• ۱۴۰۳ شنبه ۳ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5539 -
  • ۱۴۰۲ يکشنبه ۱ مرداد

خانواده آدم‌هاي بد

حسن  لطفي

كوچك‌تر كه بود يك‌روز آمد كنارم نشست. داشتم فيلم مي‌ديدم. فيلمي كه قهرمانش دخل آدم‌هاي بد را مي‌آورد. آنها را كتك مي‌زد و با تير مي‌كشت. من هم حال مي‌كردم و توي دلم براي قهرمان دست مي‌زدم. او اما حواسش بيشتر از قهرمان فيلم به كساني بود كه تير مي‌خوردند و مي‌مردند. به خودان كه نه! به عزيزاني كه توي فيل هم نبودند. اين را وقتي فهميدم كه پرسيد: بابا تكليف پدر و مادر و خانواده اينها چي ميشه؟ اولش متوجه منظورش نشدم، بعد كه برايم توضيح داد دلش پي خانواه آدم بدهاي فيلم است تازه فهميدم چه مي‌گويد. تا به حال به اين موضوع فكر نكرده بودم . بعد سعي كردم با اين استدلال كه فيلم است و نيازي نيست غصه بخورد فكرش را منحرف كنم. اما نشد، نه او منحرف شد و نه من از ديدن تماشاي بقيه فيلم لذت بردم.  
چند روز پيش وقتي شنيده بود يكي از مسوولان نهاد دانشگاهي كه در آن درس مي‌خواند گند اخلاقي بالا آورده، از آن سر دنيا تماس گرفت و انگار همان دختر كوچكي باشد كه كنارم نشست و نگذاشت از تماشاي فيلم لذت ببرم، درباره خانواده آن فرد پرسيد. خانواده‌اي كه نه من و نه مادرش هيچ‌كدام نمي‌شناختيم. نگران رنج و دردي بود كه به جان آنها مي‌افتاد، مدام مي‌گفت: اين بندگان خدا از دو طرف چوب مي‌خورند. هم از كسي كه وصله تنشان است و يك‌بار از قاضيان فراواني كه از شرايط و سيستم راضي نيستند. با آنكه هميشه از رسوايي كساني كه چون به خلوت مي‌روند آن را ديگر مي‌كنند خرسند مي‌شوم اما تماسش باعث شد تا حلاوت كشف اين رسوايي چندان به دلم ننشيند. احساس كردم مثل صورتكي شده‌ام كه نيميش خنده و نيم ديگرش گريه است. حالا هم پس از اتفاقي كه مي‌گويند براي مديري فرهنگي افتاده دوباره همان احساس را دارم. آن‌هم بدون آنكه دخترم از آن سوي دنيا بگريد و دلش به حال خانواده او بسوزد. 
خانواده‌اي كه انگار بخشي از قربانياني هستند كه با و پر دادن به دو رويي و تزوير زخم به جانشان زده.  خدا كند وقت سخن گفتن درباره چنين اتفاقات و افرادي، در كلام و نقد حواس‌مان به اين قربانيان باشد. نمكي نشويم بر زخم تازه آنها!  

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون