گزارش اختصاصي «اعتماد» از مرگ مشکوک «زهرا جليليان»
دانشجوي نخبه دانشگاه تهران در مصاحبه با اولياي دم
مي ترسيد بلايي سرش بياورند
بهاره شبانكارئيان
…«به كشفي رسيدم كه جايزه نوبل فيزيك را ميگيرد. ميترسم اگر كسي بفهمد، آن را به زور از چنگم درآورد يا بلايي سرم بياورند»...
اين صحبتهاي «زهرا.ج» دانشجوي دكتراي رشته برق دانشگاه تهران دو روز قبل از اينكه دچار حادثه شود، است. زهرا فقط ۳۲ سال داشت كه در ۱۲ آذر ماه ۱۴۰۱ خبر خودكشي او رسانهاي شد. مسوولان دانشگاه تهران خيلي سريع اين حادثه ناگوار را رسانهاي كردند. حتي استاد راهنماي اين دانشجوي نخبه طي وويسي (صدا) در فضاي مجازي با خونسردي تمام در مورد اتفاق تلخي كه براي دانشجويش رخ داد، در انتهاي صحبتهايش اينگونه عنوان كرد كه خانم «زهرا.ج» گفت؛ من نيستم و رفت كه رفت...
خانواده اين دختر جوان به «اعتماد» توضيح ميدهند كه دانشگاه خيلي سريع خبر را منتشر كرد. زهرا خودكشي نكرده، برادر زهرا ميگويد كه وقتي خبر خودكشي خواهرم منتشر شد، پليس آگاهي به ماجرا ورود نكرد. مسوولان دانشگاه هم تاكنون با ما همكاري نكردند، اما نتيجه پزشكي قانوني و بررسيهاي وكيلمان ادعاي خودكشي را رد ميكند.
حالا هفت ماه است كه از اين حادثه تكاندهنده ميگذرد. خانواده زهرا با لباسهاي مشكي مقابلم نشستهاند. از چشمان مادر زهرا غم ميبارد. مادر و برادر زهرا در گفتوگوهايشان سعي ميكنند صحبتهاي همديگر را تكميل كنند تا چيزي از قلم نيفتد. اين گزارش نيز بر اساس نوع صحبتهاي آنها تنظيم شده است.
فصل اول: استمداد وكيل پرونده از رياست قوه قضاييه
«محمد جليليان» وكيل اولياي دم مرحومه زهرا درباره اين پرونده به «اعتماد» ميگويد: «مرحومه از سرمايههاي ملي و از نخبگان، مخترعان و مبتكران رشته نانو الكترونيك بود كه با تكيه بر تواناييهاي فردي، انضباط شخصي، ديانت ذاتي و اكتسابي، پشتكار و توان خارقالعاده در حوزه برق (افزارههاي ميكرو و نانو الكترونيك) در دنيا ميتوانست حرفهاي جديد بسياري براي گفتن داشته باشد. به گونهاي كه دفاع از رساله دكتري و آزمون جامع را با معدل بيش از 50/19 به پايان رساند و همچنين داوري ۳۰ مقاله بينالمللي در خارج از كشور در isi را به عهده داشت. اين چهره جوان و بانشاط ملي و جهاني، در تاريخ ۱۱ آذرماه ۱۴۰۱ در ساعت 8 و 30 دقيقه صبح به صورت عمودي و با انرژي سرشار و با اعتماد به نفس كامل وارد اتاق كار شخصي خود شد و ساعت 10 و 30 دقيقه همان روز با برانكارد به صورت افقي توسط نيروهاي اورژانس از همان درب خارج و به بيمارستان شريعتي در خيابان كارگر هدايت شد و در نهايت مظلوميت، بعد از ساعاتي در بيمارستان جان باخت. در اين فاصله و قبل از فوت او، متوليان دانشگاه با سراسيمگي و بدون در اختيار داشتن منابع و ماخذ اطمينانآور، طي مصاحبههاي گوناگون، علت حادثه را ناشي از خودكشي اعلام كردند كه در رد اين پيشگوييها و پيشفرضها دلايل ذيل ذكر ميشود.
1- زهرا جليليان در ميان دانشجويان، دوستان و خويشاوندان شخصيتي با نشاط، ورزشكار، پرانرژي، هدفمند، متعهد و متدينه شناخته ميشد.
2- اطلاعات دستگاه كامپيوتري مرحومه، نشاندهنده جهد و تلاش او تا پاسي از شب و صبحگاهان روز بعد بوده است كه به منظور توسعه و بسط اختراعات و ابتكارات جديدش در آزمايشگاه دانشگاه صرف ميشد. اين كوشش، بهطور حتم متكي بر سلامت روح، روان است. اينگونه روحيات بهطور قطع، نافي فرضيات انتسابي شتابزده و ظلم به شخصيت معنوي مرحومه و خانواده مظلوم و روستايي و پاك او است.
3- به دنبال حوادث ۲۶ شهريور ۱۴۰۱ و اعتراضات اجتماعي و از آنجا كه ايام اين واقعه مقارن با روز ۱۶ آذر (روز دانشجو) است مفروض است كه متوليان دانشگاه با ترس و واهمه از باب كنترل بحرانهاي پيشبينينشده و شتابزده فرضيه خودكشي را به افكار عمومي القا ميكنند كه انعكاس اين خبر موجب فشاري طاقتفرسا بر اين خانواده مظلوم ميشود. به گونهاي كه اندوه فراق را مضاعف ميكند.
4- آنچه از گفتوگو با اولياي دم و مشاهدات عيني و ملموس براي اينجانب به عنوان وكيل اين پرونده ملحوظ و مشهود شده اين است كه بهطور حتم، فرضيه انجام خودكشي توسط مرحومه منتفي است. اين دختر نخبه ايراني، دعوتنامهها و ايميلهاي ارسالي بسياري از اروپا داشته است كه علي القاعده همه اين شواهد، نشاندهنده شناسايي اين سرمايه ملي توسط كشورهاي خارجي، بيش از مراكز علمي داخلي بوده است.
5- حسب اطلاع اولياي دم، ايميلهايي از دول متخاصم در لپتاپ شخصي او ارسال شده كه فرضيه قتل او توسط عناصر خارجي را نيز قابل بررسي ميكند.
6- نظريه پزشكي قانوني، گزارشات پليس جنايي نيز فرضيه خودكشي را نفي ميكند.
7- از آنجايي كه محل وقوع قتل در دانشكده فني دانشگاه تهران بوده و اين محل به دوربينهاي مداربسته مجهز است تنها گزارشي كه توسط دوربينهاي مدار بسته به قوه قضاييه ارسال شده مربوط به درب ورودي است كه مرحومه به صورت عمودي و با پاي خود بانشاط و انرژي وارد و جسد او بهصورت افقي توسط نيروهايي خارج ميشود. با مراجعات پي در پي حضوري خانواده مظلوم مرحومه به منظور استطلاع از فرآيند متاسفانه دست رد به سينه آنها زده شده، به گونهاي كه با تشكيل كميته حقيتياب خود خوانده دانشگاه، تاكنون دعوتي از وكيل و اولياي دم به منظور بيان مواضع خود نشده است.
8- متوليان دانشگاه، بدون انجام هيچ تحقيق و تفحصي، پيشفرضي را طي مصاحبه در سطح جامعه منتشر كردند كه درصدد اثبات فرضيه خود بر ميآيند.
در پايان اينجانب به عنوان وكيل پرونده كه سالها در منصب قضا به اينگونه پروندههاي جنايي رسيدگي كردهام و در منصب معلمي در حوزه قتل و تخصصهاي وابسته به آن تدريس كرده با ملاحظه جميع جهات و خصوصا ناظر بر شيوه مرگ مشكوك مرحومه وقوع اين حادثه را قتلي مرموز و پيچيده ميدانم كه نيازمند ابزاري وسيعتر و كارآمدتر به منظور ريشهيابي موضوع و كشف حقيقت است و فرضيه خودكشي را بهطور كلي رد ميكنم. از محضر رياست قوه قضاييه از باب دادرسي منصفانه و تظلمخواهي، صدور دستورات ويژه در اين راستا مورد انتظار و استدعا است. آقاي شفيعي، بازپرس شعبه ۵ دادسراي جنايي تاكنون سعي وافر و اهتمام لازم بدين منظور را داشته است.
فصل دوم: رتبه يك دكتراي رشته نانوالكترونيك
مادر زهرا: «دخترم ۳۲ سال داشت. فرزند سوم خانواده و بسيار باهوش بود. چندين بار از نقاط مختلف دنيا پيشنهاد همكاري داشت. منتها زهرا دوست نداشت برود و هميشه به ما ميگفت؛ ميخواهم در ايران بمانم و به كشورم خدمت كنم. رشته دخترم در دانشگاه فيزيك بود. تا اينكه تصميم گرفت رشته تحصيلياش را تغيير دهد.»
برادر زهرا: «خواهرم در رشته نانوفيزيك درس ميخواند، اما تصميم گرفته بود در كنكور دكترا رشته نانوالكترونيك شركت كند.»
مادر زهرا: «يك دفعه ديديم بدون اينكه وقتي براي مطالعه بگذارد، دفترچه مربوط به آزمون دكترا را پر كرد و در كنكور شركت كرد. بعد هم با رتبه يك در مقطع دكتراي دانشگاه تهران قبول شد و براي مصاحبه به تهران رفت. از آن مصاحبه هم سربلند بيرون آمد، اما نميدانيم چرا شبانه (نوبت دوم) رتبه آورد. بعد از يكسال دوباره كنكور شركت كرد. ميگفت؛ نميخواهم شهريه بدهم، خيلي از دانشجويان رتبهشان از من پايينتر است و روزانه قبول شدند. براي همين دوباره سال بعد در كنكور شركت كرد. اينبار هم رتبه يك را كسب كرد و با معدل ۱۹ و ۵۸ صدم دروس عمومي دكترا را به پايان رساند. فقط تصويب مقالهاش مانده بود. سيزده بار او براي مقاله زهرا موضوع داد و اواسط كار به دخترم ميگفت؛ نه! من اين را قبول ندارم. اين در حالي بود كه دخترم مقاله را پيش برده بود و به نتيجه رسيده بود.»
برادر زهرا: «مقالههايي كه دانشجويان ديگر نميتوانستند كار كنند را به زهرا ميداد تا او نقاط كور مقاله را پيدا كند. وقتي نقاط كور را پيدا ميكرد، مقاله را از او پس ميگرفت و دوباره موضوع جديد ميداد.»
مادر زهرا: «تا بار سيزدهم! بار سيزدهم زهرا براي شكايت سراغ رييس دانشگاه رفت. بعد شروع كرد به كار كردن روي مقالهاي كه به او پيشنهاد كرده بودند. قصد داشت مقالهاش را براي ژورنال nature communications سابميت (ارسال) كند.»
برادر زهرا: «مقالهاي كه باعث اين اتفاق شد. استادش به او گفته بود؛ موضوعي كه ميخواهي روي آن كار كني، موضوع خطرناكي است. تا جايي كه زهرا هم خطر را درك كرده بود و روزهاي قبل از حادثه با اسنپ به خوابگاه و دانشگاه رفت و آمد ميكرد. خواهرم در عرض ۹ ماه با دستگاه و ترانزيستوري كه خودش اختراع كرده بود، پروژه را به نحو احسن به اتمام رساند. عنوان مقاله هم «كشت مواد آنتيموان» بود. مقالهاي كه سر آن توافق كردند تا در اواسط كار تغييري داده نشود و زهرا روي همين موضوع كار كند. از طرفي هم مسوولان نميگذاشتند زهرا راحت كارش را انجام دهد. هميشه چوب لاي چرخش ميگذاشتند و اذيتش ميكردند. مثلا مواد آزمايشگاهي در اختيارش قرار نميدادند يا نوبت كار با دستگاه را برايش محدود كرده بودند. نسبت به پروژه سنگيني كه برعهده داشت، سعي ميكردند زياد بها به او داده نشود. فقط هفتهاي دو روز ميتوانست با دستگاهها كار كند. زهرا تعريف ميكرد؛ نامه داده بودند كه فقط در صورت حضور خانم يا آقاي [...] ميتواند با دستگاهها كار كند. همين موضوع باعث شده بود تا دانشجويان ديگر هم نسبت به زهرا جبهه بگيرند. يك روز زهرا يكي از نمونههاي آزمايشگاهياش را داخل دستگاهي گذاشت و منتظر بود تا نتيجه آزمايش را بگيرد كه ناگهان يكي از دانشجويان وارد آزمايشگاه شد و سرخود نمونه آزمايش زهرا را خارج كرد و نمونه آزمايش خودش را داخل دستگاه قرار داد. همين موضوع باعث شد زهرا شكايت كند چرا اين دانشجو بايد به خودش اجازه دهد چنين رفتاري داشته باشد، ولي به جاي اينكه حمايت شود مورد تحقير قرار گرفت. سر همين موضوع ده، پانزده روز از آزمايشگاه اخراجش كردند. نميدانيم چرا از ورود زهرا به آزمايشگاه جلوگيري ميكردند. حتي كار به جايي رسيد كه درخواست كردند زهرا را از خوابگاه لغو اسكان كنند. با اين استنباط كه زهرا پرخاشگر است. خلاصه اين اذيت كردنها ادامه پيدا كرد تا به سابميت مقاله رسيد.»
فصل سوم: مقاله سابميت شد
برادر زهرا: «در زمان سابميت مقاله مرتب كار به تعويق ميافتاد و زهرا از اين موضوع بسيار ناراحت بود. بالاخره پس از دو ماه مقاله سابميت شد. اسم زهرا با اين موضوع مشكلي نداشت، اما تمام كارهاي مقاله را خودش انجام داده بود.
دو روز قبل از حادثه خودم با زهرا صحبت كرده بودم و او ميگفت؛ نميخواهم حقالناس به گردنم باشد. بعضي از دانشجويان ارشد در برخي مقالات براي كمك به دانشجويان دكترا معرفي ميشوند و حتي اسمي از آنها برده نميشود، اما زهرا معتقد بود كه آن فرد براي بخشهايي از مقاله زحمت كشيده و بايد اسمش ذكر شود. يعني اخباري كه در رسانهها مبني بر درگيري روز آخر بر سر اسم اين آقا منتشر شد، كاملا كذب و دروغ بود.»
فصل چهارم: از حادثه بگو
مادر زهرا: «شب قبل از حادثه زهرا با ما تماس گرفت و خيلي خوشحال بود. گفت مقاله سابميت شده و قصد دارد چند روزي براي مرخصي به كرمانشاه بيايد. بعد هم گفت برايم مانتو، عطر و... خريده.»
برادر زهرا: «برنامه داشت. نزديك شب يلدا بود و ميخواست پيش ما باشد.»
مادر زهرا: «صبح روز حادثه دو، سه نفر از دوستانش را براي ناهار به رستوران دعوت كرد.»
برادر زهرا: «به عنوان شيريني سابميت مقاله.»
مادر زهرا: «آن روز امتحانات مجازي برگزار ميشد و زهرا از آن لحظه به بعد كه وارد ساختمان شد ديگر ما نميدانيم چه اتفاقي براي زهرا افتاده است. تا اينكه ساعت ۱۱ روز حادثه خانمي با من تماس گرفت و گفت؛ شما مادر زهرا هستيد؟ گفتم؛ بله. گفت؛ زهرا افتاده. هرچه سريعتر خودتان را برسانيد. ترسيده بودم. پرسيدم؛ يعني چي افتاده؟ از كجا افتاده؟ چطور افتاده؟ گفت؛ خانم از پلههاي دانشگاه افتاده. من ديگر نفهميدم شب است يا روز. حالم بد شده بود. پسرم با پدرش تماس گرفت تا راهي تهران شويم. با اقواممان تماس گرفتم كه تا ما به تهران برسيم شما بيمارستان برويد و ببينيد چه شده... زهرا را به بيمارستان شريعتي منتقل كرده بودند. ما ساعت ۶ بعدازظهر رسيديم. حال بدي داشتيم چه من چه كل خانواده. با التماس از كادر بيمارستان خواستم تا بالاي سر بچهام بروم.» (اشك ميريزد)
برادر زهرا: «روز حادثه يكي از دوربينهايي كه مقابل در ورودي ساختمان بود، تصوير ورود زهرا به همراه استاد راهنمايش را ثبت كرد. تنها فيلمي كه از دوربينهاي مداربسته دانشگاه تهران به ما دادند، همين لحظه ورود آنها است. لحظه ديگري هم كه دوربينها ثبت كردند؛ لحظهاي است كه ماموران امداد وارد ساختمان ميشوند و با برانكارد خواهرم را بيرون ميبرند. چيزي حدود يك ساعت و نيم الي دو ساعت از فيلمها در اختيار ما قرار نگرفته است. ساختماني كه زهرا وارد آن شد، ساختماني چهار طبقه بود. دوربيني كه فيلمها را ثبت كرد در طبقه همكف قرار دارد. حدود ۱۰ متر جلوتر از در ورودي ساختمان دو راهرو وجود دارد. راهرو سمت راست جايي بود كه اتاق زهرا قرار داشت. در راهرويي كه اتاق زهرا قرار گرفته بود دو دوربين وجود داشت. يكي از دوربينها مقابل اتاق زهرا بود و دوربين ديگر انتهاي راهرو قرار داشت. اين دو دوربين همديگر را پوشش ميدادند. آزمايشگاهي هم كه در آن راهرو قرار دارد مجهزترين آزمايشگاه كل ايران است. يكي از مهمترين و مجهزترين آزمايشگاههاي نانوالكترونيك در كل ايران. بنابراين ساختمان بايد از امنيت زيادي برخوردار باشد.»
فصل پنجم: فيلم دوربينها
برادر زهرا: «مسالهاي كه وجود دارد اين است كه حراست و مسوولان دانشگاه ميگويند؛ فيلم دوربينها را نداريم. شاهدي هم وجود ندارد كه گواهي دهد زهرا خودكشي كرده است. كنار ورودي ساختمان اتاقكي است كه نيروهاي حراست در آن هستند. نيروي حراست هم ميگويد؛ در آن لحظه در اتاقش نبود و به طبقه ديگري براي ريختن چاي رفته بود. همهچيز دست به دست هم داده كه بدون هيچ شواهدي اعلام كنند؛ خواهرم از طبقه همكف خودش را به زيرزمين انداخته. ارتفاع همكف تا زيرزمين تقريبا سه متر است. زهرا با قد ۱۶۵ افتاده و دچار اين همه ضربه شده؟ گزارشات پزشكي قانوني نشان ميدهد كه طحال دچار پارگي شده. طحال بخشي نيست كه به راحتي دچار ضربه يا پارگي شود. پروژهاي كه زهرا روي آن كار ميكرد پروژه خيلي مهمي بود. هرچند زهرا در پروژههاي ديگر هم فعاليت داشت. مسلما ما نظرمان اين است كه زهرا به قتل رسيده و شكي هم در آن نداريم. فقط علت قتل و شخص يا اشخاصي كه اين عمل را مرتكب شدند براي ما مشخص نشده است. طبق گزارشات پزشكي قانوني روي دست خواهرم خراشهايي وجود داشته، ولي دانشگاه در نظر ندارد موضوع را مشخص كند و تا به حال هم هيچ همكاري از سوي دانشگاه با ارگانهاي مختلف صورت نگرفته است..»
مادر زهرا: «وكيل پروندهمان با بررسيهايي كه انجام داده بهطور كامل موضوع خودكشي را رد كرده است. چرا پس از اين اتفاق خيلي سريع خبر خودكشي را در رسانهها منتشر كردند؟ آنهم در مهمترين روزهاي سال گذشته (۱۴۰۱) كه دانشجويان و برخي از مردم تجمعاتي داشتند. آيا دانشگاه بايد بدون هيچ سندي از خودكشي زهرا حمايت ميكرد؟.»
برادر زهرا: «از صحنه، راهپلهها و اتاق خواهرم انگشتنگاري صورت نگرفت. حتي از زير ناخنهاي زهرا نمونهبرداري نكردند كه ببينند آيا درگيري رخ داده با نه؟ اينكه دانشگاه خيلي سريع اعلام كرد زهرا خودكشي كرده، باعث شد، پليس و مقامات قضايي موضوع را آنطور كه بايد بررسي نكنند. پس از شش ماه كه هيچ كدام از دانشجويان حاضر نشدند شهادت بدهند، يك دانشجو آمد و به ما گفت؛ ديدم كه زهرا خودش را از پلهها پايين پرت كرد. وسايل و لپتاپ زهرا بعد از يك ماه به ما تحويل داده شد و ما نميدانيم اطلاعاتي از داخل لپتاپ خارج شده يا نه! سعي كرديم به تمام ارگانها نامه ارسال كنيم. حتي به قوه قضاييه. اميدواريم جواب بگيريم.»
فصل آخر: وقتي همهچيز را به عقب برميگردانيم
مادر زهرا نامهاي را تنظيم كرده است كه در آن به جزيياتي اشاره شده، اما نامه را برادر زهرا به شرح زير ميخواند.
ما دو پسر داريم، اما با تولد زهرا انگار خدا دنيا را به من و پدرش داده بود. دختر يكي يك دانه ما از همان كودكي فردي شاد و فوقالعاده باهوش بود. هرگز به ياد نداريم كه سختي و مشكلات او را از انجام كاري مايوس كرده باشد. برعكس؛ هرچه موانع بزرگتر ميشد او سعي و تلاشش را بيشتر ميكرد. او براي فكر و عملش ارزش بسياري قائل بود. او هيچوقت كلاس كنكور و تقويتي شركت نكرد و هميشه شاگرد ممتاز كلاس بود. پس از اتمام موفقيتآميز در مقطع كارشناسي ارشد، توانست رشته فيزيك جامد را به اتمام برساند. با كمك پروفسور مراديان كتابي تحت عنوان خطرات و كاربردهاي عناصر پرتوزا تاليف كرد. چند مقاله علمي نيز نوشت. در همان مقطع كارشناسي ارشد، نامهاي از معتبرترين نشريه جهاني به عنوان پذيرفته شدن سردبيري دريافت كرد. ميتوانست بدون كنكور در رشته فيزيك جامد مقطع دكترا شركت كند، اما كنكور داد و در رشته نانوالكترونيك با رتبه يك قبول شد. در توصيه نامهاي كه پروفسور مراديان به دانشگاه تهران براي معرفي زهرا نوشته بود او را نخبه جهاني معرفي كرده بود. او توانست مقطع دكتراي رشته نانوالكترونيك را در سه ترم تمام كند و ۳۵ مقاله جهاني را داوري كند. در دوره دكترا استاد راهنمايش سيزده بار پژوهشهاي علمي زهرا را متوقف و تغيير داد. آيا همه دنيا با نخبههايشان اينگونه برخورد ميكنند؟ تا اينكه بالاخره مقالهاش پس از جنجال فراوان تصويب شد. مردادماه ۱۴۰۰ مقاله زهرا با موضوعي كه تمام دانشمندان جهان روي آن چالش داشتند و از حل آن عاجز مانده بودند، تصويب شد، ولي پس از آن نيز اوضاع بر وقف مراد پيش نرفت و دستگاهي كه زهرا با آن نمونههايش را آناليز ميكرد، شكستند و همين باعث شد مدتي كار او متوقف شود… سرانجام مقاله او در معتبرترين نشريه جهاني پذيرفته شد. زهرا به كشف مهمي رسيده بود، اما شادي او خيلي زود با مرگش به پايان رسيد. پزشكي قانوني آثار ضربه به قسمت شكم، پهلو و ضربههاي محكم به سر و مهره كمر، همچنين ضربههاي محكم به كبد و كليه و پارگي طحال را تاييد ميكند. آن ساختمان ۱۳ دوربين دارد، اما حراست دانشگاه هيچوقت فيلم دوربينها را به ما نشان نداد و به مراجع قضايي گفتند دوربينها چند ماهي ميشد كه خراب شده بودند و فيلم نگرفتند. زهرا دو شب قبل از حادثه به ما و يكي از دوستانش گفته بود: «به كشفي رسيدم كه جايزه نوبل فيزيك را ميگيرد. ميترسم اگر كسي بفهمد، آن را به زور از چنگم درآورد يا بلايي سرم بياورند.»
مادر زهرا: «دخترم ۳۲ سال داشت. فرزند سوم خانواده و بسيار باهوش بود. چندين بار از نقاط مختلف دنيا پيشنهاد همكاري داشت. منتها زهرا دوست نداشت برود و هميشه به ما ميگفت؛ ميخواهم در ايران بمانم و به كشورم خدمت كنم. رشته دخترم در دانشگاه فيزيك بود. تا اينكه تصميم گرفت رشته تحصيلياش را تغيير دهد.»
«شب قبل از حادثه زهرا با ما تماس گرفت و خيلي خوشحال بود. گفت مقاله سابميت شده و قصد دارد چند روزي براي مرخصي به كرمانشاه بيايد. بعد هم گفت برايم مانتو، عطر و... خريده.»
«صبح روز حادثه دو، سه نفر از دوستانش را براي ناهار به رستوران دعوت كرد.»