عليه روايت غالب از غياب زنان در تاريخ فلسفه
مريم نصراصفهاني
تاريخ فلسفه مانند تاريخ همه چيزهاي ديگر تاريخ مذكر است. تعداد زنان در اين حوزه در جهان و در ايران (به دلايلي مضاعف) كمتر است. هنوز دپارتمانهاي فلسفه ما در مقابل هيات علميهاي زن خيلي مقاومت ميكنند. حتي امروز هم، روايت رسمي از تاريخ فلسفه پر است از گفتههاي ضدزن فيلسوفان. در چنين فضايي، مري الن وايت كه خود از نسل اول اساتيد فلسفه بوده است و شايد مثل همه ما گمان ميكرده زنان فيلسوف در قرن بيستم ظاهر شدهاند، از سر اتفاق متوجه ميشود فهرستهايي از زنان فيلسوف در طول تاريخ وجود دارد و پيگير ميشود تا شايد از اين رهگذر مقالهاي منتشر كند. وايت فراخواني ميدهد و نتيجه اين ميشود كه مقاله تبديل ميشود به مجموعهاي چهارجلدي كه از اولين مجموعههاي منتشرشده درباره تاريخ فلسفه زنان است و متخصصان مسلط به متون زبان اصلي در آن دست داشتهاند. نويسنده در اين كتاب به مشكلات عظيمي برميخورد و خودش و تيم همكارش همتي ستودني داشتهاند. مثلا او اشاره ميكند كه دست يافتن به اسنادي درباره هايپاتيا بسيار سخت بوده است. زندگي تراژيك هايپاتيا بسيار معروف است، ولي وايت براي دستيابي به اسنادي درباره اين زن مجبور شده به بخش رياضي كتابخانه برود و از روي اسناد مربوط به پدر و همكلاسيها هايپاتيا را متولد كند. از سوي ديگر، صرفا براي اينكه ويكتوريا ليدي ولبي از خاندان سلطنتي بوده است، حتي نقاشي كودكياش را هم نگه داشته بودند. از اين رو، قفسهاي پيش روي او بوده و بايد با بررسي اين حجم از آثار مقاله بنويسد؛ يعني كارش دشوار بوده است. زنان با استراتژيهاي متفاوتي با تاريخ فلسفه مواجه شدهاند. يكي اينكه تاريخ حذفشدگان را بنويسيم؛ يعني تاريخ كساني را كه با جريان غالب فلسفه همراه نبودهاند. ديگر اينكه به سراغ تاريخ فلسفه ميرويم تا جنبه مغفولماندهاي را در آن برجسته كنيم، مثلا به سراغ رسالهها يا مواضع فكري تاكنون بياهميت انگاشته شده او. براي نمونه، اشاره به برابري زن و مرد در «جمهوري» براي سدههاي پياپي موردتوجه نبوده است. درحالي كه اين رساله مهمترين و موثرترين رساله در فلسفه سياسي است، ولي حتي آن مفسران نيز از اشاره افلاطون به برابري زنان و مردان ميجهيدند. بنابراين، عجيب نيست كه اين فيلسوفان زن گم شدهاند و حالا كساني با اين سختي تاريخ را باستانشناسي و بازكاوي كردهاند و اين شخصيتها را بيرون كشيدهاند و چنين تاريخي برايمان درست كردهاند. استراتژي سوم، بازخواني تاريخ فلسفه به شيوههاي خيلي مدرن است، مثلا روانكاوي افلاطون يا بيرون كشيدن استعارههاي درون متون و تحليل آنها. منتها اين كار كلاسيك است و در واقع وايت خواسته به موازات تاريخ فلسفههاي موجود تاريخ فلسفهاي ارايه بدهد كه به مرور جذب تاريخ فلسفه موجود شود، چراكه بسياري از اين افراد بسيار مهمند. در ميان اين متفكران كساني هستند كه درباره مالكيت ايدهشان بحث است يا چون زن بودهاند ديده و شنيده نشدهاند، به خصوص در دورهاي كه به زنان مدرك دكتراي فلسفه نميدادند. الن وايت در تاليف و تدوين اين مجموعه نخست با زنان فيلسوف فيثاغوري در شش قرن پيش از ميلاد مواجه ميشود. او متوجه ميشود كه آثاري از اين زنان برجاي مانده است، اما در حدي بياهميت انگاشته شدهاند كه حتي به انگليسي ترجمه نشدهاند. وايت به مركز فيثاغورسشناسي مراجعه ميكند و درباره اين آثار از اساتيد اين حوزه ميپرسد. اين اساتيد او را مطمئن ميكنند كه اينها آثار ارزندهاي نيستند و فقط حرفهايي درباره آشپزخانهاند. وايت اين قضيه را رها ميكند، اما بعد دوباره برميگردد و خودش متون را ميخواند. اينجاست كه متوجه ميشود گفته اساتيد فيثاغورسشناسي نادرست بوده و اين آثار دستكم گرفته شده نامهها، رسالههاي كوتاه فلسفي درمورد همهچيزند، البته با رويكردي زنانه. بنابراين، وايت به جمعآوري اين اسناد علاقهمند ميشود. او قطعاتي از اين آثار را ترجمه ميكند و آثار اين زنان را معرفي ميكند. سقراط در رساله افلاطون اذعان دارد كه مفهوم عشق را از معلمش ديوتيما، كاهن معبد، آموخته است و حرفهاي او را تكرار ميكند. اما وقتي وايت تحقيق درباره ديوتيما را شروع ميكند، با گزاره تخيلي بودن اين شخصيت مواجه ميشود. اما اين براي وايت جاي سوال دارد، چراكه پژوهشگران هيچ يك از شخصيتهاي ديالوگها را تخيلي ندانسته بودند و فقط براي ديوتيما استثنا قائل شده بودند. او در اين زمينه بيشتر تحقيق ميكند و متوجه ميشود كه مفسران افلاطوني با اين استدلال كه تصور زني تا اين اندازه حكيم احمقانه است، ديوتيما را تخيلي دانستهاند! در ادامه هم اين فرض به قدري تكرار شده كه واقعي تصورش كردهاند. وايت در جلد دوم اين مجموعه به سراغ قرون وسطي ميرود. قرون وسطي در تاريخ مطالعات زنان ويژگي منحصربهفردي دارد و آن صومعههايي است كه راهبههايشان ميتوانستند باسواد شوند و به حكمت دسترسي داشته باشند. در همين دوره، فيلسوفاني بودهاند كه زمينه كاريشان بيشتر الهيات بوده و نسبتا شبيه همان راهبهها ميانديشيدند. در دوره مدرن متقدم نيز فيلسوفهايي از تاريخ حذف شدهاند. براي نمونه فيلسوفي كه روي دكارت تاثير زيادي گذاشته است يا فيلسوف ديگري كه لايبنيتس به قدري از او متاثر بوده كه كلمه مناد را از او گرفته است. وقتي ترجمه اين كار را شروع كرديم احساس ميكردم اين كار خيلي لازم است. اولين خاطرات من در كلاس فلسفه پس رانده شدن از قلمرو مردانه آن بود. براي همين بايد ثابت كنيم زنان در عرصه فلسفه حاضر بودهاند، از زماني كه لباس مبدل پوشيدند تا وارد آكادمي شوند، زماني كه آرا و افكار فيثاغورس را طوري تفسير كردند كه بتوانند آن ايدهها را در حوزههاي تحت تسلطشان مثل خانه و خانواده و روابط دوستي ميان خودشان بازيابي كنند. اين كارها بايد ديده شود. شايد اين كارهاي كلاسيك بتوانند نرمنرم ديد ما را به تاريخ فلسفه و به يكه بودن روايت غالب از غياب زنان در تاريخ فلسفه عوض كند.
اخلاقپژوه و مدرس فلسفه
الن وايت در تاليف و تدوين اين مجموعه نخست با زنان فيلسوف فيثاغوري در شش قرن پيش از ميلاد مواجه ميشود. او متوجه ميشود كه آثاري از اين زنان برجاي مانده است، اما در حدي بياهميت انگاشته شدهاند كه حتي به انگليسي ترجمه نشدهاند