• ۱۴۰۳ شنبه ۲۸ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5520 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۱۰ تير

ادامه از صفحه اول

از مصاديق تبعيض

اخيرا ديدم كه يك منبري مدعي بود كه امام حسين به فرزندش گفت: «بابا چي دلت مي‌خواهد و حضرت علي‌اكبر گفت: دلم موز و انگور مي‌خواهد حضرت سيدالشهدا امام حسين دستش را به ستون مسجد زد و فرمود موز و انگور بده و بعدش موز و انگور از داخل ستون خارج شد!»
 ديگري درباره شيعه بودن ميوه‌ها و آب دريا سخن مي‌گويد، يا آن ديگري از اقرار بادنجان به ولايت خبر مي‌دهد، ديگري از شلواري كه در جهنم به پاي جهنميان مي‌كنند. يا ديگري پذيرش ولايت امام ازسوي معادن طلا و... تا دل‌تان بخواهد از اين خزعبلات به نام دين مي‌گويند كه اينها فقط مشتي از نمونه خروار است. چندي پيش يكي از دوستان كه اتفاقا مذهبي هم نيست، مي‌گفت پيش از انقلاب ما براي ساختن مسجد جامع نارمك، چند روز در هفته داوطلبانه با دانش‌آموزان ديگر مي‌رفتيم و كارگري مي‌كرديم و هميشه مسجد بوديم، ولي از اين احاديث نمي‌شنيديم، نكند، تازه زير خاكي پيدا كرده‌اند؟! اخيرا با لباس روحانيت وارد مقولات ديگر هم شده‌اند كه همه خلاف قانون است و مجازات دارد، ولي ظاهرا كسي جرات مجازات كردن آنان را ندارد. يك ويديويي ديدم از يك روحاني جوان كه با اعتماد به نفس عجيبي مي‌گفت: «وقتي يك بيمار با اختلالات مغزي و مخچه‌اي به ما مراجعه مي‌كند و مشكلات حركتي و تعادلي دارد، تمام سعي ما اين است كه مشكلات به‌طور كامل حل شود و بدن بتواند قوتي بگيرد. متاسفانه در بين درمان ما پزشكان شيميايي گاهي ناخواسته يا ندانسته در امر درمان اختلال ايجاد مي‌كنند.» چقدر هم گذشت دارد كه كار آنان را ناخواسته معرفي مي‌كند. آن يكي ديگر كه نسخه مي‌پيچد و كانال دارد و كسي هم مانع از كارهاي خلافش در امر پزشكي نيست. ديگري گواهي دوره طبابت صادر مي‌كند. اين وضعيت، ناشي از تبعيض سياسي و قضايي است كه در مورد افراد روا داشته مي‌شود كه دود آن به چشم دين و حكومت هر دو مي‌رود. سود اين كارها را عده اندكي مي‌برند و هزينه‌اش را همه نهادهاي حكومت، دين، آموزش و مردم مي‌پردازند. آنان حكومت و قواي آن ازجمله دستگاه قضايي كشور را حيات خلوت و ابزار كار خود تلقي مي‌كنند و به صدور امر و نهي براي آن مشغول هستند و دستور مصادره اموال افراد را مي‌دهند و كسي هم نمي‌تواند متعرض آنان شود.

زندگي به سبك سازمان مجاهدين خلق

يكم: زندگي براساس توهم - در چنين سبك زندگي در خانه خوش‌خيالي خويش گمان مي‌كند تا پيروزي يك گام ديگر نمانده است. حكومت آخوندها سرنگون مي‌شود و سازمان مجاهدين تشكيل حكومت مي‌دهند، مريم رجوي هم كه سال‌هاي سال است رييس‌جمهور است. اصلا مثل روساي جمهور گارد تشريفاتي دارد! با روساي جمهور سابق و نخست‌وزيران سابق ملاقات مي‌كند. اين توهم يك‌بار زير سايه ارتش صدام، در عمليات فروغ جاودان شكل مي‌گيرد، منتها فروغ جاودان به مرصاد تبديل مي‌شود. همان تمثيل سراب در سوره نور. وقتي تشنه سرگشته تفته به سراب مي‌رسد: كارهاي‌شان چون سرابي در زميني هموار است كه تشنه، آن را آبي مي‌پندارد تا چون بدان رسد آن را چيزي نيابد و خدا را نزد خويش يابد و حسابش را تمام به او دهد و خدا زودشمار است. (سوره نور، آيه ۳۹) 
دوم: نفي هويت انساني- هويت انساني با آزادي و اختيار و قدرت انتخاب، شكل مي‌گيرد. در سازمان اعضا مي‌بايست اين سه‌گانه هويت انساني خود را تقديم مسعود يا مريم كنند. آنان ديگر مطلقا از خود اختياري ندارند. حتي مي‌بايست غرايز طبيعي خود را انكار كنند. شما به چهره پيرزنان بازمانده در اردوگاه اشرف ۳ دقيق شويد. همگي شكل و شمايل انسان‌هاي حاشيه‌نشين را به لحاظ قيافه و سر و لباس پيدا كرده‌اند. هويت و زنانگي آنان فداي سازمان شده است. نه ازدواج نه فرزندي، نه حس مادري و نه زندگي به شكل طبيعي.
سوم: امتناع پرسشگري- در اين سبك زندگي در چارچوب فرقه، هيچ عضوي حق پرسشگري ندارد، نمي‌تواند بپرسد كه واقعا مسعود رجوي زنده است يا نيست؟ سازمان ابزار دست اسراييل است يا نيست؟ زندگي سوپر اشرافي خواهر مريم و رهبران سازمان چرا چنان است و زندگي اعضا در كمپ مثل يهوديان اسير در تربلينكا! براي اينكه كوچك‌ترين مجال و فرصت پرسشگري پيش نيايد، دروازه‌هاي اطلاعات و اخبار به‌روي‌شان بسته است. حق ندارند اخبار جهان و ايران را خودشان مستقيما پيگيري كنند. اين تخلف و خطاي سازماني است و اگر مرتكب شوند بايست حساب پس بدهند.
چهارم: نفي ارتباط انساني- افراد نمي‌توانند در درون اردوگاه حلقه‌هاي دوستي يا مطالعاتي تشكيل دهند. بايد ذوب در سازمان باشند، از سويي مديريت روابط انساني به گونه‌اي است كه همه از يكديگر مي‌هراسند. مراقب حرف زدن خود هستند، از كجا كه آن دوست يا رفيق حرف او را به روايت خود به سازمان گزارش نكند.
پنجم: خشونت در كلام و در رفتار- اگر زرتشت پيامبر بزرگ موحد ايراني گفت: پندار نيك، گفتار نيك و كردار نيك، اين سه‌گانه در سازمان با خشونت و قساوت ترسيم و تاكيد مي‌شود. هر كس در سخن گفتن بيشتر داد بزند و در عمل خشونت بيشتري نشان دهد و به گرگي درنده بيشتر شباهت پيدا كند، انقلابي‌تر است، به عنوان نمونه حرف زدن مريم رجوي را ببينيد، اصلا نمي‌تواند داد نزند. داد زدن سبك سخن اوست.
مثل فيلمي كه از مسعود رجوي پخش شده است، در زيارت امام حسين عليه‌السلام، فرياد مي‌زند: هل من ناصر ينصرني! جوري نعره مي‌زند كه ربطي به حال و هواي دعا ندارد. اين پنج ويژگي تبديل به سبك «زندگاني سازماني» شده است. مي‌بايست در درجه اول خود را از اين سبك نجات دهند چنان‌كه در فاصله كمپ اشرف يك و دو و كمپ دو در ليبرتي و كمپ سه در آلباني برخي از اعضا، با كمك سازمان ملل و امريكا خود را از چنبره يوغ هويت‌كش سازمان نجات دادند.
 (۱) Johann Peter Eckermann, Conversations with Goethe, London, Penguin Books, 2022, p 194

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون