وجود مبارك «زن» در نشئه حيات و در بساط پررمز و راز خلقت خداوندي، پديدهاي مهم و گوهر دردانه آفرينش است.
زن نه فقط به عنوان عضو مكمل نظام هستي كه مادر خلقت است و جهان به وجود او معنا مييابد. شيخ اكبر، عارف بلندآوازه، سالك واصل، حضرت محييالدين ابن عربي در مقدمه بلند كتاب مستطاب فتوحات مكيه خويش، بانوي دو عالم، زهراي اطهر سلامالله عليها را با لقب «ام الاكوان» به ستايش نشسته است.
هستي بر مدار وجود «زن» به پا شده است و اين منطق و حقيقت جاري ربوبي در لابهلاي سطور آثار ماندگار بزرگان حوزه علم و ادب و فرهنگ، برجسته و ردپاي ارجمندي دارد و از همه پيشتر و مشخصتر در ادبيات و انديشههاي آسماني به روشني هر چه تمام به چشم ميآيد.
در مفاهيم قدسي و در كتب آسماني از جمله در كلامالله مجيد - قرآن - به صراحت از مريم عذرا، مادر ستوده پيامبر صلح وآزادي حضرت عيسي بن مريم عليهالسلام به عزت و بزرگي نام برده ميشود. بانوي ارجمندي كه خداوند او را بر پايه صلاحيت و معرفت وكمالش برگزيد و وي را نسبت به زنان عالم دوران رجحان بخشيد. كما اينكه مادر موسي عليهالسلام را مفتخر به مقام الهام و پذيرش وحي خويش كرد و فرمود: «و اوحينا الي ام موسي ان ارضعيه» و در فرازي ديگر همسر فرعون را به اعتبار وجاهت معنوي و معرفت قلبي در حق خالق هستي در مقام مخاطبه صميمانه پذيرفت، حرمت نهاد و استدعا و اشتياق او را پاسخ داد آنجا كه فرمود: «اذ قالت رب ابن لي عندك بيتا في الجنه» و در كلامي ديگر با زباني رمزآلود و پرمعنا، به واسطه عطاي وجود فاطمه عليها السلام به اشرف مخلوقات رسول مكرم «مقام خير كثير» بخشيد.
از ستايش بيحد و حصر زنان برگزيده عالم، در انديشه اعتقادي مومنين به اديان توحيدي كه بگذريم، اگر نيم نگاهي به حوزه فرهنگ ملي ايران زمين بيندازيم همين حقيقت مضمر را از خلال حرمتگذاري زن در متون تاريخي درمييابيم. عطف عنايتي به فرازهاي ستايشبرانگيز شاهنامه حكيم ابوالقاسم فردوسي گوياي اين معناست. كتاب ارجمندي كه هزار سال است تكيهگاه و مرزبان زبان و ادب فارسي است و از خلال آن نظم بلند و پرشكوه درمييابيم كه نزد عُرف زمانه و در افق نگاه مردمان آن ديار زنان، نقشآفرين ميادين خطير تدبير و محل رجوع و اتكاي مطمئن همسرانشان بودهاند، برگزيدگاني كه براي زندگي شرافتمندانه شهروندان و اهالي سرزمين خويش ميكوشيدند. در آنجا سخن از گردآفريد و فرنگيس و تهمينه است. در آنجا اشاراتي به نقش رودابه و فرانك و منيژه است. در آنجا تصوير استوار و ستايشبرانگيزي از شيرين و كتايون و جريره است.
اما سوگمندانه بايد اعتراف كرد اين منزلت تاريخي و اعتبار ذاتي زن كه در فرهنگ فاخر ملي و انديشه مترقي ايماني، اين همه مورد تاكيد و احترام بوده است در فراز و فرود زمانه و آمد و شد ايام، دست تطاول روزگار، ساختار موثر آن را درهم پيچيد و زن را از جايگاه رفيع اجتماعي به زير آورد و در كنج عزلت نشاند و در پستوي استيلاي جابرانه مردان به بند كشيد. قرنها ظلمي فاحش و جبري جانسوز بر اين گوهر بيمثال هستي تحميل شد و در ادامه اين نابخردي و زنستيزي، زندگي از محبت سرشار، تهي شد و عشق وافر، سترون شد و جامعه از سرمايه ارجمند زن محروم ماند و پرنده زندگي با شكسته شدن يك بال، از پرواز باز ايستاد.
جهان، قرنها بيحضور مُهناّي زن و در جاري ايام سوخت و ابزار سركوب مردانه، امكان حضور موثر و تنفس عميق سعادت اجتماعي را از قشر عظيم زنان گرفت. در گذر زمان گاه و بيگاه برق غيرتي ميدرخشيد و پرتو حسنِ تك ستارههاي درخشاني در آسمان زمانه ظاهر ميشد و چهرههاي برجستهاي از زنان صاحب فضيلت در منزلتي برتر نسبت به قرينه مردانه، حقيقت وجودي خود را به اثبات ميرساند و نامِ نامي خود را عنوان صحيفه برجستگان عصر خويش ثبت ميكردند. پريروياني كه تاب مستوري نداشتند در قاب زمانه ظهور كردند و مايه شگفتي و ستايش مفاخر انساني شدند.
معالاسف اين حضورِ گاه و بيگاه، در بالندگي فرديت خود، متوقف ميماند و در چرخه روزگار به جرياني مستمر و پايدار تبديل نميشد و رودي كه جامعه منتظر را سيراب كند، از آن جاري نميشد و در حد بركهاي حياتبخش براي بهره موقت از فيض مدام ميايستاد و به تدريج زير هرم آفتاب سوزان نگاه مردانه به خشكي ميگراييد. اين روال غمانگيز حداقل تا يكصد سال پيش، روند غالب بود و سايه سنگين خود را از سر جامعه برنگرفت. لكن از خلافْ آمد ايام استشمام ميشد كه زمانه آبستن تحولي شگرف است.
بيش از نيم قرن پيش، مردي از تبار پيامبر مهربانيها و فرزندي از خاندان زهراي اطهر، فقيهي نامدار، عارفي واصل، مجاهدي شجاع در روند اداي ميثاقي كه خداوند با عالمان رباني بسته است از «قبض» سنت حوزوي سرپيچيد و رو به «فتح» جامعه كرد و در مقام نجات انسان از اسارت انديشههاي منسوخ و افكار بسته برآمد و در سويداي انديشه نهضت به اهميت نقشپذيري بينظير زنان پي برد. سخن از اراده بلند و مترقي امام فقيد راحل است. پيشوايي كه فجر انقلاب خطير را مرهون زنان دانست و با همت مردانه، اين قشر عظيم را هم باور كرد و هم به خودباوري رساند و صحنه را براي حضور مدام و ارتقاي آنان از بنبستها و كارشكنيها و مزاحمتها زدود. زنان، دوشادوش مردان و با سهمي برابر و به دور از تبعيضهاي جنسيتي در عرصه نقشپذيري جامعه زير چتر حمايت او، واقعيت و اصالت خطير خود را به اثبات رساندند. اين رويكرد از سوي آن رادمرد به علت فرصت اندك ده سالهاي كه با گرفتاريهاي عديده همراه بود، به فرجامي كه او بدان ميانديشيد، دست نيافت. اما انتظار بازتوليد آن در متن جامعه باقي ماند.
با سپري شدن عصر زعامت بنيانگذار نظام، اگرچه انتظار ميرفت سكاندار ولايت و صاحبِ فضيلت و فقيه ارجمندِ خلف، اين وجه ناتمام را مورد حمايت قرار ميداد و بيواسطه، تحقق ساختار و پايدار نقش زنان را از اركان نظام مطالبه و خود راسا پشتيباني ميكرد لكن به هر دليل اين انتظار آنطور كه توقع ميرفت از ناحيه ذي شرافت او محقق نشد و بار ساماندهي حضور خلاق و مشاركت فعال زنان بر دوش رياست جمهوري قرار گرفت. در عصر مسووليت مرحوم آيتالله هاشميرفسنجاني و در گامي فراتر و انديشهاي عميقتر در دوران زعامت حضرت آقاي سيد محمد خاتمي، آن تكليف برجاي مانده، به منصه عمل اجتماعي و جايگاه واقعي مديريت نزديك شد و چهرههاي ارجمندي از زنان فرهيخته و با فضيلت، با جامعهپذيري تام و تمام رو به سوي جامعه آوردند و در پي آنان خيل انبوه و مشتاق بانوان جوان به مطالبه حقوق تاريخي و حق تضييع شده خود براي ايفاي مسووليت برآمدند.
شخصيتهاي نامدار و انديشهورزي در خلال 30 سال هم شناخته و هم در كوران حوادث بعد از انقلاب ساخته شدند. بزرگ بانواني كه مايه مباهات و عزت و افتخار جامعه نوخاسته ايران هستند. از ميان خيل گسترده اين بانوان شريف، سيماي شخصيت برجسته، بلندمرتبه و پرآوازهاي را ميبينيم كه در فراز و فرود زمانه تلاشها كرده و آزمايشهاي خطيري را از سر گذرانده و در مواجهه با او بيهيچ تاملي سرها به احترام فرود ميآيد و بر طّره چادر عزت، پاكدامني، اقتدار و منش انساني او بوسهها روانه ميشود. با مروري گذرا به سرفصل فضايل ذاتي و كرامت و انديشه اكتسابي او، مديران فرهيخته و كارآمد جامعه به احترامش ميايستند. خواهر ارجمند و بانوي انديشمند، عالمه زمانشناس، پارساي پرتلاش، سركار خانم دكتر زهرا شجاعي در صدر بانوان بپا خاسته عصر ما، نماد عمل صالح و ايمان زلال و ناب و اراده مستحكمي است كه مجاهدت و اجتهاد و ايمان را در عرصه عمل اجتماعي به هم درآميخته است. اين بانوي بافضيلت از عنفوان جواني در گامسپاري براي هر امري، با قصد قربت و ايماني سترگ به راهي چشم دوخته است كه رضايت خداوند در افق روشن آن به دست آيد و در اين مسير لحظهاي نياسوده است و در روند كسب علم و فضيلت و نوآوري و التزام به كلمه طيب و عمل صالح، صعوبت راه را چون حلاوتي در كام پذيرا بوده است. او با شجاعت نفس و تدبيري ارجمند، با اخلاص و صداقت، عالمانه و روزآمد، به سوي فضاهاي ناگشوده پاي گذارده است و با همت زينبي و تدبيري علوي و فهمي جعفري، سنتهاي جاهلي را در هم شكسته و بسترهاي رشد و شكوفايي را براي جوانان فراهم ساخته و استعدادهاي فراواني را از جمع دختران شكوفا كرده است.
اين بنده كمترين، بيش از 30 سال است افتخار آشنايي و ارادتمندي خالصانه به محضر آن بانوي بزرگوار دارم و بر اين معرفت و قدرشناسي بر خود ميبالم. وجود مبارك سركار خانم زهرا شجاعي حداقل از سالهاي 70 تا به امروز در بسياري از صحنههاي پرنشيب و فراز براي اداي تكليف اجتماعي بانوان، مايه خير و بركت بوده و فهم بلند و فكر بكر او، آرامش بينظير و صبر و صلابت و خلاقيت و تدبير او و در وراي همه اين ويژگيهاي كمنظير قدرت خطابه سحرانگيز او، چه راههايي را كه گشود و چه اميدهايي را كه آفريد.
تلاش سروران ارجمند و همراهان و دوستان صديق سركار خانم شجاعي، در برپايي همايش بزرگداشت و تكريم منزلت معرفتي اين بانوي پاك آيين و پاك نهاد به يمن ۴۰ سال خدمت صادقانه، عالمانه و صميمانه اين شخصيت ارجمند، مايه افتخار و موجب بسي ستايش و تقدير است.
اينجانب با اندك توان ناقابل خود، لازم ميدانم ضمن سپاس از اقدام برگزاركنندگان همايش، مراتب احترام و قدرشناسي خويش را به محضر سركار خانم دكتر زهرا شجاعي، استاد ارجمند دانشگاه، انديشمند صاحب فضيلت و بزرگوار كه عمري را در راه احياي سنت پيامبر اعظم براي نقشپذيري زن مسلمان در عرصه اجتماعي سپري كردهاند، تقديم دارم و براي حضرت ايشان و همسر دانشمندشان استاد ارجمند حضرت آقاي دكتر علي توانا و فرزندان برومندشان آرزوي سلامتي و توفيق خدمت در راه انسانيت و اخلاق و مكتب مترقي اسلام را مسالت كنم.
با آرزوي بهترينها براي خواهر گرانقدر سركار خانم شجاعي عزيز