• ۱۴۰۳ شنبه ۲۸ مهر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5529 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۲۰ تير

يادي از عليرضا فراهاني، شاعر

نهنگي كه از دريا سهم بيشتري مي‌خواست

حميد چشم‌آور

ماركز در مصاحبه‌اي با ريتاگيبرت مي‌گويد: «محدوديت باعث ايجاد خلاقيت است.» عليرضا فراهاني ترجمان مطلقي از اين جمله ‌است. كسي كه سال ۶۱ در تهران به دنيا مي‌آيد و با بي‌احتياطي پزشكان به بيماري cp دچار مي‌شود و به دنبال آن يك عمر با معلوليت‌هاي جسمي دست و پنجه نرم مي‌كند اما دست از زندگي نمي‌شويد و اميد و انگيزه يك زندگي عادي را هرگز از دست نمي‌دهد. عليرضا فراهاني با تمام تفاوت‌ها و محدوديت‌هايش مثل تمام آدم‌هاي ديگر به‌ طور معمولي زندگي كرد اما هرگز آدمي معمولي نبود. در دو رشته تحصيل كرد و مدرك گرفت. از نوجواني به ‌طور جدي وارد حوزه ادبيات شد و خيلي زود خود را مطرح كرد. شعر و داستان مي‌نوشت و حاصل آن پنج كتاب است با عناوين «بن‌بست‌ها»، «با كفش‌هاي طبي تنها مي‌توان واژه‌ها را جلو برد»، «آفتابگردان را رو به قطب مي‌كارم»، «بطالت كلمات» و «درك حضور غياب ديگري». علاقه زيادي به نقد آثار خود داشت و بررسي آثارش را مقدم مي‌دانست بر خواندن و شنيده شدنش. خودش نيز از منتقدان پروپاقرص انجمن‌هاي ادبي كرج بود. فراهاني شاعري بود كه فعاليت‌هاي ادبي‌اش در كنار شاعري‌اش از او شخصيتي سختكوش و فعال در حوزه‌ ادبيات ساخته بود. نشريه بامداد كه با همت او چند صباحي در كرج منتشر مي‌شد و در آن به چاپ آثار شاعران و نويسندگان و نقد و بررسي آن مي‌پرداخت، نمونه‌اي از علاقه او به فعاليت‌هايي فراتر از شاعري بود. در روزنامه‌هاي اعتماد و شرق و... نقد مي‌نوشت. انجمن ادبي «شب‌هاي شعر كوچه» را در برهه‌اي در فرهنگسراي كوثر كرج راه‌اندازي كرد و در برهه‌اي ديگر «نشست ادبي گپ» را پايه‌گذاري كرد. به كلمه معتاد بود و مدام با كلمه خودش و زندگي‌‌اش را گره مي‌زد و گره در گره از شعر، داستان، نقد ادبي و مجلات و روزنامه‌ها در بن‌بستي از كلمات، زندگي‌اش را با كفش‌هاي طبي جلو مي‌برد و آفتابگردان‌ها را به مهماني قطب شعر دعوت مي‌كرد و بطالت زندگي را به درك حضور كلمات دچار مي‌كرد و شعر را نفس مي‌كشيد و شعر را زندگي مي‌كرد. فراهاني به سهم بيشتري از خودش فكر مي‌كرد. به سهم بيشتري از زندگي‌اي كه از كودكي همگان براي او متصور بودند. نهنگي بود كه در دريايي كه سرنوشت براي او رقم زده بود، نمي‌گنجيد. همان‌طور كه خود در شعري نوشته: 
«نهنگ فقط/ به سهم بيشتري/ از دريا/ فكر كرده است»
عليرضا فراهاني در شامگاه 17 فروردين ‌ماه ۱۴۰۲ در سن ۴۱ سالگي آخرين شعر خود را به تلخي سرود و براي هميشه كلمات را تنها گذاشت.
«به دنيا آمده‌ام/ تا مرگ/ باقي راه را تنها نرود»
سه‌شنبه ۲۰ تير ساعت ۱۷ در مجتمع مهرادمال عظيميه‌ كرج، اهالي شعر و كلمه در گراميداشت عليرضا فراهاني، از او و آثارش خواهند گفت؛ از اويي كه سمبل اميد به زندگاني و تلاش و پشتكار آدمي بود براي جنگيدن با كج‌خلقي‌هاي تقدير. از اويي كه هرگز دست از مبارزه با بي‌عدالتي‌هاي روزگار برنداشت و هميشه زندگي مي‌كرد و زنده بود و زنده خواهد ماند.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون