• ۱۴۰۳ يکشنبه ۲ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5515 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۳ تير

برای مل بروكس 97 ساله ،همه چيز درباره خودش و فيلم‌هايش

دنبال دلت برو ...

پرويز نوري

سلطان كمدي سينما كه طي هفت دهه هواداران خودش را به خنده انداخته، گفته كه هرگز هيچ كس مثل همسر متوفي‌اش آن نيكرافت، پند و اندرزي چنين پرارزش به او نداده است: «دنبال دلت برو كه تو  را به سوي ماجراهايي شيرين مي‌برد.» مل بروكس افسانه‌اي -كه به 97 سالگي رسيده- همه عمر با چنان ماجراهايي زندگي كرده، از زماني كه كودكي تنها بود، در بروكلين و در دامن مادرش بزرگ شد، چون وقتي 2‌ساله بود پدرش را از دست داد. تلخي آن روزها را با شوق و ذوق و شوخي گذراند و انرژي بي‌پاياني را در هاليوود به كار گرفت. از اولين فعاليت‌هايش بايد نويسندگي براي سيد سزار «نمايش شما از نمايشات» به سال ‌1950 نام برد، قبل از اينكه به خلق سريال تلويزيوني «زرنگ باش» در سال‌هاي 1970-1965 رو آورد. بروكس توانست يك اسكار، چهار امي، سه گرمي و سه توني به خاطر نگارش و كارگرداني از طريق كمدي‌هاي محبوبي هم‌مانند تهيه‌كننده‌ها، زين‌هاي براق و فرانكشتين جوان به دست آورد. در مورد كمدي گفته است: «تراژدي وقتي است كه من انگشتم را مي‌برم. كمدي هم وقتي است كه شما مي‌افتيد توي يك فاضلاب باز و مي‌ميريد.» بروكس با كمدي‌هاي اسلپ استيك‌اش به عمق نوميدي‌هاي بشري نفوذ كرده و كوشيده است كمدي را از درون سياهي بيرون آورد. فيلم‌هايش لبريز از شوخ‌طبعي و مزاح و اغلب بي‌ادبانه است. به عقيده او «فقدان قانون خودش نوعي قانون است». مل بروكس اخيرا خاطرات خود را به صورت كتابي به نام همه چيز درباره خودم منتشر كرده و از موفقيت‌ها و 40 سال زندگي با آن نيكرافت -كه به سال 2005 به علت سرطان در سن 73 سالگي درگذشت- سخن رانده است: «زندگي بدون او برايم آسان نيست... عشق بود و اسپاگتي. چه ماجرايي شيرين‌تر از آن!»
در اينجا مروري داريم بر بدترين و بهترين فيلم‌هايش:

12- دراكولا: مرده و دوست‌داشتني (1995)
Dracula: Dead and Loving it

بدبختانه اين آخرين ساخته بروكس با جوك‌هايي است كه به هيچ شكلي با وقايع پيوند نخورده. او خواسته سبك فيلم‌هاي وحشت‌آور «هامر» را به گونه‌اي هزل‌آميز، دست بيندازد اما درست برخلاف فرانكشتين جوان اينجا شوخي‌ها لوس و بي‌معنا از كار درآمده است. هيچ بذله به‌درد بخوري در ماجراها به چشم نمي‌خورد حتي حس مي‌كنيم لزلي نيلسن بانمك هم كاملا هدر رفته است.

11- بوي بد زندگي! (1991)
Lige Stinks!

يك جور اداي خود درآوردن از چنين مؤلف كمدی است. علي‌رغم مضمون انتقادي آن، فيلم از لحاظ تجاري هم شكست خورد و با هزينه 13 ميليوني فقط 4 ميليون فروش كرد. قصه‌اش درباره صاحب ثروتمند يك شركت (بروكس) است كه در خيابان‌ها براي يك برگ برنده تقلا مي‌كند. نتيجه البته بيشتر اخلاقي است تا كمدي. جوك‌ها هم اكثرا بي‌معني‌اند ليكن بروكس خودش حضور جذب‌كننده‌اي مقابل دوربين دارد. بازيگرهاي مكمل (مثل لزلي آن وارن و تئودور ويلسون) هم خوب ظاهر شده‌اند. تم‌هاي بي‌خانماني چيزهاي تازه و انتقادآميز نيست  که در 1991 بروكس به كار گرفته، اما پس از 30 سال سابقه فعاليت در زمينه كميك، همچنان مي‌توان لحظاتي خاص از اين كمدي‌ساز مشاهده كرد.

10- دوازده صندلي (1970)
The Twelve chairs

اين دومين فيلم بروكس است، برمبناي مدل تهيه‌كننده‌ها و باز آزمايش اخلاقي و رابطه ميان دو خلافكار (ران مودي و فرانك لانجلا) همچنان كه سعي دارند آن صندلي را پيدا كنند، صندلي‌ای كه جواهرات در آن پنهان شده است؛ يكي از بسيار برداشت‌هايي از رمان 1928 روسيه به همان نام. فيلم بروكس به ماجراي مرداني مي‌پردازد كه سراسر روسيه را درمي‌نوردند و با گذار از دهكده‌هايي در اطراف مسكو در جست و جوي صندلي‌اند. تعدادي از جوك‌ها كه بر اساس فرهنگ روس‌ها و يهوديان ارتدكس نوشته شده براي تماشاگر نامفهوم است. با اين حال شخصيت‌ها جذابند و خاصه دام دلوييز كه نقش پدر فئودور حريص را به عهده دارد. فيلم از نيمه به بعد لطف خود را از دست مي‌دهد و با ماجراهايي 
نه چندان خنده‌دار و به خصوص كه جواهري هم در كار نيست و دوازده صندلي-كه هميشه مي‌شد كمدي خوبي از آن درآور- به بي‌راهه رفته است.

9- تاريخ دنيا، بخش اول (1981)
History of the World- Part1

اين كمدي بروكس در تجسم هزل‌آميز غارنشينان، حضرت موسي و عهد عتيق، امپراتوري رم و انقلاب فرانسه در بخش‌هايي نسبتا موفق است. بخش‌هايي كه بيشتر خنده مي‌گيرد اما فيلم در كل فاقد پرداخت لازم و ساختار است. بخش روم زمان زيادي مي‌گيرد و البته دام دلوييز در قالب نرون ديوانه مانند ديگر شخصيت‌هاي بروكس بامزه است. صحنه‌هاي موزيكال اسپانيولي به فرم پرداخت بازي بركلي، دوستداران كمدي را خوش مي‌آيد.

8- اوج اضطراب (1977)
High Anxiety

با نگاه طنزآلود به سبك استاد تعليق آلفرد هيچكاك و توجه به كلاسيك‌هاي دلهره‌آميزي چون رواني و پرندگان (و البته بيشتر به سرگيجه و طلسم شده) درباره يك روانكاو كه ترس از ارتفاع دارد (با نقشي براي بروكس) به سبك و روال رواني اما گويي گسستگي ماجراها فيلم را يكدست نشان نمي‌دهد. طنز فيلم گيرايي لازم را ندارد، شايد به اين دليل كه خود هيچكاك هميشه نگاهي شوخ‌طبعانه به مسائل داشته و همين كار را براي بروكس سخت كرده است. با اين حال شوخي‌هاي خاص بروكس در صحنه‌هايي به تقليد رواني و پرندگان قابل تحمل‌تر است.

7- رابين‌هود: مردان در لباس چسبان (1993)
Robin Hood: Men in Tights

احتمالا مي‌توان بروكس را در اين كمدي تاريخي بيش از ديگر فيلم‌هايش به سبك و سياق بذله‌گويي‌ها نزديك دانست. گذشته از اين، بازيگراني مثل كري الوس در قالب قهرمان شمشيرباز و ريچارد لوييس در نقش كينگ‌جان دشمن، به خوبي جا افتاده‌اند و در لحظه‌هاي كمیك تماشاگر را غافلگير مي‌كنند. هر چند مثل آثار قبلي فيلمساز مضامين لوس و احمقانه‌اي هم در فيلم ديده مي‌شود ولي درگيري‌ها با شاهان و كلانترهاي آزاردهنده دهكده روتينگام، جذب‌كننده است.

6- تهيه‌كننده‌ها (1967)
The Producers

هنوز هم كه به اولين اثر مل بروكس توجه مي‌كنيم احساس يك نمايش دلپذير را در ما به وجود مي‌آورد. بسياري صحنه‌ها با دو شخصيت اصلي يعني تهيه‌كننده ناجور برادوي بيلستوك (زورا موستل) و حسابدار عصبي بلوم (جين وايلدر) لذت‌بخش است. آن دو در تكاپوي اجراي يك تئاتر بزرگ هستند تا سود كلاني نصيب‌شان كنند. موستل و وايلدر در كنار هم و در تضاد با هم، صحنه‌هاي شگفت را پديد آورده‌اند. جدا از بازي‌هاي گيرا، فيلم واجد لحظه‌هايي چشمگير هم هست ازجمله نمايش «فصل بهار براي هيتلر» و برخلاف اكثر فيلم‌هاي بروكس، از يكدستي لازم برخوردار است.

5- مسخره‌بازي‌هاي فضايي (1987)
Spaceballs

بروكس با دست انداختن جنگ ستارگان و آثار فضايي آن زمان، كمدي جذابي ساخته است با شخصيت‌هايي مضحك. پرنسس ليا (دافنه زونيگا) را به شكل كاريكاتوري از يك پرنسس امريكايي درآورده و همين طور دارت ويدر به صورت دارت هلت (ريك مورانيس) درآمده و با شباهت به كودكان كه نمي‌تواند هيچ كار درستي انجام دهد. فيلم را نمي‌شود با كلمات توصيف كرد و بيشتر نوعي كارتون عامه‌پسند است، برخلاف مشكلات اوج اضطراب، اينجا تقريبا همه چيز راست و ريس و منسجم پيش رفته است. شايد كه هزل جرج لوكاس راحت‌تر از هيچكاك صورت گرفته، به همين رو مسخره‌بازي‌هاي فضايي آن‌قدر بانمك از كار درآمده است.

4- فيلم صامت (1976)
Silent Movie

او را فيلمسازي مي‌شناختند كه هميشه نشان داده عشق به فيلمسازي دارد و آثارش از طنز و شوخ‌طبعي خاصي سرشار است اما هيچ‌كدام عشق فليم را به خوبي فيلم صامت عيان نكرده است. با طرح داستاني آشنا به كارهاي بروكس، قصه فيلم ماجراي كارگرداني با دو همراهش را دنبال مي‌كند (با بازي بروكس، دام دلوييز و مارتي فلمن) كه در تلاش براي پروژه يك فيلم صامت است. در سال 1976 موقعيتي كه براي بروكس پيش آمد تا اين فيلم را بسازد، مديران استوديو به شرطي حاضر شدند اجازه ساخت آن را بدهند كه او از چهره‌هاي مشهور هاليوود به عنوان نقش‌هاي فرعي استفاده كند. البته برت رينولدز، پل نيومن و لايز امنيلي پذيرفتند بدون ذكر نام در فيلم ظاهر شوند. فيلم لذت‌بخش از كار درآمد و در آن كمدي اسلپ استيك و فيزيكي نقش اساسي داشت.

3- بودن يا نبودن (1983)
To Be or Not to Be

اين بار بروكس كار اوريژينالي انجام نداده بلكه بازسازي فيلم 1942 ارنست لوبيچ است درباره گروهي از بازيگران هنگام درگيري لهستان در جنگ كه در حقيقت مي‌خواهند قابليت‌هاي‌شان را در برابر اشغال نازي‌ها به نمايش گذارند. گفته مي‌شود كه بروكس نه سناريو را نوشته و نه كارگرداني را انجام داده (تنها تهيه‌كننده است و فقط بازيگران را كارگرداني كرده و باقي كار برعهده يكي از بازيگران به نام تيم مارتيسن بوده است). بايد گفت بودن يا نبودن يك فيلم جدي است و تنها لحظه‌هاي كميك كوتاهي در آن وجود دارد. آن بنكرافت نقش همسر بازيگر بروكس را در فيلم عهده‌دار شده -كه در واقعيت هم چنين بوده- و به زيبايي توانسته لطف و جذابيت به شخصيت محوله ببخشد. خود بروكس در قالب فردريك برانسكي مي‌كوشد بازيگري باشد با استعدادي غيرقابل تصور. و بايد گفت كه ناديده گرفته شدن فيلم مهم بروكس، غم‌انگيز است.

2- زين‌هاي براق (1974)
Blazing Suddles

بي‌شك بهترين كمدي بروكس است. فيلمي ولنگار و بي‌ادبانه كه باب سليقه خيلي‌هاست. با صحنه‌هاي  به شدت خنده‌آور ولي به گونه‌اي مجزا. شايد به همين خاطر هم هست كه توفيق يافته است. از لحاظ شوخي‌هاي ركيك و البته با مزه، نوعي سبك خاص را براي سازنده‌اش رقم زد. وسترن بروكس درباره يك كارگر راه‌آهن به نام بارت (كليون ليتل) كه اولين كلانتر سياهپوست راك‌ريچ؛ شهري است درب و داغان كه بايد راه‌آهن جديدي در آنجا احداث گردد اما مردم شهر كه نژادپرست هستند مرد سياه را به عنوان كلانتر قبول ندارند.

1- فرانكشتين جوان (1974)
Young Frankenstein

با حكايت نوه دانشمند بزرگ ويكتور فرانكشتين به نام فردريك فرانكشتين (كه در فيلم فورنكن استين صدا مي‌زنند) بروكس وارد حيطه‌اي از كمدي هزل‌گونه مي‌شود كه در حقيقت سبك و سياق او را در آينده مي‌سازد. فيلم به شكل سياه و سفيد و با جزييات تصويري خاص و با طراحي صحنه به عينه فرانكشتين 1931 و موسيقي با حال (با همكاري جان موريس) ترس و وحشتي لوده‌وار ايجاد مي‌كند. شايد نوعي فيلم ترسناك واقعي. با اعمال غريب شخصيت فردريك فرانكشتين جين وايلدر يكي از بهترين بازي‌هايش را در ميانه خط وحشت و مزاح ارايه داده است. خنده‌دارترين فيلم بروكس نيست، ليكن خنده‌دارترين بازي‌ها را در خود دارد از جمله شخصيت فوزي كازيمودو از مارتي فلدمن (و همچنين مادلين كان). فرانكشتين جوان بامزگي و وحشت را تواما داراست و به يقين بهترين اثر مل بروكس محسوب مي‌گردد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون