• ۱۴۰۳ يکشنبه ۴ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5521 -
  • ۱۴۰۲ يکشنبه ۱۱ تير

يادداشتي بر «كيفرخواست» مجموعه شعر مزدك پنجه‌اي

شعري براي انسان و جبر معاصرش

حامد بشارتي

نوشتن درباره مزدك پنجه‌اي يعني نوشتن از ۲۳ سال رفاقت و مهرباني، يعني نوشتن از شاعري پرتلاش و خستگي‌ناپذير كه هرگز فراز و نشيب‌هاي زندگي امروز لحظه‌اي او را از كار شعر، نشر و روزنامه‌نگاري دلسرد نكرد. مزدك پنجه‌اي از همان ابتدا شاعري بود كه مهم‌ترين خصيصه‌اش ميل به نوآوري و تلاش براي ورود به فضاهاي جديد شعر بود. او آگاهانه به جست‌وجوي موقعيت‌ها و فرم‌هاي نو در شعر مي‌رفت‌‌؛ سعي مي‌كرد از تمام ظرفيت كلمات در شعر استفاده كند. اين تلاش گاهي دروني نمي‌شد و گاهي نيز در شعر مي‌نشست. مزدك پنجه‌اي امروز با مجموعه شعر «كيفرخواست» آن جست‌وجوها و تلاش‌هايش براي به نمايش گذاشتن بخشي از انسان امروز در شعر به نتيجه رسيده است. بارها به او مي‌گفتم در شعرت عاطفه‌مندي كمرنگ است ولي امروز عاطفه در مجموعه‌ «كيفرخواست» در بُعدي اجتماعي بروز يافته و هر انسان آزاده و متعهدي را منقلب مي‌كند.  «كيفرخواست» شعر انسان است. انساني كه بايد انسان ديگرش را به نحوي متقاعد كند تا شب‌ها آرام بخوابد. انساني كه هي مي‌رود ولي به مرزهاي آزادي نمي‌رسد و محبوس است.  انسان امروز، انسان معترض به شرايط سياسي، اجتماعي و اقتصادي كه به دليل وظايف سازماني و تعهد به خانواده و پاسخگو بودن به نهاهاي مالي و اقتصادي بايد تن به تعهداتي بدهد كه به او محول شده و آرمان‌ها و عقايدش را فداي خانواده، فرزند و قلب پدر و مادرش كند. شاعري كه مي‌داند اما مجبور است. «كيفرخواست» شعر اعتراف است؛ اما متفاوت از نگرش و نگاه شاعران موسوم به جريان شعر اعتراف چون سيلويا پلات و سكستون و ... ما با شاعري مواجه هستيم كه خودش به عنوان فردي از اين اجتماع بحران‌زده، اعتراف مي‌كند. مزدك پنجه‌اي در مجموعه شعر «كيفرخواست» شاعر زلالي است كه حتي به ناتواني‌ها و نتوانستن‌هاي انسان درونش هم اعتراف مي‌كند. او مي‌گويد: «بايد مرا ببخشي اگر نتوانستم شاعر شجاعي باشم يا روزنامه‌‌نگاري معترض.» او اعتراف مي‌كند كه ما گاهي نمي‌توانيم.
«نصرت رحماني» زيبايي را از دل زشتي‌ها كشف مي‌كرد. شايد اين خصوصيت يكي از ويژگي‌هاي بارز مجموعه شعر «كيفرخواست» هم باشد. فضاي شعر پنجه‌اي، فضايي تلخ و گاهي زجرآور است ولي شاعر كشف‌هايش را در اين بستر شكل مي‌دهد. از «شيشه» حرف مي‌زند؛ از «مردي كه مادرش شربت ترياك را دزدكي در دهانش ريخت و مامور وظيفه‌شناس روي از جرم گرفت». او همواره شاعري اجتماعي بوده و هست. حتي در شعرهاي عاشقانه‌اش وقتي پنجره را باز مي‌كند «پرچم سه رنگ را در جنگ با باد مي‌بيند» و بعد مي‌گويد: «اين مهرباني توست كه مرا زنده مي‌دارد، مهرباني تو.» 
مزدك پنجه‌اي با «كيفرخواست» در جاي درست خود ايستاده است. در جايي كه انتظارش مي‌رفت.

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون