• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5527 -
  • ۱۴۰۲ يکشنبه ۱۸ تير

سازهايي براي خورشيد

حسن لطفي

ديروز (هفدهم تير ماه هزار و چهارصد و دو) هجده سال از روزي گذشت كه فريدون ناصري آهنگساز، موسيقيدان و مدرس موسيقي با آخرين نفس‌هايش زندگي را رها كرد و به ديار باقي رفت. هنرمندي كه گمانم براي تعدادي از علاقه‌مندان به سينما، موسيقي متني كه براي فيلم ناخدا خورشيد ناصر تقوايي ساخت، جاودانه باشد. موسيقي كه سازهايش براي ساخت فضاي فيلم و شخصيت ناخدا خورشيد (با بازي ماندگار داريوش ارجمند) كمك بسياري كرده است. بيراه نيست اگر بگويم فريدون ناصري در ناخدا خورشيد موسيقي خاص جنوب را به بهترين نحو در خدمت حال و هواي فيلم استفاده كرده است. شايد اگر مصلحت‌انديشي‌هاي داوران پنجمين جشنواره فيلم فجر در سال 1365 نبود آن سال تقوايي و فريدون ناصري مي‌توانستند سيمرغ‌هاي جشنواره را به خانه ببرند. سيمرغ‌هايي كه با به خانه آن دو رفتن اجر و قرب بيشتري پيدا مي‌كردند، اما چنين نشد و داوران راي ديگري دادند. ناصري و تقوايي فقط در ليست كانديداها ماندند. همان سال يا سال بعدش بخت يار من و دانشجويان پنجمين دوره مركز اسلامي آموزش فيلمسازي (باغ فردوس) شد تا سر كلاس او بنشينيم. خوش شانسي ما فقط به دانش بالاي او ربط نداشت. فريدون ناصري در نگاه و برخورد اول استاد دلچسبي نبود. ناز كشيدن و لي‌لي به لالاي شاگرد گذاشتن نمي‌دانست. با كسي بگو و بخند نمي‌كرد. عزيز و فدايت شوم ورد زبانش نبود. راحت توي ذوق كسي مي‌زد كه اشتباه مي‌كرد. سر موسيقي با احدي تعارف نداشت. رك بود. رك! فقط با ما نه! مايي كه سر كلاسش احترام و ترس را كنار هم تجربه مي‌كرديم (با آنكه هيچ‌وقت از ترس در كلاسي راضي نبوده و نيستم اما ترس در كلاس فريدون ناصري برايم خاطره خوبي شده! ترسي كه بعدها دانستم بيشتر از همه ريشه در احترامي است كه به ما و موسيقي مي‌گذاشت و دوست نداشت دورويي يادمان بدهد). عقايدش را راحت مي‌گفت. از كساني كه دوست داشت (حتي اگر مغضوب بودند) تعريف مي‌كرد و به كساني كه به نظرش منش و روش درستي نداشتند بد و بيراه مي‌گفت (حتي اگر در قدرت بودند و...) برايش مهم نبود كه كراوات بستن را عيب بزرگي مي‌دانند و خيلي‌ها با آنكه دوست دارند كراوات ببندند يا بعضي حرف‌ها را بزنند به خاطر مصلحت از كراوات و حرف‌هاي گفتني مي‌گذرند. برايش خيلي چيزها حرمت داشت. از همه مهم‌تر حرف زدن بدون مصلحت‌انديشي! ديروز وقتي يكي يادم انداخت سالگرد مرگ فريدون ناصري است، براي يك لحظه دلم براي استادي تنگ شد كه در زمانه سكوت مصلحتي خيلي‌ها، اهل مصلحت‌انديشي نبود و بلد بود چه سازهايي را كجا به صدا درآورد! سازهايي كه بهترينش براي خورشيد... ناخدا خورشيد به صدا در آمد.  

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون