فشارها و بازداشت فعالان محيط زيست چه تبعاتي براي كشور دارد
صداي خاموش طبيعت
محمد معصوميان
فشار بر فعالان محيط زيست تازگي ندارد؛ از بازداشت گروهي از آنها در سال 1396 تا شكايات متعدد از روزنامهنگاران اين حوزه كه سعي بر روشنگري و تاباندن نوري بر پروژههاي فاقد پيوستهاي زيست محيطي داشتند. در آخرين مورد از اين فشار و بازداشت هم ميشود از «حر منصوري»، فعال و عكاس محيط زيست نام برد كه بعد از ممانعت از حضور در نشست خبري پروژه پتروشيمي ميانكاله، بازداشت و بعد از يك روز به قيد وثيقه آزاد شد. در حالي سازمان محيط زيست با شعار 80 ميليون محيطبان سعي در حساس كردن جامعه به تخريب محيط زيست دارد چنين فشارهايي چه پيامي به جامعه ارسال ميكند؟ شايد آن طور كه اميد سجاديان، فعال محيط زيست ميگويد: «نظر مسوولان اين است كه مراقب محيط زيست باشيد اما آن طور كه ما ميخواهيم.»
بيانگيزه شدن فعالان محيط زيستي
اميد سجاديان، دبير تشكل نهضت سبز زاگرس در استان كهگيلويه و بويراحمد سالهاست كه براي مقابله با تخريب محيط زيست در زاگرس فعاليت و اطلاعرساني ميكند. او در گفتوگو با «اعتماد» از نمونه اين فشارها كه در اعتراض به ساخت جاده سيسخت تجربه كرده بود، ميگويد. بايكوت شدن از حضور در نشستهاي مشورتي يكي از آن كارهايي بود كه براي بياثر كردن او و گروهش انجام شد: «ما يك مدت از طرف سازمانهاي دولتي بايكوت شديم. يك اتاق داشتيم كه از ما گرفتند. تا مدتها در جلسهها دعوت نميشديم. اين شرايط براي ما واقعا نااميدكننده بود. پيش خودمان ميگوييم مگر ما چيزي غير از خير و صلاح مملكت ميخواهيم؟ اصلا ممانعت ما يا طرح سوال چه سودي براي ما دارد؟ ما كه حتي براي فعاليتهاي محيط زيستي حقوقي هم نداريم. اين فشارها باعث ميشود خيلي از بچههايي كه در حال فعاليت داوطلبانه هستند، نااميد بشوند. به بچههاي ما انگ ميزنند و بسياري بهواسطه اين اتفاقات از اطراف ما پراكنده ميشوند.» بالا بردن هزينه كار محيط زيستي در حالي كه بسياري از كشورها از چنين فعاليتهايي استقبال ميكنند باعث بيانگيزه شدن چنين داوطلبان جوان و دلسوزي ميشود. آنطور كه سجاديان ميگويد بسياري هم از فعاليت در چنين حوزههاي انصراف ميدهند: «خيلي از فعالان ما يا كنار كشيدهاند يا در مورد موضوعات چالشي ورود نميكنند. بسياري هم وقتي ميبييند فعاليت كمي چالشي است از ترس هزينههايي كه ميتواند داشته باشند، سكوت ميكنند»
همه اين هزينهها تنها به واسطه يك سوال است؛ سوالي كه تنها براي شفافتر شدن فعاليت كارفرماي يك پروژه است كه چشم بسته بولدوزرها را به جان طبيعت انداخته است. آيا طرح پرسش جرم است؟ سجاديان ميگويد: «عجيب اين است در حالي كه مسوولان بايد پاسخگو باشند اين فعالان محيط زيستي هستند كه بايد بهواسطه دغدغه خود پاسخگو باشند. وقتي ميپرسيم چرا طرح پتروشيمي ميانكاله ارزيابي محيط زيستي ندارد يا چرا سرمايهگذار آن بدهكار بانكي است، انتظار پاسخ و شفافيت داريم. مگر نبايد شفافيت باشد؟ اما به جاي پاسخ سريع ميپرسند چرا سوال پرسيدي؟»
سجاديان از روزگاري ميگويد كه فعاليتهاي محيط زيستي تنها به موضوعاتي مانند جمعآوري زباله ختم ميشد يا يكسري همايشهايي كه مردم در آن شركت ميكردند، اما به مرور بهواسطه تخريب محيط زيست مردم با تبعات بيشتري روبهرو شدند. تبعاتي مانند گردوغبار، آتش سوزي جنگلها و كمآبي كه به صورت مستقيم وارد زندگي روزمره مردم شد: «انتظاري كه مردم هم از فعالان محيط زيستي داشتند به همين اندازه بالا رفت. ديدند بحث سلامت، امنيت، رفاه و حتي معيشتشان به محيط زيست گره خورده و درست شدن همه اينها مستلزم بحثهايي در حوزههاي ديگر است. وقتي پيگيريهاي محيط زيستي به برنامههاي توسعه و برنامهريزي رسيد، اينجا بود كه به خودي خود تعارض منافع ايجاد شد.» اينجاست كه فعال محيط زيست بنا به تريبونهايي كه دارد شروع به آگاهي بخشي و اطلاعرساني ميكند و اين نقطه است كه فعالان محيط زيست به عنوان نمايندگان مردم با سازمانها و ادارات مختلف دچار تعارض ميشوند و فشار بر آنها آغاز ميشود.
او با اشاره به اصل 50 قانون اساسي حفظ محيط زيست را وظيفه همه مردم ميداند. مردمي كه بهواسطه حضور در محيطها و عرصههاي طبيعي ميتوانند مانند ديدبان عمل كنند، اما وقتي سوال مطرح ميكنند به نظر خوشايند مسوولان نميآيد: «يكسري طرحها اتفاق ميافتد كه پيوست ارزيابي محيط زيستي ندارد. يكسري نهادها هستند كه بحث محيط زيست را كنار ميگذارند. ميگويند مردم بيايند پاي كار اما آنجايي كه ما ميگويیم! اين طور كه نميشود؛ محيط زيستي كه شعارش اين است 80 ميليون محيطبان ميخواهيم اين رفتارها پيام متعارضي به جامعه مخابره ميكند. نظر مسوولان اين است كه مراقب محيط زيست باشيد اما آن طور كه ما ميخواهيم مثلا اگر قرار است جايي طرحي احداث بشود، شماها چيزي نگوييد.»
دست خالي فعالان محيط زيست
مسعود اميرزاده، فعال و كنشگر محيط زيست در گفتوگو با «اعتماد» معتقد است يك بخشي از مشكلات در حوزه دادرسي است و بخشي هم اشكالات اجتماعي است. او با اشاره به قانون اساسي كه از مردم ميخواهد كه موظف و حساس در زمينههاي محيط زيستي باشند، ميگويد: «در قانون اساسي داريم كه هر شهروند بايد خودش مدعيالعموم باشد. همه ملزم هستند كه در برابر تخريب محيط زيست به ميدان بيايند و به نوعي دادخواهي و اعتراض كنند. اصول اين خواست در قانون كشور ديده شده، اما متاسفانه بخش مهمي از تخريب محيط زيست در حوزه دولت است كه خودش در موضع قدرت است. مهمترين عامل تخريب محيط زيست ما خود دولت و پروژههاي عمراني است. در اين موارد شهروند در موضع ضعف قرار ميگيرد. چرا؟ چون تمام مدارك و قدرت دست ديگري است. اين نابرابري در بين كسي كه شاكي است و كسي كه مسوول تخريب است، وجود دارد.» بياييم فرض كنيم كه يك شهروند براي تخريب محيط زيست دست به اقدام قضايي بزند؛ آيا تواني براي اين كار دارد؟ روند قضايي هم هزينهبردار است و هم سخت؛ بايد دستمزد وكيل را داد يا هزينه كارشناس و همه اينها معمولا در توان مردم عادي نيست. اميرزاده ميگويد: «در دادخواهي ماده 66 بود كه اين ماده از قانون كيفري ميگفت مردم فقط بيايند اعلام جرم بكنند يعني حتي اجازه شكايت نميداد و وقتي فرد يا سمن يا نهادي براي شكايت ميرفت صاحب صلاحيت شناخته نميشد. اما در برنامه جديد يك مقدار گشايش قائل شدند كه يعني سمن برود شكايت كند. در مراحل دادخواهي صاحب صلاحيت شناخته بشود اما يكسري مشكلاتي كه در ابتداي صحبت گفتم كماكان وجود دارد. فرد يا سمن در برابر طرف قوي پنجهاي قرار ميگيرد و آن توان مالي و روحي را ندارد.»
اميرزاده معتقد است با تمام فشارهايي كه وجود دارد مردم بايد در صحنه محيط زيست حاضر باشند و مطالبهگري كنند، چون شرايط هر روز به سمت وخيمتر شدن وضعيت زيست محيطي كشور ميرود: «ميشنويم كه اينها مخالف توسعه هستند، احساساتي هستند يا سواد محيط زيستي ندارند و اين صحبتها در نهايتا باعث ميشود تيغ دادخواهي كند بشود. اما هر ايراني بايد يك كنشگر محيط زيست باشد نه براي اينكه محيط زيست اهميت دارد به اين جهت كه شرايط محيط زيست به حدي وخيم است كه بايد همه در مقام ادعا قرار بگيرند، چون عملا اگر اين وضعيت پيش برود سرزمين قابليت زيست خود را از دست ميدهد. متاسفانه حاكميت به قضیه پشت كرده و توجه نميكند. اگر شما برنامه هفتم توسعه را ببينيد، متوجه ميشويد كه اين برنامه رويكرد توسعهگرايانه مخربي دارد و بدون توجه به داشتههاي كشور يكسري برنامه نوشته شده و اينها باعث ميشود مملكت بيشتر به سمت زوال زيست محيطي برود. الان اگر اين برنامه هفتم بخواهد تصويب بشود باز ما دست پايين را خواهيم داشت.»
اين فعال محيط زيستي معتقد است كه نه تنها دولت بلكه در بحث قانونگذاري مجلس هم قوانيني كه سويههاي محيط زيستي قوي داشته باشند را تصويب نميكند: «بحث قانونگذاري است. قوانين كشوري به عنوان مثال قانون معدن به نحوي تنظيم شده كه در آن قسمت منابع طبيعي و محيط زيست نازل انگاشته شده در حالي كه اينها ابزار دست فعال محيط زيست است كه ميخواهد از طبيعت دفاع كند. قوانين معمولا سمت و سوي حمايت از پروژههاي عمراني دارد.»
اميرزاده از پروژه ميانكاله مثال ميآورد كه سال گذشته با مخالفت رييسجمهور و رييس سازمان محيط زيست متوقف شد، اما امسال در كمال ناباوري دوباره شروع به كار كرد. پروژهاي كه تخلف داشته است. از نظر اميرزاده اموال عمومي تنها شيشه و تابلوي راهنمايي نيست و تمام اين عرصه طبيعي به نوعي اموال عمومي محسوب ميشود: «وقتي طرف به خودش اجازه داده بهرغم اينكه پروژه متوقف بوده مرتع درجه يك را محو كند. ستون و بتن بكند، فنسكشي بكند و ماشينآلات بياورد يعني بسيار جسارت عجيبي دارد. فعال محيط زيست ميرود ميبينيد مقامات عاليرتبه كشور مخالفت كردند اما اين كار بهواسطه بعضي حمايتها ادامه پيدا كرده است خب در اين شرايطي كه با وجود تمام مخالفتها سرمايهگذار به كار خود ادامه ميدهد خيلي عجيب نيست كه با فعال زيست هم اين گونه برخورد شود.»
پايين آمدن نرخ مشاركت اجتماعي
محمد درويش، فعال حوزه محيط زيست در گفتوگو با «اعتماد» از اين حقيقت ميگويد كه به نظر ميرسد كه مسوولان جوابگوي انتقادات فعالان محيط زيست نيستند يا آن طور كه او ميگويد: «توانايي اغناي اين انتقادها در سطوح مختلف دولت وجود ندارد و ترجيح ميدهند با امكاناتي كه دارند در واقع با ارعاب و تهديد و حذف آنها منتقدان را خاموش كنند.» درويش معتقد است اگر دولت نسبت به اين رفتارها واكنش نشان ندهد در واقع نشاندهنده اين است كه اين برخوردها با چراغ سبز دولت اتفاق ميافتد كه ميتوانند به اين راحتي فعال محيط زيست را به دليل انتقاد و نگراني از تخريب سرزمين بازداشت كنند و مورد تهديد قرار بدهند. درويش تبعات اين گونه برخوردها را پايين آمدن نرخ مشاركت مردم در حوزههاي مختلف ميداند: «با اين كار در نهايت نرخ مشاركت در فعاليتهاي اجتماعي كاهش مييابد و در جامعهاي كه نرخ مشاركت كاهش پيدا كند، شدت آسيبپذيري افزايش پيدا ميكند. همه دولت در تلاش هستند كه تعداد بيشتري از شهروندان را ترغيب بكنند به اينكه در طرحهاي توسعه مشاركت كنند اما آن طرحهايي موفق هستند كه مردم بيشتري را با خودشان همراه كنند. اين رفتارها اگر تكرار بشود متاسفانه باعث تضعيف همه برنامههاي توسعهاي كه مدنظر آنها ست،ميشود.»
او معتقد است وقتي دولت از يك طرف صحبت از جامعه 80 ميليوني ايراني ميكند و در واقع از آنها دعوت ميكند در حفاظت از ايران يارشان باشند و از طرفي فعالاني كه عمرشان را براي حفظ محيط زيست گذاشتند را تحمل نميكنند و با چنين برخوردهايي آنها را حذف ميكنند باعث ايجاد پارادوكس در مردم ميشود؛ پارادوكسي كه باعث خواهد شد مردم اين گونه رفتارها را فراموش نكنند. اين فعال محيط زيستي با اشاره به اينكه اين اولين بار نيست كه فعالان محيط زيستي تحت فشار هستند ابراز اميدواري ميكند كه اين اتفاق حاصل يك برنامه جديد يا به نوعي برنامهريزي شده نباشد: «دستگاه قضايي و امنيتي و دولت ورود كنند و اجازه ندهند چنين اتفاقي تداوم پيدا كند.» حالا بياييم فرض كنيم اگر مردم مطلقا هيچ واكنشي به تخريب محيط زيست نداشته باشند؛ چه اتفاقي خواهد افتاد؟ رفتاري كه ميتواند يكي از تبعات عادي اين نااميدي از كنشگري محيط زيست باشد. آن وقت شايد روزي را شاهد باشيم كه در دوردستترين جاهاي اين كشور به راحتي به زمينها و مراتع دستدرازي ميشود، حيوانات و گياهان از بين ميروند، چون طرح سوال و انتقاد تنها فشار و بازداشت به ارمغان ميآورد.