهنگكننده انتقال اجباري فرد معتاد به كمپ ترك اعتياد: 26 مورد مادر يا پدر، 10 مورد همسر (زن) 15 مورد برادر يا خواهر، 4 مورد غريبه يا دوستان، 2 مورد فرزند
قانون درباره مجازات آدمربايي، معاونت در جرم، اتهام و افترا چه ميگويد؟
در ماده 621 قانون مجازات اسلامي در تعريف آدم ربايي و مجازات اين جرم آمده است: «هركس شخصا يا توسط ديگري، شخصي را به قصد مطالبه وجه يا مال يا به قصد انتقام يا به هر منظور ديگر، به عنف يا تهديد يا حيله يا به هر نحو ديگر بربايد يا مخفي كند، به حبس از ۵ تا ۱۵ سال محكوم خواهد شد. در صورتي كه سن مجنيعليه كمتر از ۱۵ سال تمام باشد يا ربودن توسط وسايل نقليه انجام پذيرد يا به مجنيعليه آسيب جسمي يا حيثيتي وارد شود، مرتكب به حداكثر مجازات تعيينشده محكوم خواهد شد و در صورت ارتكاب جرايم ديگر به مجازات آن جرم نيز محكوم ميشود.»
طبق تبصره ماده 621 قانون مجازات اسلامي، مجازات شروع به آدمربايي ۳ تا ۵ سال حبس است.
در ماده ۱۲۶ قانون مجازات اسلامي در تعريف معاونت در جرم آمده است: «هركس ديگري را ترغيب، تهديد، تطميع، يا تحريك به ارتكاب جرم كند يا با دسيسه يا فريب يا سوءاستفاده از قدرت، موجب وقوع جرم گردد، هركس وسايل ارتكاب جرم را بسازد يا تهيه كند يا طريق ارتكاب جرم را به مرتكب ارايه دهد، هركس وقوع جرم را تسهيل كند، معاون جرم است.»
ماده ۱۲۷ قانون مجازات اسلامي مجازات معاون جرم را چنين تعيين كرده است: «در جرايمي كه مجازات قانوني آنها سلب حيات يا حبس دايم است، حبس تعزيري درجه دو يا سه / در سرقت حدي و قطع عمدي عضو، حبس تعزيري درجه پنج يا شش / در جرايمي كه مجازات قانوني آنها شلاق حدي است، 31 تا 74 ضربه شلاق تعزيري درجه شش / در جرايم موجب تعزير، يك تا دو درجه پايينتر از مجازات جرم ارتكابي.»
در ماده 697 قانون مجازات اسلامي در تعريف تهمت و افترا و مجازات آن آمده است: «هر كس به وسيله اوراق چاپي يا خطي يا به وسيله درج در روزنامه و جرايد يا نطق در مجامع يا به هر وسيله ديگر به كسي امري را صريحا نسبت دهد يا آنها را منتشر كند كه مطابق قانون آن امر جرم محسوب ميشود و نتواند صحت آن اسناد را ثابت كند، جز در مواردي كه موجب حد است، به يكماه تا يكسال حبس و تا 74 ضربه شلاق يا يكي از آنها حسب مورد محكوم خواهد شد.»
روي ديگر سكه
وضعيت ميم و صدها مثل او؛ دستگيري و حبس اجباري به دليل ترديد خانواده درباره اعتياد فرزندشان، يك روي سكه است. روي ديگر سكه، احوال خانوادههايي است كه يك بيمار اعصاب و روان يا مصرفكننده مواد در خانه دارند و با جنون و بدحالي بيمارشان چشم در چشم ميشوند. بين اين خانوادهها از همه جور آدمي ميشود سراغ گرفت؛ مادر، همسر، فرزند، خواهر....
سين، فارغالتحصيل رشته فوريتهاي پزشكي و شاغل در شركت آمبولانس خصوصي است. سين و دو نفر از دوستانش، از سال 1380، عضو تيم اضطراري هستند و تا امروز، هزاران بيمار اعصاب و روان يا بيمار معتاد بدحال را با درخواست خانواده به مراكز درماني يا كمپهاي ترك اعتياد بردهاند.
سين ميگويد 90 درصد ماموريتهاي تيم اضطراري در اين 22 سال، درخواست انتقال بيمار معتاد بدحال به كمپ ترك اعتياد بوده و هم مسوولان بهزيستي و هم صاحبان كمپهاي ترك اعتياد، شماره تلفنهايي از شركتهاي آمبولانس خصوصي دارند و خانوادهها را براي كمك گرفتن از اين شركتها راهنمايي ميكنند.
سين ميگويد طبق قانون، انتقال بيمار اعصاب و روان يا معتاد، حتي با وجود رضايت خانواده، نيازمند دريافت حكم قضايي است اما در مواردي، شدت پرخاشگري يا بدحالي بيمار در حدي بوده كه به خود يا خانواده آسيب زده و در چنين شرايطي، فرصتي براي دريافت حكم قضايي نيست و اين موارد در رديف «فوريتهاي اورژانسي» محسوب ميشود اگرچه كه تخلف است.
كمك گرفتن خانوادهها از «تيم اضطراري» قانونيترين شكل ماجراست. سين شنيده كه بعضي خانوادهها، به دليل بيخبري از فعاليت تيمهاي اضطراري مثل گروه سه نفره سين، در زمان بدحالي بيمارشان، به افرادي متوسل ميشوند كه نه مانند سين و دوستانش، تخصصي در «فيكس كردن» يك بيمار اعصاب و روان يا معتاد دارند و نه با اصول فوريتهاي پزشكي آشنا هستند بلكه با ابزار خشونت و با غيرقانونيترين رفتارهاي ممكن، بيمار مجنون را مهار ميكنند تا حدي كه اين فرآيند نقل و انتقال خشونتآميز و غيرقانوني، گاهي به آسيبهاي جسمي بيمار هم منجر شده است.
هفتگي يا ماهانه چند خانواده براي انتقال بيمارشون به كمپ ترك اعتياد با شما تماس ميگيرن؟
خيلي زياد. در 5 سال اخير، تعداد ماموريتهامون خيلي بيشتر شده. در دو سال اخير، هر روز حداقل يك ماموريت انتقال بيمار مصرفكننده به كمپ ترك اعتياد داريم.
و بيشتر بيماران معتاد از چه گروه سني هستن؟
- اغلب، بين 28 تا 40 سال سن دارن.
بابت ماموريتتون چقدر هزينه ميگيرين؟
طبق تعرفه سالانهاي كه براي شركتهاي آمبولانس خصوصي تعيين ميشه، اين تعرفه شامل مسافت بر حسب كيلومتر و دستمزد عوامل اورژانسه. شغل ما انتقال بيمار اعصاب و روان يا مصرفكننده مواده و ساعت كارمون هم شبانهروزيه. فرض كنين كمپ ترك اعتياد در خيابون نياوران و منزل بيمار در خيابون فداييان اسلام باشه. هزينهاي كه از اين خانواده دريافت ميكنيم حدود يك ميليون و 200 هزار تا يك ميليون و 500 هزار تومنه.
خانوادهها چطور شما رو پيدا ميكنن؟
- ادارات بهزيستي معمولا شماره تلفن شركتهاي آمبولانس خصوصي رو دارن. اغلب كمپهاي ترك اعتياد هم شركتهاي آمبولانس خصوصي رو ميشناسن. اگر خانوادهها با اين مراكز تماس بگيرن، شماره تلفن ما يا باقي همكارانمون رو بهشون ميدن.
اعضاي خانواده بايد درخواست انتقال داده باشن؟
منظور شما از خانواده چيه؟ اگه همسر تماس بگيره، نميريم. درخواستكننده بايد از خانواده درجه اول بيمار باشه؛ پدر، مادر، برادر يا خواهر. پدر و مادري كه درخواست انتقال ميدن، فردا از ما شاكي نميشن. گاهي ممكنه فرد با همسرش مشكلاتي داشته باشه و از طريق انگ بيماري رواني يا اعتياد بخواد تسويهحساب كنه. ما اوايل كارمون، بارها با اين موارد مواجه شديم كه همسر فرد، براي شوهرش پاپوش دوخته بود و ما هم به حرف همسر اعتماد كرديم و بدون حكم قضايي، فرد رو به زور فيكس كرديم و به كمپ رسونديم، داخل كمپ و زمان پذيرش، از آقا تست اعتياد گرفتن و تست منفي بود و آقا هيچوقت در زندگيش مصرف مواد نداشت و اعلام كرد كه اين اتفاقات نتيجه تباني همسرش با افراد غريبه بوده و از ما شكايت كرد چون ما با انتقال بدون حكم قضايي، مرتكب خلاف شديم.
از خانواده چه سوالاتي ميپرسين و چطور از وضعيت بيمار مطلع ميشين؟
- درباره شرايط عمومي بيمار ميپرسيم؛ چند ساعت ميخوابه؟ آيا كاهش وزن داشته؟ چه مصرفي داره؟ ميزان پرخاشگري و بيقراريش در چه حده؟ ما بايد قبل از مواجهه با بيمار، آمادگي داشته باشيم.
قبل از ورود به خونه، به خانواده چه توصيه ميكنين؟
خانواده فقط بايد جاي بيمار رو به ما نشون بده و خودش از خونه خارج بشه، توي همون محل و حداكثر 7 يا 8 خونه دورتر باشه كه اگه مشكلي پيش بياد، خانواده در دسترس باشه. البته معمولا شرايط بيمار طوريه كه اگه ما هم به خانواده نگيم، به محض ورود ما خودشون از ترس خونه رو خالي ميكنن.
بعد از ورود به خونه چه كار ميكنين؟
وقتي با بيمار مواجه ميشيم، اگر فاصله نزديك باشه، اول دستاشو ميگيريم و مهارش ميكنيم كه كاري انجام نده. با بيمار حرف ميزنيم تا راضي بشه و همراه ما بياد. اگه راضي نشد و واكنش نشون داد، مجبوريم آمپول بيحسكننده تزريق كنيم.
در اغلب موارد، شرايط بيمار معتاد چطوره و شما چطور امنيت خودتون رو حفظ ميكنين؟
- در اين سالها با همه جور شرايطي مواجه شديم؛ بيمار خواب بوده و قبل از بروز خشونت فيكسش كرديم، بيمار بيدار بوده و با ما درگير شده، بيمار به سمتمون اسلحه كشيده، بيمار با قمه حمله كرده، بيمار به سمتمون اسيد پاشيده .... ما سه نفريم و زور سه نفر به يك نفر ميچربه ولي هميشه بايد محتاط باشيم.
با موارد قمهكشي و اسيدپاشي و اسلحهكشي چطور مواجه شدين؟
چند مورد توي باغ يا ويلاي بزرگ اتفاق افتاد. ما نميدونستيم بيمار توي كدوم اتاق پنهان شده ولي وقتي وارد حياط شديم، بيمار ما رو ديده بود و مسلح شد و به سمتمون حمله كرد.
در اين 22 سال، شما و همكارانتون در ماموريتها دچار آسيب جسمي شدين؟
- خير.
آيا مسلح هستين؟ اسلحه گرم يا سرد؟
- به هيچوجه. همراه داشتن هر جور سلاح براي ما جرمه.
براي حفاظت خودتون چه ميكنين؟
ما با همون لباس معمول تكنسين اورژانس به ماموريت ميريم. در اين 20 سال، با تمام شرايط آشنا شديم. تجربياتمون ما رو حفظ ميكنه. نحوه مواجهه هرسه نفرمون با بيمار يكسانه. ترس و تعارف و عقبنشيني جايي در كار ما نداره.
آيا با مواردي مواجه بودين كه بيمار معتاد به خانواده هم آسيب زده باشه؟
خيلي زياد. كبودي صورت داشتن، ضرب و جرح داشتن، پارگي دست و شكستگي بيني داشتن. بيمار، مادرش رو زده، همسرش رو زده، بچهاش رو زده.
و آيا بعد از فيكس كردن بيمار، به اين مصدوم هم رسيدگي ميكنين؟
- خير. وظيفه ما فقط انتقال همون بيمار معتاد يا اعصاب و روانه. كار ما 3 يا 4 دقيقه طول ميكشه. بعد از فيكس كردن بيمار به سرعت از منزل خارج ميشيم. با انتقال بيمار به كمپ يا مركز درماني، ماموريت ما تموم ميشه.
بيمار بايد به كدوم كمپ يا بيمارستان منتقل بشه؟ آيا مكان و نقشه مشخصي دارين؟
هر مكاني كه خانواده به ما بگه منتقل ميكنيم.
آيا خانواده بايد حكم قضايي داشته باشه تا شما ماموريت رو قبول كنين؟
طبق قانون، بله. فرد بالاي 18 سال، در قبال رفتار خودش مسووله و بنابراين، خانواده، بايد براي انتقالش حكم قضايي بگيرن ولي در مواردي، فرد انقدر خانوادهاش رو اذيت كرده كه به فكر حكم قضايي نيستن و فقط ميخوان توي خونه نباشه.
چه تعداد از مواردي كه به درخواست خانواده منتقل ميكنين، حكم قضايي ندارن؟
تعدادي از خانوادهها تا مرحله شكايت به كلانتري و تعداديشون تا مرحله تشكيل پرونده در دادسرا پيش ميرن، تعداديشون حكم قضايي هم دارن اما بعضيهاشون هيچ حكمي ندارن چون اقدامي نكردن.
آيا انتقال بيمار رو به حكم قضايي مشروط ميكنين؟
به شرايط بيمار بستگي داره. اگر شرايط بيمار خيلي حاد باشه، سختگيري زيادي نداريم. اغلب هم از پدر يا مادر فرد بيمار امضا ميگيريم كه مسووليت درخواستشون رو بپذيرن.
تا به حال براي انتقال كودك معتاد يا مبتلا به بيماري اعصاب و روان هم ماموريت داشتين؟
پسر 16 سالهاي رو به مركز درماني منتقل كرديم كه به دليل مصرف مواد بدحال شده بود.
بعد از انتقال اين بچه وضع روحي خودتون چطور بود؟
خيلي بد. شرايط سختي بود. خودمون بچه داريم. خودمون رو به جاي پدر و مادر اين بچه ديديم.
بدترين ماموريتتون رو به خاطر دارين؟
سال 87 بود. كمي پايينتر از خيابون سهروردي. بعد از اينكه به محل رسيديم، ديدم پليس 110 هم اونجاست. يك مامور با موتور. از مامور پرسيدم چرا داخل خونه نرفتي؟ گفت درگيري ناجوري توي خونه اتفاق افتاده و منتظرم همكارامون با ماشين بيان. گفتم بيا با هم بريم توي خونه. وقتي وارد ساختمون شديم، توي راه پلهها پيرزني رو ديديم كه روي پلهها افتاده بود و صورت و دست و بدنش خوني بود. پيرزن با دست به سمت طبقات بالا اشاره ميكرد و ميگفت نوهام، نوهام. به پليس گفتم با اورژانس 115 تماس بگير. رفتيم طبقه بالا. درِ واحد بالا نيمه باز بود. در رو باز كردم و ديدم خانومي 33 يا 34 ساله، بدون لباس، وسط خونه ايستاده. يك كارد بزرگ دستش بود. گفت جلو بيايين چاقو ميزنم. به پليس گفتم بهش اسپري بزن تا فيكسش كنيم. زن رو فيكس كرديم. رفتيم توي يكي از اتاقاي خونه، ديدم انقدر با همون كارد توي قفسه سينه بچه 7 ساله؛ بچه خودش، زده بود كه قفسه سينه بچه له شده بود. پليس استعلام گرفت. بيمار اعصاب و روان بود و شيشه مصرف كرده بود. به پليس گفتم ما نميتونيم اين بيمار رو به كمپ ببريم چون مورد، قتله. با پليس آگاهي تماس گرفتيم و بعد از رسيدن تيم پليس، در حضور افسر آگاهي، بيمار رو به بيمارستان روزبه منتقل كرديم.
بعد از اين همه سال مواجهه با اين شرايط و اين آدمها، براي بازيابي رواني خودتون چكار ميكنين؟
عادت كرديم و اين بدترين اتفاقه. اما تاثيرات بد مواجه شدن با اين شرايط رو در خودمون حس ميكنيم. تنها زمان خوشحالي ما در اين شغل، موقعيه كه خانواده به ما خبر بده بيمار بهبود پيدا كرده و به خونه برگشته. با بعضي از معتادان بهبود يافته هم رفيق ميشيم و اين رفاقت در حالمون تاثيرگذاره.
با آدمهاي تكراري هم مواجه شدين؟
خيلي زياد.
چه واكنشي دارين وقتي دوباره آدمي رو ميبينين كه يكسال يا 6 ماه قبل به كمپ ترك اعتياد برده بودين؟
ديدن دوباره اين آدما از اون زمانهاي بدحالي ماست. ما هزينهمون رو ميگيريم ولي دوست داريم مفيد باشيم و كارمون نتيجه مثبت داشته باشه. وقتي فرد تكراري ميبينيم، متوجه ميشيم كه تلاشمون چقدر عبث بوده چون تغيير بعضي شرايط اصلا در اختيار ما نيست.
پليس هم به كمك شما مياد؟
اگه شرايط طوري باشه كه حس كنيم حضور پليس لازمه و اگه درخواست بديم، بله. مامور ميفرستن و خيلي كمك ميكنن.
شرايط بايد چطور باشه كه چنين درخواستي بدين؟
مواردي بوده كه فرد، خانوادهشو توي خونه حبس كرده و ما هم موفق به باز كردن در نشديم و از پليس كمك گرفتيم كه بيان و در خونه رو بشكنن و خانواده رو نجات بدن و ما هم بيمار رو به مركز درماني منتقل كنيم.
آيا تعداد درخواست خانوادهها براي انتقال بيمار معتاد به كمپ زياد شده؟
در 5 سال اخير بله. اغلب بيمارانمون مصرفكننده هرويين و شيشه هستن. در يكسال اخير، چند نفر رو به دليل بدحالي بعد از مصرف گل به كمپ منتقل كرديم.
بيشترين درخواست انتقال به كمپ، از كدوم مناطق تهرانه؟
از دو يا سه سال قبل، تعداد درخواستها از شمال تهران بيشتر شده. يكي از دلايلش، مشكلات اقتصادي مردم مناطق جنوبي تهرانه. هزينه آمبولانس خصوصي بالاست و خانواده؛ به خصوص پدر و مادر، در مواجهه با بدحالي فرزندشون، ترجيح ميدن رهاش كنن چون قادر به پرداخت هزينه آمبولانس و كمپ و درمان نيستن. فرض كنين فرزند يك كارگر ساكن مناطق جنوب تهران بدحال بشه؛ چه به دليل مصرف مواد و چه به دليل عود بيماري اعصاب و روان. اين كارگر آيا با حقوق 9 ميليون و 10 ميليون تومن ميتونه هم هزينه زندگي خانواده رو و هم هزينه انتقال فرزندش به كمپ ترك اعتياد يا مركز روانپزشكي رو بده؟