• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5532 -
  • ۱۴۰۲ شنبه ۲۴ تير

گفت‌وگو با حسين ميرزامحمدي، كارگردان فيلم «كت چرمي» كه اين روزها در سينماها اكران است

قصه آدم‌هاي خوب در سيستم‌هاي ناكارآمد

تينا جلالي

يكي از فيلم‌هايي كه اين روزها بر پرده سينماها نمايش داده مي‌شود «كت چرمي» به كارگرداني حسين ميرزا محمدي است، فيلمي قصه‌گو درباره شخصيتي به نام عيسي فرهمند كه كارمند بازرسي سازمان بهزيستي است، او در جريان بازديد از يك مركز نگهداري دختران خياباني، متوجه باند فساد مشكوكي مي‌شود و همين نكته او را به يك مهماني زيرزميني ممنوعه مي‌رساند. موضوعي ملتهب كه كارگردان براي ساخته شدن آن با سخت‌گيري زيادي مواجه بوده، تا جايي كه فيلمنامه مدنظر كارگردان يك چيز بوده و در ساخت اصلا چيز ديگري از كار درآمده است اما با اين حال كارگردان مي‌گويد: همين كه اين موضوع حساس را توانستم بسازم خدا را شكر مي‌كنم.

گفت‌وگوي ما با اين كارگردان جوان پيش روي شماست.

 

اگر موافق باشيد بحث را از داستان فيلم آغاز كنيم، يكي از مهم‌ترين نكاتي كه اين روزها درباره فيلم «كت چرمي» مطرح مي‌شود و تقريبا در اكثر نقدها خواندم اين بود كه اين فيلم از «مرد بازنده» محمد حسين مهدويان برداشت شده ولي خب شما در مصاحبه‌اي اشاره داشتيد كه اصلا قبل از «مرد بازنده» سناريوي «كت چرمي» نوشته شده بود. پرسش اينجاست، از آنجايي كه محمدحسين مهدويان در فيلم «كت چرمي » مشاور بود ممكن است كه در ارتباطات و تعاملات شما باهم، يك داستان را با دو شكل مجزا براي تعريف انتخاب كرده باشيد؟ يا اصلا فيلمنامه «مرد بازنده» از قصه شما الهام گرفته باشد؟ اصلا درباره انتخاب سوژه و فرآيند نگارش اين فيلم توضيحي مي‌دهيد؟

فيلمنامه اين فيلم را سال 1399 شروع كردم، پيش از آن فيلمنامه فيلم كوتاهي با عنوان «نام مرده» ساخته بودم درباره پسرهاي نوجوان بدسرپرست كه بي‌سرپرست مي‌شوند كه در داخل و خارج از كشور با استقبال خوبي مواجه شد. مي‌خواهم بگويم جرقه‌هاي فيلم كت چرمي از زمان ساخت فيلم كوتاه «نام مرده» شروع شد. سوژه را با آقاي هاشمي‌نژاد نويسنده مطرح كردم، او نسبت به اين سوژه زاويه ديد ديگري داشت و زاويه نگاه من چيز ديگري بود، من تمايل داشتم قهرمان داستان دختر باشد اما خب به دليل اين اختلاف نظر فيلمنامه را تغيير دادم و زاويه قهرمان را عوض كردم.

اگر دختر قهرمان مي‌شد داستان گيرا‌تر نبود؟

بله ولي انتخاب قهرمان خانم مسائل و سخت‌گيري‌ها و تفاوت خودش را دارد. با تمام تحقيقاتي كه براي فيلمنامه داشتم يكسال وقت صرف كردم تا فيلمنامه آماده شد.

چه سالي؟

سال 1400 فيلمنامه اوليه با ديالوگ‌ها آماده شد ولي من قصه را جايي مطرح نكردم.

فيلمنامه چند صفحه‌اي بود؟

130 صفحه كل فيلمنامه ابتدايي بود. از اينجا با آقاي حجازي تهيه‌كننده فيلم وارد گپ و گفت شدم و لطف كردند جلسه‌اي با آقاي عزتي و ما هماهنگ كردند تا در مورد فيلمنامه صحبت كنيم.

از همان زمان نگارش فيلمنامه، جواد عزتي را در ذهن داشتيد و داستان را بر اساس كاركتر او نوشتيد؟

دقيقا. آقاي عزتي با ذهنيت من همخواني بيشتري داشت. براي شخصيت زري هم از همان ابتدا پانته‌آ پناهي‌ها را انتخاب كرده بودم. جلسه‌اي با اين دوستان گذاشتيم و فيلمنامه را خواندند و استقبال كردند. ولي همان زمان يعني مهر و آبان 1400 از ايران رفتم و در همان حوالي «مرد بازنده» ساخته شد. شايد باورتان نشود اصلا نمي‌دانستم فيلمنامه «مرد بازنده» موضوعش چيست، حتي يكي، دو بار از طريق اسكايپ با آقاي مهدويان و آقاي هاشمي‌ن‍ژاد نويسنده با هم گفت‌وگو داشتيم اما از قصه مرد بازنده چيزي نمي‌دانستم. تااينكه مدتي بعد به ايران آمدم و فيلم «مرد بازنده» را در اكران عمومي ديدم. همان زمان به فكرم رسيد كه شائبه شباهت دو فيلم كت چرمي و مردبازنده به لحاظ پيگيري قهرمان در پرونده به وجود بيايد اما واقعا تا اين حجم كه درباره فيلمم گفته مي‌شود انتظار نداشتم و به نظرم منصفانه نبود. البته اين نكته را هم بايد اشاره كنم كه تا آنجايي هم كه مي‌دانم ايده «مرد بازنده» از خيلي وقت قبل در ذهن آقاي مهدويان بوده، از اين جهت فيلمنامه «كت چرمي» هيچ شباهت و ارتباطي با كت چرمي ندارد.

اساسا به ساخته‌هاي مهدويان علاقه داريد؟

من شناخت سينمايي آقاي مهدويان را دوست دارم ضمن اينكه به لحاظ تكنيكال ساخته‌هاي او را مي‌پسندم اما ممكن است به لحاظ مضمون و محتوا نظرات‌مان متفاوت باشد و آنچه كاملا واضح و مشخص است اينكه فيلم‌هاي ما به لحاظ فرم و بصري كاملا باهم تفاوت دارد. فيلم‌هاي مهدويان عموما مستندگونه ساخته مي‌شود و دوربين او جست‌وجو‌گر است اما دوربين من شاهد است و با قهرمان همراه است.

البته نكته‌اي هم كه وجود داشت اين بود كه براساس نظر بعضي منتقدان فيلم مهدويان از نمونه خارجي كپي شده است.

چنين اعتقادي ندارم. اساسا الگوي سفر قهرمان و ژانر، الگوي ثابتي است كه قصه‌‌ها درش تعريف مي‌شود. ما در فيلم مرد بازنده يا «كت چرمي» از همين قواعد پيروي كرديم و مطابق با الگوي ژانر نوآر سعي كرديم به اندازه نياز به اين قواعد نزديك شويم. از آنجايي كه سفر قهرمان در چنين الگوهايي عموما در سه مرحله تعريف مي‌شود و الگوي مشخص دارد ناخوداگاه شباهت‌هايي پيش مي‌آيد.

به عبارتي مي‌‌توانيم بگوييم اجتناب‌ناپذير است.

دقيقا. سفر قهرمان مثل يك شابلون مي‌ماند و ما هم در فيلم‌هاي‌مان وقتي بخواهيم به صورت تكنيكال و آدكاميك بهره ببريم چنين سوءتفاهم‌هايي پيش مي‌آيد. در حالي كه چنين الگوهايي فرم‌هاي ثبت‌شده‌اي در جهان هستند. از آنجايي كه در كشورمان كمبود ژانر داريم چنين نظراتي هم به وجود مي‌آيد. در كنفرانس خبري فيلم كت چرمي به من گفتند فيلمت شبيه آقاي كيميايي است. بااحترام به آقاي كيميايي كه استاد بزرگوار من هستند اما اصلا و ابدا قهرمان فيلم‌هاي ايشان شبيه قهرمان فيلم‌هاي من نيست. داستان ايشان درباره پنجاه سال پيش و قيصروار روايت مي‌شود اما در فيلم من چنين نكاتي وجود ندارد و من مطابق الگوي ايشان پيش نمي‌روم. با تمام احترامي كه براي‌شان قائلم.

نظرم اين است كه فقدان ژانر سينماي قهرمان باعث مي‌شود فيلم‌ها با چنين نگاهي قضاوت شوند. اگر اينطور باشد محله چيني‌ها هم با فيلم‌هاي ديويد فينچر شباهت دارد و به هم شبيه هستند. اما به نظرم چون در قالب ژانر قرار مي‌گيرد چنين تشابهاتي بي‌معناست.

بگذريم جناب ميرزا محمدي، مصاحبه‌اي از شما خواندند كه اشاره كرديد نسخه اوليه كت چرمي 4 ساعت بود، با راش‌ها حساب كرديد؟ در اين باره بيشتر توضيح مي‌دهيد؟

فيلمنامه اوليه 137 صفحه بود كه به نظرم شاخ و برگ زيادي داشت. تاجايي كه مي‌شد از آن ميني‌سريال ساخت. من در بازنويسي‌ها تمام تلاشم را كردم قصه‌هاي فرعي را حذف كنم. در نسخه اوليه به هيچ عنوان خودم را سانسور نكردم و نسخه ايده آلي كه مي‌خواستم را نوشتيم اما در ادامه و حذفيات فيلمنامه به 86 صفحه رسيد. شايد نزديك به 22 تا 24 بار فيلمنامه را بازنويسي كردم.

تا حدودي مي‌توان گفت روند نگارش فيلمنامه فرسايشي شد.

اما اين ميزان بازنويسي دربرگيرنده هم نكته مثبت بود و هم منفي. نكته مثبت اين بود كه با تعامل و انعطاف توانستيم با مسوولان حرف بزنيم و من توانستم فيلم را بسازم. مهم‌ترين نكته برايم اين است كه با انعطاف بگذاريم تعامل اتفاق بيفتد.

كدام طرف انعطاف بيشتري به خرج داد؟

فكر كنم مشخص است كه كدام طرف انعطاف بيشتري به خرج داده است. به نظرم همين كه اين موضوع حساس را توانستم بسازم خدا را شكر مي‌كنم اما خب بايد بگويم نكاتي در فيلم بود كه نتوانستم مطرح كنم، به عبارت ديگر فهواي اصلي مهماني «كت چرمي» تغيير كرد. اما جا دارد اينجا تمام قد از آقاي حجازي به خاطر اينكه پشت اين فيلمنامه ايستادند تا به نتيجه برسد تشكر كنم. فكر كنم كمتر تهيه‌كننده‌اي وجود داشته باشد كه به اين نحو از يك فيلمساز فيلم اول حمايت كند و من قدردان ايشان تا هميشه هستم.

با اين صحبت‌هاي شما به نظر مي‌رسد فيلمنامه در ساخت چيز ديگري شد.

بله، ولي با اين حال من سعي كردم تمام اتفاقات را در زير لايه مطرح كنم.

يعني چه؟

ما در اين فيلم ضد قهرمان را نمي‌بينيم اما تاثيرات ضدقهرمان را بيشتر مي‌بينيم. سعي كردم از اين طريق جبران كمبودها را انجام دهم.

جناب ميرزا محمدي نكته‌اي كه درباره فيلم شما مشهود است مطرح كردن مضمون جبر و اختيار است كه طرح چنين نكاتي در فيلم اساسا سنگين است و مخاطب هم عموما سر در نمي‌آورد كه منظور فيلمساز چيست. نظر شما چیست؟

من اساسا قصه‌گويي را دوست دارم و به سينماي قصه‌گو اعتقاد دارم. حتي در فيلمنامه‌هاي كوتاه هم كه در جشنواره‌هاي خارجي مورد استقبال قرار گرفت موضوع را قصه‌گو تعريف كردم. اين را بگويم با اينكه فيلم‌هاي كوتاهم در جشنواره‌هاي خارجي پذيرفته شد هرگز دوست ندارم مطابق قواعد آن پيش بروم. من سينما را در خارج از كشور آموختم اما شاگرد استاد بيضايي بودم اگر مي‌خواستم مدل فيلم‌هاي امريكايي فيلم بسازم همان جا مي‌ماندم.

كدام كشور تحصيل كرديد؟

امريكا. به نگاه سينمايي آنها نسبت به فيلمسازان ايراني زياد اعتقادي ندارم. ما از بزرگان سينما مثل آقاي بيضايي ياد گرفتيم كه در آخر فيلم‌هاي‌شان اميد جريان داشت. اساسا اميد به اين معني كه هنوز زنده هستيم نه اينكه بخواهد به زور اميد واهي بدهد. همچون كه در نمايشنامه آرش كه جناب بيضايي مي‌نويسند: و من مردمي را مي‌شناسم كه هنوز مي‌گويند؛ آرش بازخواهد گشت. من فرهنگ ايران را دوست دارم چون فرهنگ ايران قصه‌گوست و معتقدم اگر بتوانيم قصه درست تعريف كنيم مخاطب را به خودمان جلب مي‌كنيم. اما در مورد بخش اول صحبت شما يعني جبر و اختيار. ببينيد، يكسري چيزها در زندگي ما هست كه ما با آن ‌زاده شديم. اساسا‌ زاده شدن خودش جبر است. جايي شنيدم كسي مي‌گفت كه من نگفتم به اين دنيا بيام. دست من نبود. حالا شما در نظر بگيريد چنين مفهومي را بخواهيم در قواعد ژانر تعريف كنيم و در ضمن براي مخاطب قصه هم بگوييم تا كار ما هم مورد توجه مخاطب عام قرار بگيرد و هم بتوانيم منظورمان را برسانيم. بسيار كار سخت و با فرمول عجيبي است. باور كنيد دانشمندان جهان هم نمي‌توانند آن را حل كنند چه برسد به من.

در چارچوب‌هاي ايران هم كار سخت‌تر مي‌شود.

من هميشه با خودم مي‌گويم اينكه بدانم در كجا و براي كجا كار مي‌كنم و نكته مهم‌تر ديگر اينكه اگر اعتماد و انعطاف بين دو طرف فيلمساز و مسوول وجود داشته باشد موضوعات اجتماعي در هر ژانري ساخته مي‌شود و اساسا باعث احياي سينماي اجتماعي هم مي‌شود. نمونه‌اش فيلم اجاره‌نشين‌هاي آقاي مهرجويي كه هم فيلمي است كه از تماشايش لذت مي‌بريم و هم مخاطب را به فكر وادار مي‌كند. مي‌خواهم بگويم مي‌شود از طريق سينما بسياري از موضوعات در اجتماع را مطرح كرد. در جهت آگاهي‌سازي مردم ما كه نمي‌توانيم تغيير ايجاد كنيم ما فقط مي‌خواهيم تلنگر بزنيم و بگوييم كه مردم مراقب باشيد. من فكر مي‌كنم اعتماد و انعطاف دو طرفه بين فيلمسازان و مسوولان باعث اتفاقات خيلي خوب مي‌شود. متاسفانه بعضي از همكاران ما اين نكات را رعايت نمي‌كنند و عواقب كارشان دامن ما را مي‌گيرد و خب بعضي وقت‌ها هم سخت‌گيري مسوولان زيادي است. حرف من اين است كه ما مي‌خواهيم براي مخاطب خودمان موضوع اجتماعي را در قالب قصه تعريف كنيم اما نياز به ابزار فرهنگ خودمان را داريم و مي‌خواهيم هم حرف‌مان را در ايران بزنيم. به شخصه كه اين اعتقاد را دارم و مي‌خواهم در ايران بمانم و براي مردم و هموطنان خودم فيلم بسازم.

نقدها را كه مي‌خواندم در مورد بازي جواد عزتي نظرات متفاوت بود.

ببينيد، جواد عزتي در خيلي از فيلم‌ها بازيگر بيروني است به غير از فيلم آتاباي كه كاملا بازي دروني داشت. اما در فيلم كت چرمي جواد عزتي دو سفر پيش رو داشت، نخست اينكه بايد با بازي بيروني به حقيقت ماجرا پي مي‌برد و در سفر دروني به آشتي با خودش مي‌رسيد. به نظر من او دراين دو سفر خيلي خوب ظاهر شد و درست بازي خود را ارايه داد. و البته اين نكته را هم بايد عرض كنم كه حضور آقاي عزتي براي من فقط به عنوان بازيگر نبود. ايشان واقعا در تك تك لحظات همراه و كنار من بودند و واقعا حضورشان براي من موهبت بزرگي بود.

فيلم كت چرمي بعد از نمايش در جشنواره دچار مميزي شد؟

خير. چون تقريبا تمام نكات در هنگام صدور پروانه ساخت اعمال شده بود. ولي سه دقيقه از فيلم را به دلخواه خودم كوتاه كردم. البته بگويم براي پايان‌بندي فيلم هم مشكلات زيادي داشتيم و در وقت اضافه توانستيم به اجماع كلي و پايان‌بندي مطلوب برسيم.

به گيشه فيلم‌تان كه نگاه كردم با توجه به مضمون و قصه‌اي كه دارد با استقبال مخاطب قرار گرفته است. فروش‌تان خوب است.

با توجه به شرايط جامعه و روحيه‌اي كه دارند من از استقبال مخاطبان راضي هستم. حجم زيادي فيلم اكران شده اما خب باز فروش فيلم‌ها بر عهده دو فيلم كمدي است كه اين دو فيلم كمدي به فروش فيلم‌ها و ديده شدن آن كمك مي‌كنند و اساسا باعث مي‌شوند چراغ سينما روشن بماند.

و سوال پاياني اينكه آيا مي‌پذيريد كه در فيلم‌تان مي‌خواستيد سيستم را پاكيزه نشان ‌دهيد؟

ببينيد، هدفم اين بود كه صرفا قهرمان معمولي را نشان دهم كه نه رده بالاست و نه رده پايين اما اختيارات ندارد. همه ما مي‌دانيم در ميان آدم‌هاي ناكارآمد در سيستم‌هاي ناكارآمد آدم‌هاي خوب هم پيدا مي‌شوند كه براي يافتن حقيقت تلاش مي‌كنند آدم‌هاي معمولي كه دغدغه نجات‌بخشي دارند. من مي‌خواستم بگويم كه ما هر كدام مي‌توانستيم جاي عيسي باشيم. هدفم اين بود كه مخاطب با تماشاي فيلم قهرمان داستان مرا باور كرده و بداند خودش هم اگر جاي قهرمان بود نجات‌بخشي را مي‌توانست انجام دهد.


شايد باورتان نشود اصلا نمي‌دانستم فيلمنامه «مرد بازنده» موضوعش چيست، حتي يكي، دوبار از طريق اسكايپ با آقاي مهدويان و آقاي هاشمي‌ن‍ژاد نويسنده باهم گفت‌وگو داشتيم اما از قصه مرد بازنده چيزي نمي‌دانستم
سفر قهرمان مثل يك شابلون مي‌ماند و ما هم در فيلم‌هاي‌مان وقتي بخواهيم به صورت تكنيكال و آكادميك بهره ببريم چنين سوءتفاهم‌هايي پيش مي‌آيد. در حالي كه چنين الگوهايي فرم‌هاي ثبت‌شده‌اي در جهان هستند. از آنجايي كه در كشورمان كمبود ژانر داريم چنين نظراتي هم به وجود مي‌آيد
فيلمنامه اوليه 137 صفحه بود كه به نظرم شاخ و برگ زيادي داشت. تاجايي كه مي‌شد از آن ميني‌سريال ساخت. در ادامه و حذفيات فيلمنامه به 86 صفحه رسيد
من فكر مي‌كنم اعتماد و انعطاف دو طرفه باعث اتفاقات خيلي خوب مي‌شود. متاسفانه بعضي از همكاران ما اين نكات را رعايت نمي‌كنند و عواقب كارشان دامن ما را مي‌گيرد و خب بعضي وقت‌ها هم سخت‌گيري مسوولان زيادي است
همه ما مي‌دانيم در ميان آدم‌هاي ناكارآمد در سيستم‌هاي ناكارآمد آدم‌هاي خوب هم پيدا مي‌شود كه براي يافتن حقيقت تلاش مي‌كنند آدم‌هاي معمولي كه دغدغه نجات‌بخشي دارند
در كنفرانس خبري فيلم كت چرمي به من گفتند فيلمت شبيه آقاي كيميايي است. بااحترام به آقاي كيميايي كه استاد بزرگوار من هستند اما اصلا و ابدا قهرمان فيلم‌هاي ايشان شبيه قهرمان فيلم‌هاي من نيست 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون