شرقگرايي اصولگرايان ضد منافع ملي است
اسماعيل گراميمقدم
پس از انتشار موضع روسيه در خصوص ماجراي جزاير ايراني، افراد و جرياناتي كه به صورت افراطي طرفدار رويكرد مطلقگرايي و راهبرد «شرقگرايي» هستند، ناگهان در بهت و حيرت و تعجب فرو رفتند و انگشت به دهان گرفتند. گويي كه دوستي از پشت به آنها خنجر زده بود و اعتماد از ميان رفته بود. اين جريانات كه براي خوشايند روسيه و چين راهبرد تاريخي موازنهسازي را كنار گذاشته بودند به جاي واكنش درست، نسبت به تهديد تماميت ارضي ايران، ترجيح دادند يا سكوت كنند يا از درِ توجيه وارد شوند! اما واقعيت آن است كه نميتوان به سادگي از مسالهاي به اين ميزان اهميت كه حاكميت ملي ايران را تحتالشعاع قرار داده، عبور كرد. رويكرد بازگشت به شرق طي سالهاي اخير به اندازهاي برجسته شد كه سايه سنگين آن بر ساير بخشهاي حوزه سياست خارجي ايران افتاد. ايران با اين تصور به سمت كشورهايي چون روسيه و چين چرخيد كه تصور ميكرد در بزنگاهها ميتواند روي آنها حساب باز كند. اما روسيه نه از منظر اقتصادي، نه از نظر تمدني و فرهنگي و نه از منظر ايدئولوژيك نسبتي با ايران نداشته و ندارد. نزديكي بيش از اندازه ايران به روسيه به خصوص در پروندههايي چون سوريه با اين استدلال انجام شد كه روسيه قرار است از مواضع منطقهاي ايران حمايت كند.
مايتهاي تمام قد ايران از روسيه در جنگ عليه اوكراين، آخرين پرده از تلاشهاي ايران براي ايجاد روابط راهبردي با روسيه است. ايران طي دو مرحله در جريان رايگيريهاي سازمان ملل به طرح محكوميت روسيه راي ممتنع داد. طبيعي است كه روسيه هم بايد به اين تحركات ايران پاسخ مناسب دهد و حداقل برخلاف منافع ملي و تماميت ارضي ايران رفتار نكند. اما روسيه نه تنها به اين تلاشهاي دوستانه ايران وقعي ننهاد، بلكه حاكميت ملي ما را نيز در خصوص جزاير سهگانه خليج فارس زير سوال برد. همانطور كه پيش از اين هم بر اساس روايتهاي محمدجواد ظريف در جريان مذاكرات برجامي، برخلاف منافع ايران رفتار كرده بود. شخصا در يادداشتي در«اعتماد» با عنوان «چرا بايد حمله روسيه به اوكراين را محكوم كرد» پيشبيني چنين روزهايي را كرده بودم. دي ماه سال 1401 بود كه چين هم مشابه روسيه در مواجهه ايران با كشورهاي عربي، به يك سو غلتيد. در همان ايام هم بسياري از تحليلگران هشدار دادند كه دولت سيزدهم بايد موازنهسازي را در دستور كار خود قرار دهد. در مقالهاي ديگر با عنوان «چرخش در برابر چرخش» تاكيد كردم كه بايد پاسخ ديپلماتيك مناسب به چين داده شود. اما مسوولان دولتي واكنش مناسبي به اين رفتارهاي خارج از اصول ديپلماتيك نشان ندادند تا به فاصله چند ماه رفتاري بدتر توسط روسيه تكرار شود. اگر ايران در آن زمان، چرخش به سمت سوي ديگر قدرت داشت و موازنهسازي را براي ايجاد تعادل برنامهريزي ميكرد، روسيه امروز اينگونه آشكارا از كشورهاي عربي در مساله 3جزيره ايراني حمايت نميكرد. روسيه به درستي ميداند كه سياست شرقگرايي ايران، امكان ايجاد توزان را سلب كرده است. اما بايد از مسوولان دولت سوال كرد كه روسيه چه رجحان و برتري نسبت به امريكا، اروپا و...دارد كه ايران اينگونه از آن دفاع ميكند و بار آن را به دوش ميكشد. اساسا روابط ايران و اروپا دچار تنشهاي بسياري شد، چون اين ادعا مطرح شد كه ايران در جريان تجاوز روسيه به اوكراين به اين كشور پهپاد صادر كرده است. عقلانيت، خردورزي و سياستورزي درست اقتضا ميكند كه مسوولان ايراني در راستاي منافع ملي كشور عمل كرده و هر تصميمي كه به نفع مردم است را اتخاذ كنند. موازنهسازي يكي از ابزارهايي است كه از طريق آن ميتوان توازني در صحنه سياست خارجي ايجاد كرد. اگر مسوولان دولت اصولگراي سيزدهم به جاي شرقگرايي افراطي، موازنهاي ميان مناسبات ارتباطي خود با شرق و غرب عالم ايجاد ميكردند، روسيه و چين اينگونه مخالف منافع ملي ما عمل نميكردند. كشور تركيه به عنوان كشور همسايه ايران، همواره با كارتهاي شرق و غرب به درستي بهره ميبرد و از طريق موازنهسازي تلاش ميكند، منافع مردم خود را تامين كند. به نظرم وقت آن رسيده است كه ايران در حوزه سياست خارجي با كارت غرب به درستي بازي كرده و مواضع منطقي اتخاذ كند. قدم اول در اين مسير محكوميت تجاوز روسيه به اوكراين است؛ ضمن اينكه ايران بايد پيامهاي لازم را هم به طرف چيني ارسال كند. اين توازنسازي باعث بهبود سياستهاي ايران در منطقه و جهان خواهد شد و ظرفيتهاي تازهاي را به نفع ايران شكل ميدهد. همانطور كه احضار سفير چين به وزارت خارجه در ديماه 1401 فايده ملموسي براي ايران نداشت، احضار اخير سفير روسيه هم به تنهايي كمكي به ايران نميكند. گزاره درست در اين معادله، ايجاد توزانسازي و تعادلبخشي در حوزه سياست خارجي است كه وزن ايران را در عرصه ارتباطات جهاني بالاتر ميبرد.