درنگي بر كاركرد آثار داستاني عامهپسند به مناسبت درگذشت ر.اعتمادي
شريف و بدون تظاهر
گروه هنر و ادبيات
رجبعلي اعتمادي معروف به ر. اعتمادي، نويسنده رمانهاي عامهپسند در 90 سالگي از دنيا رفت. او در زمره نويسندگاني بود كه با آثارشان طيفهاي گستردهاي از داستانخوانان كمتر حرفهاي را به خود جذب كردند. اين رماننويس و روزنامهنگار شناختهشده، زاده 30 بهمن 1312 در لار بود و 21 تير 1402 در تهران از دنيا رفت.
از آثارش ميتوان به رمانهاي «نسل عاشقان»، «دختر خوشگل دانشكده من»، «گور پريا»، «ديروز من ديروز تو» و «گلبانو» اشاره كرد. آثار ر. اعتمادي مانند خيلي از نويسندگان عامهپسند در همه زبانها و در همهجاي دنيا گونه ادبي شناختهشدهاي است و خاصيت خاص خود را دارد. به مناسبت درگذشت او، درنگي كردهايم به آنچه ادبيات داستاني عامهپسند خوانده ميشود.
در مورد ويژگيهاي آثار او بايد به چند نكته توجه كنيم؛ اولين آن مديوم يا واسطهاي است كه هنرمند در ساحت آن كار ميكند. بهطور مثال، مديوم سريال، يا پاورقي در مطبوعات و...
وقتي ميگويم كسي در مديوم «پاورقي» مينويسد، بالطبع بايد با حافظه خوانندگان هفته گذشته يا احيانا روز گذشته جوري مواجه شود كه انگار آنها نسخه قبلي روزنامه يا هفتهنامه را ندارند! مثل كتاب نيست كه ما وقتي قرار است صفحه 25 آن را مطالعه كنيم، هر لحظه ميتوانيم به قبل برگرديم و مرور كنيم. پاورقينويس بايد براي هر شماره شروع داشته باشد كه يادآور گذشته هم باشد. در اين مديوم بحث زمان تقويمي اهميت دارد و طبيعي است كه خيلي نميتوانند با زمان داستاني بازي كنند. بنابراين ويژگي نخست چنين آثاري غالبا اين است كه خطي هستند و در عين حال، بخشي از آنها يادآوري بخشهاي گذشته را در خود دارند.
ويژگي ديگر اين است كه چنين آثاري براي اينكه گسترده خوانندگان كف هرم مطالعه را داشته باشند، قاعده هرم گستردگي خوانندگان را دربر ميگيرد تا ميانه هرم. آثار آوانگارد طبعا خوانندگان كمتري دارند و در بالاي هرم قرار ميگيرند و تيراژشان هم محدودتر است. براي اينكه آثار عامهپسند عمق قاعده را در بر بگيرند، اساسا از برخي عناصر داستان، دست ميشويند. چنين آثاري معمولا در زاويه ديد اولشخص يا داناي كل نوشته ميشوند و از ديگر زاويهديدهاي موجود استفاده نميكنند. فرض كنيد از زاويه ديد اول شخص جمع، يا تكگويي بيروني، يا مونولوگ و ...
چنين آثاري از بعضي تكنيكها دست ميشويند؛ مثل سيلان ذهن، يا جوري نمايشي نوشتن كه در آن منشا ديالوگ مشخص نباشد و خود خواننده حدس بزند؛ يا شيوههاي انواع گرهگشاييها.
سومين عنصري كه اين نويسندگان از آن دست ميشويند، بحث زبانورزي يا زبانآوري است. سعي ميكنند به زبان گفتار و زبان گفتوگوي عادي مردمان و به نوعي به زبان معيار نزديك شوند.
تا اينجا از دست شدن اين نويسندگان و ازجمله نويسنده فقيد و شريفمان آقاي رجبعلي اعتمادي از بعضي عناصر داستاني گفتيم؛ اما اين دست شدن ابدا به معناي نداشتن جايگاه و اهميت نيست. كدام خوانندگان بودند كه به نوعي با اين مديومها شروع نكرده باشند؟ با مستعان، با كورس بابايي، با پرويز قاضيسعيد، با نسرين ثامني، با فهيمه رحيمي، با ر. اعتمادي و امثالهم؟ اين پاورقيها انواع مختلفي دارند؛ از پاورقيهاي تاريخي تا عاشقانه و حتي عرفاني و اجتماعي. اين به ما ميگويد كه پاورقي يك «نوع» ادبي است. يعني ژانر است. چنين ژانري در غرب هم وجود دارد و خيلي از آنها به فارسي هم ترجمه شدند. مثل دانيل استيل كه در ايران بسيار شناختهشده است و خوانندگان زيادي هم داشته. اينكه بخشي از منتقدان به اين آثار توجه ويژه نداشتهاند، دال بر بياهميت بودن اين آثار نيست. دال بر اين است كه ادبيات خلاقه و آوانگارد نقد ميخواهد تا متن را بگشايد، توضيح بدهد، تفسير و تشريح كند تا خواندن آن براي خواننده آسانتر شود.
ادبيات عامهپسند در تمام دنيا نوع مشخص و شناختهشدهاي از ادبيات است و ويژگيهاي خاص خود را هم دارد. ويژگي بارز و مشترك همه آثار عامهپسند ادبي در دنيا و در همه زبانها يك چيز است: اينكه - به اصطلاح- سفيدي متن ندارد. اساسيترين تفاوتش با ادبيات خلاقه در اين است كه همهچيز را براي خواننده واضح، شفاف و به يك معنا در متن «تمام» ميكند. دليل اين امر در همان دست شستن از برخي عناصر داستان است كه گفتيم بنا به ماهيت خود از آنها صرفنظر ميكند. اين ويژگي البته از سوي ديگر سبب كثرت و گستردگي خوانندگان اين آثار هم ميشود. اول اينكه چيز ناگفته و مبهمي باقي نميگذارند و اين براي سلايق عام خود يك جاذبه است.
موضوع ديگر اين است كه وقتي زمان اثر خطي است، جنبه سرگرمكننده متن هم بيشتر است، چون شكست زمان به عنوان يكي از ويژگيهاي رايج در ژانرهاي داستاني ديگر، ممكن است خوانندگان ناآشنا به اين نوع كاركرد در داستان را قدري عقب براند و ارتباط را دشوار كند. بايد آثار عامهپسند با زمان خطي باشد و مقدمات آشنايي با ادبيات داستان را به نوعي فراهم كند تا خواننده بتواند بعد از آن با آثار ديگري كه قدري دشوارخوانتر هستند روبهرو شود و ارتباط بگيرد. چنين آثاري همواره نقش مهمي در واسطه بودن ميان خواننده و آثار پيچيدهتر داشتند. از اين منظر ميتوان اين آثار را به لحاظ تاريخي، جامعهشناختي و مردمشناختي مورد مطالعه قرار داد و به اهميت بسيار زياد آنها در قلمرو ادبيات پي برد. آثاري چون آثار زندهياد ر. اعتمادي حامل بارهاي محتوايي و درونمايههاي گاه قابلاعتنايي هستند كه ميتوان بازشان كرد.
رمان «روزهاي سخت باراني» ر. اعتمادي به نوعي همين ترانه را ميگيرد و موتيف قرار ميدهد: «روزهاي سخت باراني/ جاي پرندهها خالي» و ... تا پايان كار ميآيد. اين رمان تفاوت طبقات را با روبهروي هم قرار دادن آنها نشان ميدهد. جواني كه در اين رمان هست، از طبقه بالا و مرفه اجتماع است. او با دختري به نام ليلا دوست ميشود و او را ميآورد و به پدر خود معرفي ميكند. پدر با آن ربدشامبر و پيپ روي لب و ژست آنگونه، نگاهشان ميكند. جوان پدرش را به ليلا معرفي ميكند و ليلا در آنجا آن ديالوگ ماندگار را ميگويد: «ميشناسم؛ لب تر كنه سيل اسكناس ما رو ميبره.» از اين حيث ميتوان بسياري از بحثهاي جامعهشناسي و طبقاتي را از دل آثاري مانند آثار ر. اعتمادي بيرون كشيد.
به هر حال، اگرچه ادبيات عامهپسند با ادبيات خلاقه آوانگارد تفاوتهاي روشني دارد؛ حتي با ادبيات فراگير مانند آثار ديكنز و بالزاك و... اما آثاري مانند آثار
ر.اعتمادي از آثاري كه خودشان را عامهپسند نميدانند اما بازتوليد ادبيات عامهپسندند و تنها تكنيكالش كردهاند بدون آنكه درونمايهاي فراتر از آن داشته باشند، به مراتب شرافت و اصالت بيشتري دارند. گيرم جوايز ادبي، پروپاگاندا، بعضي از ناشران نامدار و... پشت آثار بازتوليدشده از آثار عامهپسند باشند! چيزي عوض نميشود و تفاوت در يك چيز است: اصالت. آثار ر.اعتمادي از اين حيث اصيل و شريفند، بيآنكه به چيزي جز آنچه هستند، تظاهر كنند.