فرصتي كه شتابان از دست ميرود
ششم؛ در حال حاضر در كشور امكان اجماع ملي حول سياست خارجي به نظر دشوار ميرسد. (چراكه بنا به دلايل متعدد سياست خارجي امري توافقي محسوب نميشود).
به واقع اگر حاكميت به اين جمعبندي رسيده كه سياست خارجي و تحريمها با اقتصاد و معيشت مردم ارتباط دارد اين ضرورت هم بايد احساس شود كه احياي برجام به عنوان ظرفيتي در اختيار ايران فرصتي است كه اگر از دست برود، مخاطرات جدي را پيش روي ايران قرار ميدهد. تنها در سايه يك سياست خارجي متوازن است كه ميتوان اين اجماع را شكست. اتكا به راي چين و روسيه و اين نگاه به شرق كه اساسا نفي رويكرد نه شرقي و نه غربي است، باعث شده اين دو كشور بتوانند با كارت ايران هر طور و در هر زمان كه بخواهند، بازي كنند. چه بسا رفتار اين دو كشور در ارتباط به موضوع جزاير سهگانه بار ديگر اين واقعيت را به روشني عيان كرد. در حالي كه با رويكرد نه شرقي و نه غربي ميتوان در چارچوب منافع ملي كشور با همه طرفهاي برجام و به خصوص طرف اصلي آن وارد مذاكره شد. مذاكره بر سر منافع ملي و حصول يك توافق برد-برد ميتواند از مداخلات اسراييل نيز در اين زمينه جلوگيري كند. او كه دنبال آماده كردن مقدمات لازم براي فعال كردن مكانيسم ماشه و در چنين شرايطي بيشتر زمين بازي را به نفع اسراييل تغيير خواهد داد. هنوز هم براي احياي برجام فرصت وجود دارد. ظرفيتي كه به گمان من در اين شرايط نااميدي جامعه و تشديد شكافهاي دولت-ملت، اجماع ملي روي آن وجود دارد. حرف آخر اينكه چه در قالب برجام و چه توافق موقت اگر مذاكرات به نتيجه نرسد و پرونده ايران بار ديگر به شوراي امنيت ارجاع شود، ديگر با يك برجام و دو برجام و چند برجام هم نميتوان از اين مهلكه جان سالم به در برد. آيا گذشت دو سال از يكدستي حاكميت و آزمودن همه راههاي غير از برجام براي حل مناقشه هستهاي ايران و به نتيجه نرسيدن هيچ يك از آنها، حجت و دليل كافي براي استفاده از ظرفيت برجام در زمان باقيمانده نيست؟