ادامه از صفحه اول
پنجرهاي براي فهم تغيير
بهرغم محدوديتهاي زيرساختي، حقوقي، اجرايي و سياسي كه در برابر اين گونه كسب و كارهاي نوآور وجود دارد، حتي در نگاهي كوتاه ميشد در آنجا دامنههاي بلند تغييرات جامعه ايراني را از نزديك ديد. روند تحول شتابنده جامعه ايراني در همنشيني با كسب و كارهاي نوآور به چشم ميآيد و روشن میكرد كه پاي «نوآوران» و «پذيرندگان نوآوري» در ايران بزرگ شده است و نميتوان آن را دركفش تنگ حكمروايي به روال گذشته جا داد.
4- نقش نوآوران را در آينده ايران ميتوان فرصتي تاريخي دانست، كسب و كارهاي نوآور علاوه بر تامين فرصتهاي شغلي و بهسازي شرايط اقتصادي فردي ميتوانند به توسعه اقتصادي جامعه و رشد اقتصاد دانشبنيان نيز كمك كنند. توسعه فناوريهاي پيشرفته، بهبود فرآيندهاي توليد و توزيع و دريافت كالا و خدمات، استفاده بهينه از منابع مادي و معنوي توسعه از جمله محيط زيست و مصرف انرژي و ظرفيتهاي فرهنگي جامعه، تحول در سبك زندگي و تسهيل ارتباطات اجتماعي، ارتقاي سطح مشاركت زنان و گروههاي به حاشيه رانده و از همه مهمتر متناسب شدن كسب و كار با وضعيت متفاوت و متكثر و متنوع جامعه ايراني از جمله رهاوردهاي نوآور و جهان زيست استارتآپي در عرصه اقتصاد است. رهاوردهايي كه ميتوانند به تدريج عرصه اجتماع و فرهنگ و سياست را گشودهتر و كارآمدتر كنند.
5- «ارتباطات ديجيتال» و مدل پلتفرمي كه دنيا را متحول كرده است، نميتواند ايران را دور از تغيير نگه دارد. «جامعه پلتفرمي» كه امروز از آن سخن به ميان ميآيد، پس از «جامعه شبكهاي» آمده است كه در آن ارتباطات عمودي و آمرانه جاي خود را به ارتباطات افقی و گفتوگويي داده بود. در جامعه پلتفرمي در حالي كه پلتفرمها منافع شخصي و بهره اقتصادي را افزايش ميدهند همزمان با آن بر ابزارها و سازوكارهاي جمعي و خدمات عمومي تاثير ميگذارند. به اين سبب بايد نگاهي نو به امروز و فرداي جامعه و جهان داشت، از تغيير و دامنههاي آن آموخت و نه آنكه ترسيد و گريخت و هاضمه اجتماعي و فرهنگي و سياسي جامعه ميتواند و بايد توانا شود. نقش آموزش و تربيت براي فردا در هر دو مقياس نهادي و فردي بسيار مهم است. كتاب «مادران رسانهاي و پدران ديجيتال» را كه خانم دكتر يلدا اولز محقق ايرانيتبار امريكايي نوشته و خانم راضيه نيكطلب براي نشر ترجمه كرده در اين زمينه خواندني است.
كاش به جاي داغ و درفش و مميزي، كتاب ميخوانديم!
همين روزنامهها اما حتما به رويت مميزان ميرسد و مديران مسوولي كه در غربت شفافيت و پاسخگويي! بايد مدام در راه دادگاه و روزنامه در رفت و آمد باشند!
كاش به جاي اين همه ذرهبين براي كشف خطوط قرمز و سبز و زرد رسانهها، براي ديدن آن همه سوءتدبيرها در اداره اقتصاد و فرهنگ كشور كه با چشم غيرمسلح و حتي كمبينا قابل رويت است وقت ميگذاشتيم و براي شكمهاي گرسنه و اميدهاي بر باد رفته فكري ميكرديم و جوانان را به ماندن و تلاش و كوشش در راه اعتلاي وطن ترغيب ميكرديم و نيز به جاي برخورد حذفي با منتقدين دلسوز [اگر كتاب نميخوانيم] لااقل همين يادداشتها و نكتههاي خيرخواهانه را ميخوانديم و با ياري دلسوزان آيين و وطن براي زندگي بهتر زنان و مردان صبور و نجيب اين سرزمين همت ميكرديم. كاش!