• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5517 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۵ تير

در آستانه 26 ژوئن؛ روزجهاني مبارزه با مواد مخدر، سازمان ملل متحد به مردم جهان پيام داد

انگ و تبعيض اعتياد را متوقف كنيد

«اعتماد» در گفت‌وگو با كارشناسان، تاثيرات مخرب «انگ» به مصرف‌كنندگان مواد را بررسي كرد

   بررسي‌هاي «اعتماد» نشان داد ده‌ها انجمن غيردولتي در اروپا و امريكا با شعار «توقف استيگماي اعتياد» فعاليت مي‌كنند اما در غرب و شمال آسيا و جهان عرب خبري از اين شعار نيست 

 

بنفشه سام‌گيس 

...سه دهه بعد از نامگذاري روز 26 ژوئن به عنوان «روز جهاني مبارزه با مواد مخدر»، دفتر مقابله با مواد مخدر و جرم سازمان ملل UNODC، امسال براي اين مناسبت جهاني شعار «توقف انگ و تبعيض» را انتخاب كرد. 

در صفحه اول وبسايت اين نهاد بين‌المللي و در توضيح علت انتخاب اين شعار اعلام شده است: «بسياري از مصرف‌كنندگان مواد مخدر با انگ و تبعيض مواجه مي‌شوند كه مي‌تواند به سلامت جسمي و رواني آنها آسيب بيشتري وارد كند و آنها را از دسترسي به كمك مورد نياز بازدارد.»
در ادامه پيام اين نهاد بين‌المللي آمده است: «امسال، روز جهاني مبارزه با مواد مخدر فراخواني است براي افزايش آگاهي در مورد تاثير منفي انگ و تبعيض بر افراد مصرف‌كننده مواد‌مخدر و خانواده‌هاي آنها، افزايش آگاهي در مورد اپيدمي ايدز و هپاتيت بين مصرف‌كنندگان مواد مخدر، ترويج خدمات داوطلبانه براي همه مصرف‌كنندگان مواد مخدر، آموزش در مورد اختلالات ناشي از مصرف مواد مخدر، درمان‌هاي موجود و اهميت مداخله و حمايت اوليه، جايگزين‌هاي حبس و مجازات براي جرايم مرتبط با مواد مخدر، مانند درمان و خدمات مبتني بر جامعه، مبارزه با انگ و تبعيض از طريق گفتار و نگرش محترمانه و بدون قضاوت، توانمندسازي جوانان و جوامع براي پيشگيري از مصرف مواد‌مخدر و اعتياد.»
سال 1398، نتایج تحقيق جامعه‌شناسان فارغ‌التحصيل دانشگاه كردستان با عنوان «فرهنگ انگ‌زني و روايت‌هاي سوءمصرف‌كنندگان مواد مخدر از پذيرش تدريجي انگ معتاد» در نشريه «بررسي مسائل اجتماعي ايران» منتشر شد. محققان مقدمه تحقيق را با اين جمله آغاز كرده بودند: «انگاره معتاد، نه پديده‌اي طبيعي است و نه واقعيتي عريان كه در همه جوامع و فرهنگ‌ها، معنا و مضمون يكساني داشته باشد. بلكه برچسب يا انگي است كه جامعه به ميانجي سازوكارهايي پيچيده به افراد كج رو مي‌زند...» اين تحقيق، نتيجه گفت‌وگو با 20 مصرف‌كننده مواد در كمپ‌هاي ترك اعتياد سنندج بود و نتايج تحقيق نشان داد كه «واگرايي فرد و جامعه، خودخوارانگاري، احساس بيگانگي، طرد اجتماعي، احساس ناامني و تنهايي، دوگانگي احساسي» اصلي‌ترين تبعات انگ زني از سوي جامعه به مصرف‌كنندگان مواد و پذيرش انگ از سوي فرد بيمار بوده كه در نهايت به شكل‌گيري خرده‌فرهنگ معارض منجر شده است. پاسخ ‌دهندگان اين تحقيق، مرداني در گروه سني 26 تا 51 ساله بودند كه بين 6 تا 27 سال سابقه مصرف مواد از نوع مخدرها و روانگردان‌ها داشتند و در توضيح تاثيرات تحقير و تمسخر از سوي مردم (خانواده، اطرافيان و دوستان و اقوام و غريبه‌ها) براي محققان اين‌طور تعريف كردند: «... يه چيز مصرف اين مواد كوفتي كه همه‌اش من رو اذيت مي‌كنه، اين تابلو شدنشه. يه بار يادمه داشتم از يه محله رد مي‌شدم. اوضاعم خيلي تابلو بود. يهو يه زني صدام زد و گفت آقا ميشه اين بچه رو بترسوني تا دست از بازي كردن برداره بياد به درس و مشقش برسه؟ حرفش تموم نشده بود كه بچه با صداي بلند گفت مامان، اين خودش عمليه..... وضعيتم به اونجا رسيده بود كه وقتي خانواده به مهموني مي‌رفتن، به من اطمينان نداشتند كه من را در خانه تنها بذارن. مي‌ترسيدن وسايل خانه را بدزدم. اونا من را با خودشان مي‌بردن يا از خانه بيرونم مي‌كردن تا از مهماني برگردن. البته بهشون حق مي‌دادم. واقعا بعضي وقت‌ها كارم به جايي مي‌رسيد كه براي تهيه مواد حاضر بودم هر كاري بكنم. حتي وسايل خانه را ببرم و بفروشم... زنم همه جا تحقيرم مي‌كرد. حتي بعضي وقت‌ها بعضي حرف‌هاي خيلي خصوصي را با صداي بلند مي‌گفت و پاك توي محله بدنام شده بودم. علنا به من مي‌گفت برو معتاد، تو ديگه حتي مرد هم نيستي [...] اوضاعم، هم به لحاظ قيافه و هم از لحاظ روحي خيلي بد بود. برادربزرگم همه‌اش كتكم مي‌زد. بچه‌هاش همه‌اش دنبالم مي‌كردند و توي خونه بهم مي‌گفتند معتاد، معتاد. چون خونه مال پدرمان بود، برادرم قانونا نمي‌تونست مرا بيرون بندازه. آنقدر احساس تنهايي و بدبختي مي‌كردم كه همه‌اش خودم را در خانه حبس مي‌كردم. از ترس حرف و حديث همسايه‌ها هميشه شب‌ها براي تهيه مواد مي‌رفتم بيرون تا كسي من را نبيند... يه شب مواد زده بودم و داشتم برمي‌گشتم خانه كه ماشين گشت پليس جلوي راهم سبز شد و صدام زدند و گفتند اينجا چكار مي‌كني؟ گفتم اينجا محلمونه و دارم ميرم خونه. گفتند خب بذار ببينيم راست ميگي. زنگ در خونتون رو بزن. زنگ رو زدم. مادرم داد و بيداد كنان اومد دم در و گفت اين رو بگيرين ببرينش، اين دزده، مواديه، جنايتكاره...»
اكبر رجبي، مديرعامل جمعيت خيريه «طلوع بي‌نشان‌ها»، بين كارتن‌خواب‌هاي شهر تهران به «عمو اكبر» معروف است؛ مردي كه برشي از زندگي چهل و چند ساله‌اش با اعتياد پيوند خورده است. اولين‌بار اكبر را در يكي از شب‌هاي سرد زمستان 1387 ديدم؛ آمده بود به هواخواهي كارتن‌خواب‌هايي كه در ساختمان مخروبه پشت ترمينال جنوب زندگي مي‌كردند. بيش از 15 سال است كه اكبر، به همراه چند نفر از دوستانش كه گذشته‌اي مثل خودش داشتند، هر هفته و ساعاتي پيش از نيمه شب سه شنبه، با چند ظرف غذا به تاريك‌ترين و پنهان‌ترين گوشه‌هاي تهران بزرگ مي‌رود؛ به جمع مردان و زناني كه به دليل اعتياد، از محيط خانه و جامعه دور انداخته شدند. بسياري از اين زنان و مردان، سال‌هاست كه براي عزيزان‌شان؛ براي مادر و پدر و فرزند و همسر مرده‌اند اما براي اكبر زنده‌اند. بيش از 15 سال است كه شامگاه هر سه‌شنبه، اكبر در هر نقطه‌اي از تهران باشد؛ خلازير، دره فرحزاد، پسكوچه‌هاي شوش يا دروازه غار يا مولوي، بعد از توزيع غذا بين كارتن‌خواب‌ها، با دوستانش حلقه‌اي تشكيل مي‌دهند و يك به يك شروع مي‌كنند: «اكبر هستم، يك معتاد ...... محمد هستم، يك معتاد ..... علي هستم، يك معتاد ......»
به اكبر مي‌گويم: «شما كه خودتان به خودتان برچسب مي‌زنيد؛ اكبر، محمد، علي هستم يك معتاد، اين برچسب و انگ نيست؟»
اكبر در جوابم مي‌گويد: «انگ نيست چون اعتياد، برچسب نيست. من در همه اين سال‌ها، با افتخار در معرفي خودم گفته‌ام من، اكبر، يك معتاد هستم. ما با اين جمله به خودمان يادآوري مي‌كنيم كه بيماريم و هيچ‌وقت نبايد بيمار بودن‌مان را از ياد ببريم و بايد معناي اين بيماري را در ذهن‌مان درك كنيم و بپذيريم.»
اكبر رجبي در همه اين سال‌هايي كه به صداي كارتن‌خواب‌ها؛ آنهايي كه به خط پايان اعتياد رسيده‌اند، گوش داده، بارها هم شاهد بوده كه افراد مدعي حمايت از بي‌پناهان و نيازمندان، چطور با رفتارهاي نمايشي و تبليغاتي، هويت و حرمت انساني آدم‌ها را قرباني منافع و مطامع خود كرده‌اند و بعد از حصول مقصود، به ذات خود بازگشته‌اند ....... 
«يك جمله‌اي در كتاب الكلي‌هاي گمنام مي‌خواندم با اين مضمون كه جامعه‌اي به آزادي مي‌رسد كه در آن معنويت جاري باشد و جامعه‌اي به معنويت مي‌رسد كه در آن احترام به هويت تمام انسان‌ها و بخصوص، احترام به هويت فرودستان آن جامعه جاري باشد. امروز معتادان در جامعه ما، همان فرودستان هستند. در جامعه ما هر صفت بدي را به معتادان نسبت مي‌دهند. اگر فردي تنبل است، مي‌گويند مثل معتادهاست. اگر فردي مرتكب دزدي شده، مي‌گويند مثل معتادهاست. هر اتفاق ناپسندي رخ مي‌دهد، دنبال يك شباهت با معتادان در اين اتفاق مي‌گردند. درحالي كه واقعا ممكن است معتادان مقصر همه اين رفتارها و باعث همه اين اتفاقات ناخوشايند نباشند. وقتي به معتادان برچسب مي‌زنيم چه اتفاقي مي‌افتد؟ دختر من كه بايد به من به عنوان يك پدر افتخار كند، به دليل اعتياد من و به دليل شرم از انگي كه به من و به خانواده‌ام مي‌خورد، ناچار مي‌شود دروغ بگويد، به مردم، به جامعه. وقتي براي دختر من خواستگار مي‌آيد دخترم مجبور است هويت دروغين براي خودش و براي من بسازد و چون اين دروغ‌سازي‌ها برايش قابل تحمل نيست، از عمق محبتش به من كاسته مي‌شود چون من را باعث بدبختي‌هايش مي‌بيند. من با همين موردي كه براي شما مثال زدم مواجه شدم؛ خانواده خواستگار به دختر يك معتاد گفته بودند كپي شناسنامه پدرت را بده استعلام بگيريم، ببينيم آيا بابت اعتياد حبس داشته يا نه. دختر در جواب گفته بود شناسنامه‌ام را نمي‌دهم اما اتفاقا پدرم حبس داشته و اتفاقا بابت اعتياد حبس داشته و اصلا از ازدواج با پسر شما هم منصرف شدم.»
علي بذرافشان، روانشناس باليني است كه در سال‌هاي گذشته به مصرف‌كنندگان مواد مشاوره روانشناسي داده و با واقعيت «انگ» و تاثير مخرب آن بر زندگي يك بيمار مبتلا به اعتياد و خانواده او به خوبي آشناست. بذرافشان در گفت‌وگو با «اعتماد» از سه زاويه به تاثيرات مخرب انگ اعتياد نگاه مي‌كند؛ وجود انگ اعتياد در جامعه و آسيب‌شناسي عوامل موثر در گسترش آن به جاي تلاش براي تغيير اين فرهنگ، ترويج و تقويت فرهنگ انگ زدن به فرد مصرف‌كننده مواد و تاثيرات مخرب آن در تشديد بيماري فرد، سايه‌هاي غيرقابل زدودن انگ براي خانواده و اطرافيان فرد مصرف‌كننده مواد. 
«انگ‌زدايي از اختلالات مصرف مواد يكي از اركان پيشگيري، درمان و كاهش آسيب ناشي از مصرف مواد است كه هدف نهايي‌اش كاهش و حذف كليشه‌هاي منفي، تبعيض‌ها و قضاوت‌هاي نادرست درخصوص فرد مصرف‌كننده مواد است. در اين فرآيند، مفروضه اصلي اين است كه انگ ناشي از مصرف مواد، نه تنها سودي ندارد بلكه انگ‌زدايي از اين اختلال، برخلاف باور رايج باعث پيشگيري از مصرف مواد، تسهيل فرآيند درمان يا نهايتا سوق دادن فرد مصرف‌كننده به سيستم كاهش آسيب مي‌شود. تلاش براي انگ‌زدايي يعني تلاش براي 
به چالش كشيدن تصورات غلط اجتماعي و سوگيري‌هاي مربوط به اعتياد و درنهايت، به رسميت شناختن مساله مصرف مواد به عنوان يك اختلال كه بر سه پايه اصلي زيستي، رواني و اجتماعي استوار است. همواره در هر سطح و نقشي كه هستيم بايد به ياد داشته باشيم كه اختلال مصرف مواد را بايد به عنوان يك اختلال مغزي، روانشناختي، اجتماعي با ماهيت عود‌كننده در نظر بگيريم. اختلال مصرف مواد موجب ايجاد تغييرات نسبتا پايداري در شيمي مغز و همچنين تغييراتي در مسيرهاي عصبي مغز شده و همين تغييرات باعث مي‌شود با وجود تمام اثرات مخربي كه فرد مصرف‌كننده تجربه مي‌كند، باز هم به دنبال مصرف مواد باشد و نتواند به راحتي وارد فرآيند درمان شود. انگ‌زدايي يعني تغيير نگرش از رويكرد سرزنشگرانه به رويكرد همدلي محور. همدلي به معناي تاييد فعل يا احساس يا فكر طرف مقابل نيست بلكه به اين معناست كه تلاش كنيم فرد مقابل را بدون هيچ قضاوتي، تنها و تنها همان‌گونه كه هست بپذيريم. درخصوص اختلال مصرف مواد بايد تلاش شود دانش عمومي مردم جامعه به اين سمت سوق يابد كه مردم به جاي سرزنش و تحقير فرد مصرف‌كننده، بدانند كه اين اختلال صرفا -در همه موارد- يك انتخاب شخصي نيست. با رشد و گسترش ديدگاه همدلي محور، جامعه مي‌تواند براي افراد مصرف‌كننده مواد، بستري مناسب‌تر فراهم كند كه اين افراد تشويق شوند بدون ترس از قضاوت يا طرد اجتماعي زودتر به دنبال اقدام درماني مناسب باشند. باور عمومي جامعه و حتي مهم‌تر از آن، باور مسوولان، بايد به سمتي سوق يابد كه باور داشته باشند فرد مصرف‌كننده مواد مي‌تواند بهبود يابد و او نيز مانند آحاد مردم، قابليت رشد و بازگشت به جامعه و چرخه‌هاي گوناگون اجتماعي و خانوادگي را داراست..... انگ ناشي از مصرف مواد قطعا يكي از موانع مهم براي ورود فرد مصرف‌كننده به فرآيند درمان است. بسياري افراد با وجود احساس نياز به بهبودي و ورود به چرخه درمان، به دليل ترس از قضاوت شدن، مورد شماتت واقع شدن، افشاي اطلاعات شخصي يا مواجه شدن با مسائل قضايي و قانوني ترجيح مي‌دهند هرگز به دنبال بهبودي نروند. انگ مصرف مواد، دسترسي به خدمات درماني و حمايتي را به ‌شدت كاهش مي‌دهد و در جامعه‌اي كه در آن انگ اختلال مصرف مواد زياد است، پرستيژ اجتماعي درمانگران حوزه اعتياد نيز همواره در مقايسه با ساير درمانگران به مراتب درجاتي پايين‌تر دارد. همين رويكرد، مي‌تواند داوطلبان ورود به اين حوزه را نيز كاهش دهد كه دسترسي فرد مصرف‌كننده به خدمات بهداشتي، درماني و حمايتي را هم تحت تاثير قرار مي‌دهد. حتي در موسسات خيريه و بين افراد نيكوكار هم اين رويكرد را به فراواني شاهديم چون تعداد افراد نيكوكاري كه حاضرند در اين راه گام بردارند به مراتب كمتر از ساير حوزه‌هاي اجتماعي است. انگ مصرف مواد گاهي فرد مصرف‌كننده را از اتمام دوره درمان باز مي‌دارد چون فرد مصرف‌كننده با اين معضل 
رو به رو مي‌شود كه اگرچه روزها، ماه‌ها يا حتي سال‌هاست كه در مسير بهبودي قدم گذاشته، همچنان نگاه جامعه، خانواده و دوستان و... به او، نگاهي مملو از تحقير، سرزنش و شماتت است. در نتيجه، تصميم مي‌گيرد دوباره به مصرف مواد برگردد و شايد اين بازگشت، مترادف تعبير برخي كارشناسان است كه مصرف مواد را نوعي انتقام از جامعه و اعتراض به وضع موجود مي‌دانند. انگ مصرف مواد، باعث كاهش عزت نفس، عدم باور به موفق شدن در درمان و باور به اين موضوع مي‌شود كه فرد هرگز نمي‌تواند درمان موفق داشته باشد. انگ‌زدايي، خودپذيري، اميد و اعتماد به نفس را افزايش مي‌دهد و باعث مي‌شود جامعه نگاهي كلي‌گرايانه‌تر و چند وجهي به فرد مصرف‌كننده مواد داشته باشد و كمك مي‌كند كه فرد مصرف‌كننده مواد را انساني ببينيم با توانمندي‌هاي زياد و داراي ويژگي‌هاي شخصيتي مثبت يا منفي مانند هر انسان ديگر. تنها در اين صورت است كه جامعه، براي اين افراد هم حقوق مساوي با سايرين درنظر مي‌گيرد و اين ديدگاه سبب احساس ارزشمند بودن در اين افراد مي‌شود و مي‌تواند انگيزه آنها را براي ورود به درمان افزايش دهد انگ مصرف مواد نه تنها بر فرد مصرف‌كننده كه بر خانواده او هم تاثير مي‌گذارد چون مي‌تواند باعث احساس شرم، گناه و خجالت در اعضاي خانواده فرد مصرف‌كننده مواد بشود و اين فشار رواني گاهي منجر به اين تصميم مي‌شود كه آنها هم مانند فرد مصرف‌كننده مواد كمتر در اجتماع حضور يابند كه انزواي اجتماعي، تبعات منفي زيادي براي آنها به همراه دارد. از جمله اينكه مي‌تواند به اختلالاتي همچون افسردگي منجر شود. تا زماني كه جرم‌انگاري و انگ مصرف مواد در يك جامعه افزايش داشته باشد و براي كاهش آن اقدامات جدي انجام نپذيرد، در اين جامعه چرخه اعتياد نيز ادامه خواهد داشت.»
محمدصادق شيرازي، پژوهشگر مطالعات اعتياد است كه بيماراني از مصرف‌كنندگان مواد را هم تحت درمان دارد. شيرازي در گفت‌وگو با «اعتماد» تاثيرات مخرب انگ اعتياد بر روند درمان مبتلايان را اینطورتحليل مي‌كند:«فرض كنيد در پياده‌رو مشغول حركت هستيد و سر راه‌تان يك معتاد ببينيد و با حس انزجار يا ترس به سمت ديگر خيابان برويد تا با اين معتاد مواجه نشويد. اين حركت شما، همان انگ است كه تبعيض و تمسخر و تحقير را در خود دارد. انگ، برداشتي است كه در ذهن شما ايجاد مي‌شود و تبعيض، بازخورد اين برداشت است، چون انگ درنهايت به تبعيض منتهي مي‌شود. تمسخر يا تحقير يك مصرف‌كننده مواد به دليل اعتياد، مثل اين است كه يك مبتلاي ديابت را به دليل ديابت مسخره كنيم يا به يك مبتلاي صرع بگوييم تو رعشه‌اي و تشنجي هستي يا به يك مبتلاي اچ‌آي‌وي بگوييم تو ايدزي هستي. امروز مهم‌ترين اقدام براي كاهش تقاضاي مصرف مواد حذف انگ است و رفع انگ و تبعيض يكي از حلقه‌هاي مفقوده كاهش آسيب اعتياد در كشور ماست. من حدود 50 خانم مصرف‌كننده مواد را تحت درمان دارم. چند روز قبل، يكي از اين خانم‌ها هنگام خروج از خانه براي مراجعه به مركز من و دريافت دارو، توسط برادرش زنداني شد. نتيجه اين رفتار برادر چه بود؟ اين خانم از فرآيند درمان حذف شد، اما آيا اين برادر دانش و توان و حوصله ترك دادن خواهرش را دارد؟ اين برادر، با حبس كردن خواهرش باعث شد بيماري اين خواهر شديدتر شود، چون نتيجه طبيعي انگ و تبعيض همين است. بيمار مبتلا به اعتياد، در واكنش به تمسخر جامعه و در واكنش به انگ و تبعيض و تحقير چه خواهد كرد؟ تلاش مي‌كند بيماري خود را بپوشاند تا طرد نشود. يادمان باشد كه واژه‌ها باعث تشويق به ترك و كنار گذاشتن اعتياد نمي‌شود، بلكه نتيجه عكس مي‌دهد و شدت وابستگي تشديد مي‌شود و نتيجه بسيار بدتر اين است كه وقتي بيمار مبتلا به اعتياد، خود را از جامعه پنهان كرد، سياستگذار هم ديگر او را نمي‌بيند كه برايش برنامه بازتواني و كاهش آسيب بنويسد در حالي كه اين فرد در خيابان و جلوي چشم مردم حضور دارد و زنده است. بنابراين مردم بابت حضور اين بيمار اعتراض مي‌كنند و پليس هم با توسل به خشونت او را از سطح شهر حذف مي‌كند. نتيجه محتوم انگ اين است كه بيمار مبتلا به اعتياد با سرعت بيشتري سقوط مي‌كند و سريع‌تر به همان انتهايي مي‌رسد كه هيچ كدام ما نمي‌خواهيم آن انتها را ببينيم.»
مينو محرز، فرد شناخته‌شده‌اي در حوزه كاهش آسيب اعتياد و بيماري‌هاي رفتاري است؛ متخصص بيماري‌هاي عفوني كه در دهه‌هاي 1380 و 1390 و بعد از افشاي واقعيت شيوع اچ‌آي‌وي در ايران به دليل سياست‌هاي اشتباه دولت‌ها و بي‌توجهي به ضرورت پيشگيري و آگاه‌سازي و اطلاع‌رساني، زبان گزنده‌اي در انتقاد از پنهانكاري‌هاي هدفمند مسوولان حوزه سلامت و حمايت‌هاي اجتماعي داشت. اجراي برنامه‌هاي كاهش آسيب اعتياد از نيمه دهه 1380 و به خصوص، توزيع سرنگ و متادون در زندان‌ها كه اولين كانون همه‌گيري اچ‌آي‌وي در دهه 1370 بود، ثمره انتقادهاي كارشناساني همچون محرز است. محرز كه سال‌ها رياست مركز
 تحقیقات ایدز ایران را هم برعهده داشت، در گفت‌وگو با «اعتماد» چالش «انگ اعتياد» را از مهم‌ترين عوامل عود و بازگشت دوباره بهبوديافتگان به مصرف مواد مي‌داند. 
«چند سال قبل مطالعه‌اي در مركز ملي مطالعات اعتياد انجام شد و نتيجه‌اش به ما نشان داد كه مهم‌ترين دليل عود اعتياد و بازگشت دوباره بهبوديافتگان به مصرف مواد در ايران، تحقير شدن از سوي والدين و اطرافيان به واسطه تجربه مصرف است. در تمام كشورها به جز ايران، اعتياد يك بيماري است و يك فرد بيمار هيچ‌گاه نبايد به دليل بيمار بودنش تحقير شود بلكه بايد مورد حمايت قرار بگيرد تا در حركت به سمت بهبودي موفق شود. به نظر من، با وجود همه كارهاي موفقيت‌آميزي كه در اين سال‌ها براي كاهش آسيب اعتياد انجام شد، جاي خالي آموزش درباره تبعات انگ و تحقير بسيار پررنگ است. مردم ايران بايد بياموزند و بپذيرند كه بيماري اعتياد، جرم نيست بلكه مثل باقي بيماري‌ها، دليلي دارد كه بايد براي حل اين دلايل اقدام شود نه اينكه به انگ و تحقير بيمار متوسل شويم آن‌هم با اين تلقي كه تحقير مي‌تواند بيمار را از وضعيتي كه دارد شرمنده كند و باعث تغيير رفتار او بشود. بايد به مردم ياد بدهيم كه تحقير و انگ، برخلاف تصور عمومي، حتما زمينه رواني براي بازگشت به مصرف را فراهم مي‌كند. رواج انگ در اين حد تاثير منفي دارد كه حتي مي‌تواند نتايج مثبت كاهش آسيب اعتياد را از بين ببرد. »
مرور تجربه‌ها 
با گشتي در فضاي وب، نشاني ده‌ها انجمن غيردولتي در اروپا و امريكا پيدا مي‌شود كه در زمينه درمان اعتياد فعالند و شعار اصلي فعاليت‌شان را مبارزه با انگ و برچسب «اعتياد» قرار داده‌اند؛ اسكاتلند، ايرلند، سوييس، اسپانيا، تايلند، امريكا و انگليس، كشورهاي محل فعاليت اين انجمن‌ها و شعبه‌هاي‌شان هستند اما در مقابل، هيچ انجمني با زمينه فعاليت مشابه و مشغول به مبارزه با «استيگماي اعتياد» در غرب و شمال آسيا و آسياي ميانه كه منطقه كشورهاي عرب زبان و مسلمان است پيدا نمي‌شود..... 
 بخش مراقبت‌هاي پزشكي دانشگاه جان هاپكينز (امريكا) يكي از نهادهاي فعال در مبارزه با انگ اعتياد است. در وبسايت اين دانشگاه، علاوه بر آموزش‌هايي درباره مقابله با انگ اعتياد، پيام‌هايي براي پيوستن به كمپين «پايان استيگماي اعتياد» هم منتشر شده است. 
در بخشي از متن اين پيام‌ها ضمن شرح وضع موجود جامعه امريكا بابت مصرف مواد اعتيادآور آمده است: «.....ايالات‌متحده در سال‌هاي اخير افزايش ويرانگر مرگ ناشي از مصرف بيش از حد مواد را تجربه كرده است. بين سال‌هاي 1999 تا 2020، بيش از 800 هزار امريكايي 
بر اثر مصرف بيش از حد مواد جان خود را از دست دادند و افزايش نرخ اعتياد به مواد، عامل موثر در كاهش اميد به زندگي در ايالات‌متحده طي سال‌هاي اخير بوده است....... كاهش ننگ در مورد اعتياد گام مهمي است. اميدواريم كه شما به كمپين ما براي كاهش ننگ و كمك به ما بپيونديد تا اطمينان حاصل شود كه همه بيماران در سيستم بهداشتي ما احساس استقبال و مراقبت مي‌كنند. بياموزيد كه چگونه مي‌توانيد كمك كنيد تا اطمينان حاصل شود كه همه بيماران در بخش پزشكي جان هاپكينز احساس خوش‌آمدگويي مي‌كنند و از آنها مراقبت مي‌شود....... انگ، يك مانع بزرگ براي غلبه بر چالش اعتياد و مصرف بيش از حد مواد است. استيگما، كلمه‌اي است كه از لاتين و يوناني گرفته شده و به معناي سوختگي، خالكوبي يا علامت ديگري است كه به شخص ديگري براي نشان دادن رسوايي او وارد مي‌شود. امروزه، انگ به معناي برچسب زدن، كليشه‌سازي و تبعيض است. تحقيقات متعدد نشان مي‌دهد كه انگ، ريشه در اين باور دارد كه اعتياد يك انتخاب شخصي است كه منعكس‌كننده فقدان اراده و شكست اخلاقي است.....»
در بخش ديگري از پيام‌هاي آموزشي در وبسايت بخش پزشكي دانشگاه جان هاپكينز، ضمن تاكيد بر اينكه واژه‌ها و جملاتي كه در معرفي و تعريف وضعيت يك مصرف‌كننده مواد به كار مي‌بريم هم، مي‌تواند حامل انگ و تبعيض باشد، واژه‌هاي جايگزين توصيه شده. مثلا «به جاي سوءمصرف مواد، از اختلال مصرف مواد استفاده شود، به جاي عادت به مواد مخدر، از واژه اعتياد استفاده شود، به جاي واژه‌هاي سوءاستفاده‌كننده، مصرف‌كننده مواد، مصرف‌كننده مواد مخدر، معتاد، الكلي، مست، از اصطلاح فرد مبتلا به اختلال مصرف مواد استفاده شود، به جاي واژه بچه معتاد، از واژه كودكان در معرض مواد افيوني استفاده شود ....»
 بنياد كريس و ويكي كرنل، يك انجمن غيردولتي فعال در كاليفرنياست كه از سال 2012 با هدف جمع‌آوري كمك‌هاي مالي براي كودكان سراسر جهان كه با بي‌خانماني، فقر، سوءاستفاده و بي‌توجهي مواجهند، تاسيس شد و از حاميان انجمن‌هاي درمان اعتياد ايالات‌متحده است. موسسه «توقف استيگما» يكي از انجمن‌هاي هميار بنياد كريس و ويكي كرنل  ويكي از موسسات غيردولتي است كه با شعار «توقف انگ» فعاليت مي‌كند. اين انجمن در ايرلند است و در صفحه اول وبسايت اين انجمن اين شعار نوشته شده است: «آنها اعتياد را مي‌بينند، آنها ما را نمي‌بينند.»
باقي پيام‌هاي منتشر شده در وبسايت اين انجمن، هشدارهايي درباره تاثيرات مخرب انگ و تبعيض به دليل مصرف مواد و الكل است: «.... انگ، افراد، خانواده‌ها و آينده را نابود مي‌كند.... هدف كمپين ما، شكستن ننگ، تغيير نگرش و حركت به اين سمت است كه با افراد مصرف‌كننده مواد با احترام و كرامت رفتار شود. انگ زدن، مردم را به انزوا مي‌كشاند... چشم‌انداز افراد و شانس آنها را از بين مي‌برد....»
  
آرامگاه شيخ ابوالحسن خرقاني؛ عارف و صوفي ايراني، هنوز بازديد‌كننده دارد. آرامگاه شيخ، در قلعه نوخرقان از توابع شهرستان شاهرود واقع است. شيخ خرقاني كه در قرن چهارم هجري قمري درگذشت، به بايزيد بسطامي اقتدا مي‌كرد و ضمن پيروي از حكمت خسرواني، از مريدان خواجه عبدالله انصاري بود. بركتيبه‌اي در آرامگاه شيخ، جمله‌اي از قول او نوشته شده بود كه سال‌هاست از اين كتيبه اثري نيست و مفقود شده است. «آن‌كه در اين سرا درآيد نانش دهيد و از ايمانش مپرسيد، چه آن‌كس كه نزد باريتعالي به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد.....»


   مينو محرز؛ رييس سابق مركز تحقيقات ايدز ايران: 
نتايج مطالعه‌اي به ما نشان داد مهم‌ترين دليل بازگشت دوباره بهبوديافتگان به مصرف مواد در ايران، تحقير شدن از سوي والدين و اطرافيان 
به واسطه تجربه مصرف است.
   اكبر رجبي؛ مديرعامل جمعيت خيريه «طلوع بي‌نشان‌ها» : 
جامعه‌اي به آزادي مي‌رسد كه در آن معنويت جاري باشد و جامعه‌اي به معنويت مي‌رسد كه در آن احترام به هويت تمام انسان‌ها و به خصوص، احترام به هويت فرودستان آن جامعه جاري باشد.
   محمدصادق شيرازي؛ پژوهشگر و درمانگر اعتياد : 
تمسخر يا تحقير يك مصرف‌كننده مواد به دليل اعتياد، مثل اين است كه يك مبتلاي ديابت را  به دليل ديابت مسخره كنيم يا به يك مبتلاي صرع بگوييم تو رعشه‌اي و تشنجي هستي.
   علي بذرافشان؛ روانشناس باليني : 
انگ‌زدايي يعني تغيير نگرش از رويكرد سرزنشگرانه به رويكرد همدلي محور. همدلي به معناي تاييد فعل يا احساس يا فكر طرف مقابل نيست بلكه به اين معناست كه تلاش كنيم فرد مقابل را بدون هيچ قضاوتي، تنها و تنها همان‌گونه كه هست بپذيريم.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون