• ۱۴۰۳ جمعه ۲ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5542 -
  • ۱۴۰۲ چهارشنبه ۴ مرداد

گفت‌وگوي فريدون جيراني با محمدمهدي عسگرپور درباره سياست سينمایی

بدشان نمي‌آيد افراد موثر را حذف كنند

فریدون جیرانی در مصاحبه این هفته خود با محمدمهدی عسگرپور از دریچه‌ای دیگر به مباحث سینمایی ورود کرده است. جیرانی معتقد است درحالی‌که پایگاه اجتماعی مدیران فرهنگی در دولت‌های مختلف مشخص بوده اما در حال حاضر پایگاه اجتماعی جبهه فرهنگی انقلاب مشخص نیست و این پرسش را از عسگرپور مطرح می‌کند که آیا جریانات سیاسی بدون پایگاه اجتماعی می‌توانند هویت داشته باشند؟ عسگرپور هم در پاسخ می‌گوید یک جریانی که اساسا پایگاه اجتماعی ندارد به شکل کاملا کاذب شکل می‌گیرد و طوری یقه‌درانی می‌کند که انگار واقعی است، از آنجایی که این گروه تريبون هم دارند و اتفاقا تندتر از بقيه هم صحبت مي‌كند جدی گرفته می‌شوند درحالی‌که از اساس این افراد توخالی هستند و چیزی نمی‌دانند.

نکته‌ای که عسگرپور بر آن تاکید دارد این است که آيا بخشي از حاكميت این پایگاه را درست مي‌كند؟ یا آن بخشي از قدرت‌هاي جهاني كه مايل نيستند ايران در منطقه ثبات جدي داشته باشد؟

به اعتقاد عسگرپور ما در کشور به یکباره با افرادی مواجه می‌شویم که این پرسش را در ذهن به وجود می‌آورند كه چگونه ممكن است با اين حجم اختلاس توانسته باشند چند سال در اين مملكت كار خودشان را پيش ببرند و حتي با نهادهاي قدرتمند نظامي ارتباط داشته باشند؟

در اين گفت‌وگو مباحث بسیار مهم و قابل تاملی مطرح شده، همچنین جیرانی می‌گوید: در 43 سال اخیر به اين بي‌پروايي كه مسوولان سینما در حال حاضر راجع سانسور و بستن و محدود کردن سینماگران صحبت می‌کنند ندیده است.

متن این گفت وگو پیش روی شماست.

 

آقاي عسگرپور عزيز خيلي خوش آمديد خوشحالم بار ديگر با هم صحبت مي‌كنيم.

سلام خدمت بينندگان و شما، باعث خوشحالي است.

آقای عسگرپور حرف‌ها و مسائل زیادی است که می‌توان درباره‌اش صحبت کرد. مي‌خواهم از يك موضوعي شروع كنم. آقاي عمادالدین باقی در انتخابات 84 يادداشت كوتاهی نوشت، در مرحله دوم انتخابات که رقابت بین آقای هاشمی بود و احمدی‌نژاد و در این یادداشت از همه خواست که به آقاي هاشمي رای دهید. دلیلش این بود که احمدي‌نژاد پايگاه اجتماعي مشخصی ندارد و آدم بی‌ریشه‌ای است. در آن تاریخ کسی معنی این یادداشت را نفهمید اما وقتی چهار سال اول دولت احمدي‌نژاد تمام شد و از دل دولتی که می‌خواست عدالت ایجاد کند سرمایه‌داری بی‌ریشه بیرون آمد معنی آن یادداشت فهمیده شد. آقای عسگرپور، من مدتی است که گیجم، نمی‌دانم پایگاه اجتماعی این جبهه فرهنگی انقلاب که الان مدیریت فرهنگی را به عهده دارد چی هست؟ پایگاه اجتماعی آقای لاریجاني مشخص بود، پایگاه اجتماعی میرسلیم مشخص بود، ریشه در موتلفه داشت و موتلفه نماینده سرمایه‌داری تجاری بود. پایگاه اجتماعی وزیران اصلاحات مهاجرانی و مسجد جامعی مشخص بود، ریشه در طبقه متوسط داشتند، حتی پایگاه اجتماعی صفارهرندی هم مشخص بود. نماینده تفکر راست بود که آمده بود پشت احمدی‌نژاد، پایگاه اجتماعی جنتی و سیدعباس صالحی هم مشخص بود. شما به من کمک کنید تا بفهمم که پایگاه اجتماعی جبهه فرهنگی انقلاب کجاست؟

اين موضوع ممكن است بخشي براي هر كدام از ما يك ابهاماتي داشته باشد يا بخشي راهم با توجه به احساسات و عواطف خودمان قضاوت كنيم، براي خود ما و همه اين سوال مطرحي است. قبل‌تر اگر شما فكر مي‌كرديد ماجراها را مي‌توانيد به دو قسمت تقسيم كنيد و اصرار حاكميت همين بود كه به دو قسمت تقسيم بشود نه بيشتر و سه قسمت يا چهار قسمت نشود، الان اين‌جور نيست. حداقل يكي از اين قسمت‌ها، يعني راستي كه اصولگرايي از دلش بيرون مي‌آمد مشتقات زيادي پيدا كرده و خصومت‌شان با همديگر حتي آن حالت سنتي كه جناح راست و چپ با هم داشتند ديگر نيست. فكر مي‌كنم حتي بخشي از اينها خصومت‌شان در درون گروه خودشان بيشتر از آن چيزي است كه قبل‌تر جناح راست با جناح چپ ممكن است داشته باشد. من خودم يك شك جدي دارم سر اين موضوع. اگر مثل فيلمنامه‌نويس‌‌ها اينها را كنار هم بگذاريم و رابطه علت و معلولي‌شان را پيدا كنيم حداقل در حوزه فرهنگ ردش در ايران نيست. يعني در فرهنگ و جريانات سياست و مذهبي خودمان ديگر نتوانيد پيدا بكنيد، حالا كجا ممكن است اين را پيدا كنيد؟ ما به بعضي از ماجرا مثل برجام كه برمي‌خوريم تازه بعضي از گره‌گشايي‌ها كه مي‌شود متوجه مي‌شويم كه چرا يك جرياني به‌ شدت مخالفت مي‌كند، چطور ممكن است همزمان و توامان سر يك موضوع هم يك جناح تندرو در ايران مخالف آن باشند هم اسراييل مخالف آن باشد. همزمان آن بخشي كه خودشان به آن مي‌گويند دشمن، سر يك موضوع با هم تفاهم دارند. البته پشتوانه اينها از نظر من بخش زيادي اقتصادي است، بخش زيادي فرهنگي و عقيدتي ديگر نيست. تقريبا شما وارد هركدام از اين موضوعات كه مي‌شويد يك رد اقتصادي يك پيوست اقتصادي هم دارد كه آن پيوست اقتصادي درش جريان پولشويي هست. جابه‌جايي برخي از سرمايه‌ها هست خيلي چيزها در واقع هست.

به نظر من ريشه خيلي از اينها اقتصادي است. يعني تقويت بنيان‌هاي جريان‌هاي مشخص، احزاب مشخص از طرق مختلفي كه بخشي را ما نمي‌فهميم.

اقتصادي منظورتان حزب و اينها كه نيست نماينده طبقه باشد؟ اين طوري كه نيست؟ منظورتان يك مقدار اقتصاد آشفته ايران است.

اگر ما اقتصاد رسمي را بخواهيم توجه كنيم همان است كه مكتوب مي‌شود. دفترچه بودجه داريم يك‌سري چيزهايي در آن مشخص است، ولي ظاهرا گردش امور اين‌طور نيست، شما يك‌دفعه با بعضي رخدادها مواجه مي‌شويد با يك آدم مواجه مي‌شويد كه چگونه ممكن است با اين حجم اختلاس توانسته چند سال در اين مملكت كار خودش را پيش ببرد حتي با نهادهاي قدرتمند نظامي ارتباط داشته، بعد يك جايي معلوم مي‌شود همه اينها اختلاس بوده يا پولشويي بوده. بعد از گذشت چند سال. سوال من اين است كه پس آن نهاد اطلاعاتي چگونه كار مي‌كرده؟ آن جريان را باز كنيد، ببينيد چگونه ممكن است يك نفر چند سال دارد اين كار را انجام مي‌دهد كه آن يك نفر متصل مي‌شود به يك جريان يا چند جريان سياسي يا با گروه‌هايي مرتبط باشد. در بعضي از كشورها شما اينها را در قالب ثروتمند شدن يك جريان يا يك جرياني كه مي‌تواند وابسته به نهاد سياسي هم باشد، مي‌بينيد، ولي اينجا اين‌طور نيست يعني شما نمي‌توانيد پيدا كنيد. سر يك موضوع مشخص سر يك اختلاس مشخص سر يك پولشويي مشخص يك تعدادي با هم همكار بشوند كه ممكن است از جريانات سياسي مختلف هم باشند. به نظرم از زمان جنگ يك جورهايي شروع شد كشور ما در موقعيتي قرار گرفت كه براي گذران امور بايد رابطه خودش را با دنيا حفظ مي‌كرد، بايد داد و ستد هم مي‌كرد اما از كانال‌هاي رسمي اين امكان وجود نداشت بنابراين بايد كانال‌هاي غيررسمي به وجود مي‌آمد. اين كانال‌هاي غيررسمي بخشي را خود نهادهاي حاكميتي به وجود مي‌آورند بخشي بيرون به وجود مي‌آمد متصل مي‌شد به نهادهاي حاكميتي. بعدش هم تحريم‌ها ضريب پيدا كرد، نفت به فروش مي‌رفت بايد پولي مي‌آمد و خيلي گفته شد بخش زيادي از اين پول‌ها هدر رفت، يك كساني آمدند براي فروش نفت و بعضي چيزهاي ديگر داد و ستدي كه بايد صورت مي‌گرفت از كانال‌هاي غيررسمي اقدام كردند و پول‌هاي زيادي جابه‌جا شد. شايد بخش زيادي از آن چيزي كه ما با يك ويترين اعتقادي نگاه مي‌كنيم، پشتوانه همين چيزها باشد. يعني تقريبا براي من مسجل شده بخش زيادي از آن چيزي كه در خيلي‌ رسانه‌هايي كه ادعاهاي شديدي در اصولگرايي و بحث‌هاي اعتقادي دارند، اين ويترين است پشتش يك جريان ديگري وجود دارد كه گردش پول و چيزهايي از اين دست است و اعتقادي نيست.

جریانات سیاسی بدون پایگاه اجتماعی مگر می‌توانند هویت داشته باشند؟ این موضوع نوشته شده، گفته شده که بدون پایگاه اجتماعی جریان فرهنگی و سیاسی شکل نمی‌گیرد.

در كشورهاي غيردموكراتيك كاملا شدني است يعني اگر بناي يك حكومت واقعا راي مردم باشد كه در آن لابد احزاب سياسي هم مي‌توانند نقش داشته باشند، نهادهاي مختلف كم و بيش مي‌توانند نقش مشخص داشته باشند، اين امكان آن‌قدر وجود ندارد، ولي وقتي كه شما همه اينها را داريد و نداريد انگار عمدتا نداريد ولي در ظاهر داريد تمام اين كاملا شدني باشد. يعني شما مي‌بينيد يك جرياني كه اصلا و اساسا پايگاه جدي نداشته يا حتي ما الان كساني را مي‌بينيم در حوزه جنگ چنان يقه دراني مي‌كنند راجع به جنگ صحبت مي‌كنند كه در خاطرات پيدا كنيد كه آنها در جنگ فرار كرده بودند بعضي‌ها در جنگ نبودند، بنابراين نيازي نيست حتما پايگاه اجتماعي وجود داشته باشد. آن پايگاه مي‌تواند به شكل كاملا كاذب شكل بگيرد به نظر بيايد يك نفر امروز تريبوني دارد و اتفاقا تندتر از بقيه هم صحبت مي‌كند. اساسا در اين چند سال اخير دقت كنيد كساني كه حرف‌هاي شديدتر و غليظ‌تر زدند كه بعضي‌ وقت‌ها ما در فيلم‌هاي‌مان مسخره‌شان مي‌كنيم شوخي مي‌كنيم با آنها مي‌گويند اينها رياكارهايي هستند كه اين جور حرف مي‌زنند اما آن پشت يك شكل ديگري باشند، الان به شكل واقعي اتفاق مي‌افتد. اين افراد تريبون هم دارند، در جوان‌هاشان هم هستند، يعني جوري راجع به ادبيات و نفوذ فرهنگي صحبت مي‌كند بعد جورج اورول را مي‌گويد جورج اُرل. همه هم برايش دست مي‌زنند، بعد پايگاه دارد براي خودش و بعضي از اين رسانه‌ها روز به روز كمك مي‌كنند پايگاهش جدي‌تر باشد من اول فكر مي‌كردم شوخي است يا دوربين مخفي است مگر مي‌شود اين چيز؟ بعد فهميدم جدي است و براي آنها پايگاه درست مي‌كنند. آيا اين پايگاه بخشي از حاكميت اين را درست مي‌كند؟ يا آن بخشي از قدرت‌هاي جهاني كه مايل نيستند ايران در منطقه ثبات جدي داشته باشد؟ و به نظر بيايد همه ‌چيز اين شكلي است، يعني نظريه‌پردازش هم اين شكلي است كه مي‌گويد با دو گيگ يكي باردار مي‌شود همين حرف‌ها كه در رسانه‌ها مي‌بينيد آدم‌هايي كه پست هم دارند ما اول فكر مي‌كرديم اين افراد نيستند ولي واقعا اينها هستند، اينكه اين را چه كساني اداره مي‌كنند سوال است چگونه اداره مي‌شود چگونه ممكن است كساني به مصدر امور گماشته بشوند كه اين‌طور فكر مي‌كنند؟ الان چند حكم براي بازيگران سينما داده شده من به خدا مشتاقم (نه من البته اگر الان من بگويم آن آقا ما را هم احضار مي‌كند كه اگر مي‌خواهي ببيني بيا من را ببين) از نزديك واقعا اين فرد را ببينم، يك تعداد از همكارهاي ما مايلند ببينند كه آن كسي كه اين حكم‌ها را داده كي است و چه شكلي است؟ نگاهش كنيم، چطور فكر مي‌كند كه چنين حكم‌هاي قضايي داده باشد كه در آن...

عجيب‌ترين حكم‌هاي تاريخ است.

اينكه خود يك نفر دو سال نبايد اين كار بكند اين كار را بايد بكند به كنار، متن را كه شما مي‌خوانيد باورتان نمي‌شود. اين چه حكم قضايي است در آن راجع به استكبار جهاني و دست‌هايي كه در خارج از كشور...

و نكات روانشناسي

بله. اشاره شده كه اينها دنبال اين هستند اينجا را شبيه آندلس بكنند بايد بروند كتابي كه مربوط به اندلس است را بخوانند. من اصلا اين مشابهت‌ها را نمي‌توانم بفهمم و اينها چطور در حكم قضايي ممكن است بيايد. به شما تريبون مي‌دهند به مدد صدا و سيما اين اتفاق مي‌افتد خيلي از اينها مي‌توانند بروند در صدا و سيما به عنوان كارشناس سياسي- مذهبي- اقتصادي- فرهنگي اظهارنظر بكنند كم هم نيستند. ولي در قالب حكم چگونه ممكن است اينها بيايد من نمي‌دانم بقيه مسوولان قضايي به آنها بر نمي‌خورد كه اين چه مدل حكم دادن است؟ حكم مشخص است مي‌گويند شما به استناد فلان ماده قانوني و فلان تبصره اين خطا را مرتكب شديد و اين مجازاتش است. حالا به آن اعتراض بشود يا نشود ولي اگر در حكم اين را بنويسند كه من در ديدار با شما متوجه شدم كه شما با توجه به سوابق‌تان يك آدم خاصي بوديد رفتيم با خانواده‌تان هم صحبت كرديم شما يك جوري هستيد در ضمن شما اهداف استكبار جهاني را پياده بكنيد (همه اينها در حكم بنويسم)، استكبار جهاني هماني است كه در سال‌هاي گذشته با كشور ما چه كرده است، اين نحو حكم به بقيه قضات برنمي‌خورد؟ به نظرم بخشي از اين اتفاقات ريشه‌هايش برمي‌گردد به يك‌سري بنگاه‌هاي غيررسمي اقتصادي كه خيلي خيلي زياد شده.

منابع ما ظاهرا بخش زيادي صرف يك چيزهاي ديگري مي‌شود كه ما نمي‌دانيم! بخشي هم در واقع مي‌دانيم و فعلا نمي‌توانيم بگوييم چون اگر بگوييم امثال ما را احضار مي‌كند و از اين احكام داده مي‌شود. ظاهرا خيلي از همكاران ما و بقيه مردم همين ملاحظات را دارند. بخشي هم راهي براي گفتنش وجود ندارد يعني رسانه‌هاي رسمي كشور ما نمي‌توانند اين را بگويند و بعد مي‌گويند شما اگر اعتراض داريد بسيار كار خوبي مي‌كنيد اگر انتقاد داريد بسيار كار خوبي مي‌كنيد فقط از مجاري رسمي معني چيست معني اين است كه اگر شما به همين نكاتي كه الان گفته شده اعتراض داريد بايد برويد به همان آقا اعتراض‌تان را اعلام بكنيد خيلي روشن است برويد مجلس برويد استانداري بگوييد سلام عليكم من آمدم اعتراض دارم به همين موضوع. اصلا از همين‌جا خنده‌اش مي‌گيرد. معلوم است راه اعتراض هم براي شما، راهي كه بتوانيد مسائل‌تان را عنوان كنيد از تريبون‌هاي رسمي روز به روز بسته‌تر شده است. بعد هم به آنها بر مي‌خورد كه مردم چرا اين‌طور مي‌آيند توي خيابان يا اين حرف را مي‌زنند اين ناآرامي‌ها براي چيست همه‌اش به خاطر اينكه روز به روز امكان اعلام موجوديت اعلام نظر بسته شده است.

آقاي عسگرپور، جبهه فرهنگي انقلاب مخالف طبقه متوسط هم هست و معتقد است آنچه در جامعه است طبقه نوکیسه غرب زده است. وقتی جریانی طبقه متوسط را قبول نداشته باشد باید خودش نمایندگی بکند طبقه دیگر را، ولی این جبهه طبقه پایین را نمایندگی نمی کند چون مریدان آقای مصباح طرفدار سرمایه‌داری هستند. آقای عسگرپور من گیجم. همه دنیا طبقه متوسط برایشان مهم است که رشد کشورشان برمی گردد به رشد طبقه متوسط، ما اینجا نفی می‌کنیم.

مثل اينكه بگوييم من به شما اعتماد دارم، مي‌خواهيم نماز جماعت بخوانيم شما بايستيد جلو. بعد مي‌دانم شما وضو هم نمي‌گيريد ولي مي‌گوييم نماز جماعت هم بايد بخوانيم. من در ذهن خودم يك جورهايي تناقض را حلش كردم نمي‌گويم اين چيزي كه پيدا كردم اول درست است، دوم تازه پيدا كردم چه كار مي‌خواهم بكنم ممكن است يك درد بزرگ‌تر براي من به وجود بياورد. به نظر من بخش زيادي از اين ماجرا از خارج از ايران هدايت مي‌شود. بعضي ممكن است فكر كنند مثل دايي جان ناپلئون فكر كردند. از آن ور فكر مي‌كنند اصلا تصور كنيم كه يك كشوري در خارج از ما يك حكومتي در خارج از ما به شكل جدي با منافع ما تضاد دارد اينكه ريشه اين تضاد به كجا برمي‌گردد يك بحث ديگر است ما دعوا را شروع كرديم او دعوا را شروع كرد يك بحث ديگر است ولي الان با چي مواجه هستيم با اين مواجه هستيم كه ايران ظاهرا نبايد فعلا روز خوش به خودش ببيند. به هر دليلي فرض كنيم اين سناريو نوشته شده در دنيا يا كساني هستند ما مي‌گوييم دشمن‌هاي زيادي داريم اين جور بايد نگاه كنند دشمنان همين جور فكر كنند اين دشمنان براي اينكه اين وضعيت را به وجود بياورند چه كار بايد بكنند. فيلمنامه‌اش را بنويسم. چه كارهايي بكنند چه كارهايي نبايد بكنند آيا فقط گزينه نظامي روي ميز هست آنكه الان سال‌هاست شكل دنيا عوض شده گزينه نظامي مي‌شود همين وضعيت روسيه و اوكراين كه همان روزهاي اول كه مي‌خواست شروع بشود نخست‌وزير انگليس بود يك جنگ بسيار طولاني در پيش خواهد بود. تقريبا همين اتفاقي مي‌افتد اگر فكر مي‌كنند دو هفته‌اي موضوع تمام مي‌شود ظاهرا اين‌طور نيست بنا به دلايلي كه من علم آن موضوع را ندارم اساسا. ولي اگر بخواهند اين فيلمنامه را بنويسند جوري كه ايران همواره دچار اين مسائل باشد در درون خودش و روز به روز ريزش‌هاي بيشتري داشته باشد روز به روز نخبگانش گوشه‌گير بشوند يا بروند خارج يا سكوت اختيار بكنند و روز به روز كساني كه لياقت بيشتري دارند كمتر در دستگاه‌ها حضور داشته باشند چه اتفاقاتي بايد بيفتد؟ شما وقتي مي‌نويسيد دقيقا اين فيلمنامه اجرا مي‌شود دارد اجرا مي‌شود مگر غير از اين است؟ شما يك كسي كه به بيت‌كوين مي‌گفت بيت‌كويين يعني فكر مي‌كند كوين را كويين مي‌خواند و فكر مي‌كرد ملكه سكه‌ها است مسووليت اقتصادي ممكن است در اين مملكت بگيرد واقعا به همين سادگي است! يعني گماردن كساني كه نسبت به آن موضوع كمترين اشراف را دارند و مساله ذهني‌شان هم يك چيزهاي ديگري است. كافي است شما را جابه‌جا كنند يعني هيچ كس سر جاي خودش نيست و كساني كه لياقت اداره يك موضوع به خصوص آن بخش‌هايي كه برمي‌گردد به بخش روشنفكر جامعه بخش متوسط به بالاي جامعه از جهت فكري عرض مي‌كنم از جهت معيشتي فقط نيست، كافي است يك كساني را بگذاريد كه اينها نه بلد باشند با آنها حرف بزنند نه بلد باشند اين موضوعات را اداره بكنند بعد شما دايما با به‌هم ريختگي مواجه بشويد در اقتصاد هم همين‌طور است نگاه بكنيدبه بحث خودرو در عرض 5 -4 ماه اين همه عدم تسلط را نمي‌توانيد متوجه بشويد كه هفت مدل اعلام بكنند فروش‌ها اين شكلي است خريد‌ها اين طور است. در هر حوزه‌اي كه مي‌رويد همين اتفاق مي‌افتد، اصلا تپه سالم نمي‌گذارند وجود داشته باشد در هر حوزه‌اي كه شما وارد مي‌شويد در حوزه بهداشت و درمان هم همين است يك نان سالم نمي‌توانند دست مردم بدهند. شما الان نان كه مي‌گيريد مردم نمي‌دانند ما مي‌خوريم متوجه نمي‌شويم كه وقتي كه با نانوا صحبت مي‌كنيد به شما مي‌گويد آرد ذرت چقدر اضافه مي‌كنند ما نمي‌فهميم چرا آن‌قدر نان‌ها خشك مي‌شود. تازه فهميديم كه اينها نان را هم نمي‌توانند درست كنند. يعني يك نان ساده. كه بحث مستضعفين كه مطرح مي‌كنند نان را هم نمي‌توانند درست دست مردم بدهند بحث قيمت‌گذاري. به شكل اتفاقي هر حوزه‌اي را كه خواستيد انتخاب بكنيد فرق نمي‌كند. هر حوزه‌اي را در حوزه سينماي خودمان بگوييم بد نباشد. الان مثلا شما نگاه بكنيد با آقاي وزير ارشاد مي‌گفتم در25-20 سال گذشته وارد هر حوزه‌اي مي‌شويد بالاخره از نظر تكنولوژي اتفاقاتي افتاده. رستوران وارد مي‌شويد مثل قديم نيست، بانك كه وارد مي‌شويد نوبت به شما مي‌دهند كه در صف بايستيد. روزي ده بار در بانك سر صف دعوا مي‌شود. از اين دست حالا در شوراي پروانه ساخت شما بگوييد در 25 سال گذشته تفاوتش چي بوده؟

هيچ تفاوتي نبوده.

از جهت ساختاري فقط فكر اين بودند كه اين اصغر آقا بيايد بهتر از اكبر آقا مي‌تواند مميزي بكند از جهت ساختاري كه آيا اين سينما مگر همان شكل 25 سال پيش را دارد؟ اگر دارد كه واي بر ما؟ از قديم فيلم مي‌خواستيم ببريم خارج مي‌بايست قوطي‌ها را پلمب مي‌كردند الان شما فيلم خودتان اينجا در اين استوديو يك فيلم سينمايي مي‌سازد آپلود مي‌كند مي‌رود در جشنواره اين اصلا فرق نمي‌كند نبايد اين تفاوت را ايجاد بكند؟

همه‌ چيز بايد تغيير كند.

شما ببينيد چقدر تغيير ايجاد شده؟ فقط سامانه اگر بخواهيد ثبت بكنيد را يك بار هك كرده‌اند هنوز درست نشده سامانه فيلمنامه‌ات را ثبت مي‌كند همان پنج نفر هفت نفر فيلمنامه‌ات را مي‌خوانند همان و بدتر. به هر حال وقتي شما به مجموعه اين ماجراها نگاه مي‌كنيد احساس مي‌كنيد كه ما را دارند اداره مي‌كنند. من تصور شخصي‌ام است براي خودم حداقل اين‌طور تحليل كردم بخشي از مساله ذهني را توانستم حل بكنم كه ما داريم توسط يك جايي ديگر اداره مي‌شويم. حالا نگاه خوشبينانه است يا بدبينانه و اينكه بعدش اگر من اين را قبول داشته باشم مي‌خواهم چه كار بكنم .راستش را بگويم در اين چند ماهه اخير حداقل جلسات زيادي من داشتم بابت همكاران كه دچار مساله شده بودند و خيلي مسائل ديگر در خانه هنرمندان و وي او دي هم بود يك جور ديگه. يواش يواش اين اعتماد را به بخشي از مسوولان نداشتم كه من نمي‌دانستم با كي صحبت مي‌كنم آيا با نماينده يك كشور ديگر با نماينده دشمن صحبت مي‌كنم يا با يك دلسوز نظام؟ ديگر نمي‌توانستم اينها را پيدا بكنم ممكن است بگويند يك آدم به اين بدبيني مي‌رسد يا مدل ذهني‌اش اين‌جوري است مساله خودش است ولي واقعا بگرديم بقيه غير از اين فكر مي‌كنند؟ ممكن است ما رفتارهاي‌مان با هم فرق كند ولي اگر بشينيم زياد با هم گفت‌وگو بكنيم به نظر مي‌رسد خيلي اتفاقا خيلي همين‌طور فكر مي‌كنند اصل موضوع به اين برمي‌گردد كه ديگر مردم انگار خادم خودشان را نمي‌توانند پيدا بكنند. هرقدر هم پاي ميكروفون طفلكي‌ها يقه‌دراني مي‌كنند كه من نوكر ملتم من نوكر من خادم همه مي‌فهمند اين حرف‌ها كشك است به خاطر اينكه فرداش همين آقا آنجا يك چيزي را برداشت و آن يكي يك چيزي را برد آن خطا را كرد معلوم مي‌شود همه يك نمايش است يعني يك نمايش وجود دارد به نام اينكه من نوكر مردم هستم من خادم مردم هستم. فكر مي‌كنند با اين كلمات مثلا درمان مي‌شود موضوع ولي اصل موضوع كه حل نمي‌شود.

تكليف اين مديريت فرهنگي الان چيست؟ 43 سال تاريخ مديريت فرهنگي داريم كه در اين 43 سال به اين بي‌پروايي كه الان راجع به سانسور و بستن و محدوديت صحبت مي‌شود من نديدم من تاريخ اين مملكت را بررسي كردم. مديران ابا داشتند از اينكه راجع به سانسور و راجع به توقيف صحبت كنند الان صريحا با معاونين و مشاورين راجع به اينكه مي‌گيريم ما مي‌بنديم ما جلويش را مي‌گيريم صحبت مي‌كنند من كه گيج هستم.

به نظرم بخش زيادي از كساني كه به هر حال قدرت حاكميتي در دست دارند حداقل باز در فرهنگ و هنر مي‌گويم، بدشان نمي‌آيد كه افراد موثر اين حوزه يا كلا بروند خانه و حذف بشوند يا اينكه بروند خارج. چون من در جريان اين هم بودم تا حدي در طول چند سال گذشته اينكه پالس‌هايي داده مي‌شد كه چرا نمي‌رويد اگر مساله‌اي داريد، آن بنده خدا خانم در تلويزيون گفت اگر ناراحتند جمع كنند بروند، آن در واقع برگرفته از يك تفكري است كه دايم راجع به آن صحبت مي‌شود. در اين اتاق‌ها نه اين جور نيست يك نفري از دهنش بپرد بيرون. بالاخره آن را به شكل جدي در خيلي از اين جريانات من مي‌ديدم. مطرح مي‌شد و به بعضي از فيلمسازان ما پالسي هم داده مي‌شد خوب بريد ديگر و از اين حرف‌ها چون مي‌دانند اينها كه مي‌روند دچار سرنوشتي مي‌شوند كه ديگر كاركرد خودشان را از دست مي‌دهند. ضمن اينكه نمادي مي‌شوند براي هنرمندان. اين طرف همه بگويند، بفرماييد همه‌شان اين شكلي هستند حواس‌تان باشد. اين تا ديروز اين‌طور فيلم بازي مي‌كرد الان اينطور شده است، يا اگر هم در ايران مي‌مانند تبديل شوند به آدم‌هاي كم‌خاصيت و بي‌خاصيت. البته الان اين نسل هم مديريت تلويزيون را به عهده گرفته و يك بخشي از بقيه حوزه‌ها ظاهرا اعتقادي دارند (من اينها را در حالتي مي‌گويم كه روكش قضيه است، ويترين ماجرا است اينكه پشت چه اتفاقات ديگري يا چگونه اداره مي‌شوند بحث ديگري است.) آنچه در ظاهر گفته مي‌شود اين است كه خيلي از مسوولان بلندپايه رفتند خيال‌شان را سعي كردند آرام كنند كه شما نگران نباشيد تمام آنچه تا حال اتفاق افتاده اشتباه بوده از اين به بعد يك نسل ديگري مي‌آيد كه خواهيد ديد.

40 سال گذشته را فراموش كنيد.

يك نسل ديگر دارد مي‌آيد. ما داريم آنها را آموزش مي‌دهيم. به زودي خواهند آمد. به همين دليل است كه وقتي مي‌گوييد چرا تلويزيون اين شكلي شده به خاطر اينكه قول‌هايي دادند كه نگران نباشيد يك مقدار صبر كنيد، دارند مي‌آيند، دارند تجربه مي‌كنند، دارند سريال كار مي‌كنند. دو تا خراب مي‌كنند بعد درست مي‌كنند. مگر آقاي جيراني فيلم مي‌ساخته همه‌اش درجه يك بوده؟ نه. مگر آقاي فلاني فيلم مي‌ساخته چه جوري بوده؟ ياد گرفتند اينها هم همين‌طور. ولي اينها دست‌ساز ما ن هستند. خيلي وقت‌ها خروجي‌هاي‌شان فارغ از كيفيت آثار كه آن يك بحث ديگر است. افرادي كه در اين مجموعه قرار مي‌گيرند اگر فيلمساز بشوند و هنرمنداني بشوند آثارشان مورد توجه قرار گيرد از آن دايره‌شان خارج مي‌شوند يعني دايم يك اتوبوسي دارند كه خودشان قبلي‌ها را كه پياده كردند و پياده مي‌كنند، افراد جديد را سوار كردند و اين افراد جديد هم دايم پياده مي‌شوند.

من موافق تفکر جوانم، موافق تفکری هستم که می خواهد جور دیگری ببيند حتی اگر مخالف تفکر من باشد، من فیلم‌های عمار را دنبال کردم چیزی در آنها نیست، در فیلم ترمینال غرب، غربزدگی به ساده‌ترین و پیش پا افتاده ترین موضوع نفی شده است. من موضوع عمیق و تاثیرگذاری در فیلم‌های عمار ندیدم.

رسانه‌ها به چه كسي پاسخگو هستند؟ يعني من يك رسانه‌اي دارم بايد چه كسي را راضي نگه دارم؟ كدام جريان را بايد راضي نگه دارم؟ يك موقع هست رسانه ارگان خاصي هستيد، مثلا يك نهادي براي خودش يك رسانه‌اي هم دارد. بولتن داخلي دارد چيزي دارد براي خودش، مخاطب خودش را دارد ولاغير. قرار نيست رسانه فلان نهاد نظامي بازرگانان و هنرمندان و بقيه اقشار را هم پوشش دهد به اين معني كه دايره من آنقدر بزرگ هست كه در آنجا بشوند. تلويزيون‌هاي دنيا هم همين‌طور است. شما نگاه مي‌كنيد اين مانيفست به شكل جدي وجود دارد كه من بايد چه كسي را راضي نگه دارم؟ براي راضي نگه داشتن مردم- اگر مردم مساله‌شان باشد- يعني بگويند من شبكه فلان كشور هستم مخاطبم مردم كشور من هستند هر چه بيشتر بهتر، بنابراين تمام تصورات و برنامه‌شان و تبليغاتش همه مي‌رود به آن سمت كه روز به روز مخاطب خود را بيشتر يا حفظ كند. كمترش نكند. از يك حدي اگر كمتر بشود مديران استعفا مي‌دهند، خود رسانه ورشكست مي‌شود. يك اتفاقاتي مي‌افتد كه نيست. شما الان نگاه كنيد بعضي از شبكه‌هاي اروپا كه تقريبا همه‌شان به استثناي چند تايي خصوصي هستند يك اتفاق براي‌شان افتاده بعد از يك مدتي نتوانند خودشان را نگه دارند در ارتباط با مردم و آمارشان بيايد پايين، درآمدشان بيايد پايين اينها مي‌روند يا ادغام مي‌شوند يا حذف مي‌شوند بعضي‌هاشان كه دولتي بودند تبديل به خصوصي مي‌شوند، صدا و سيما بايد به چه كسي پاسخ بدهد؟ اگر آمارش فردا بشود دو نفر بايد پاسخ بدهد؟ بايد به چه كسي پاسخ بدهد؟ يك بودجه مشخص دارد كه با بودجه‌شان اداره بشود، هر چقدر حجم آگهي برود بالاتر آن بخش ديگر از بودجه‌اش پوشش پيدا مي‌كند، حالا فرض كنيد مخاطبش از 30 ميليون بشود 20 ميليون نفر، بشود 10 ميليون نفر، بشود 5 ميليون نفر، صدا و سيما به يك جاي خاص بايد جواب بدهد، به مردم قرار نيست جواب بدهد. به همين دليل است كه اين تبختر و اين تريبون‌ها را بگذاريم كنار، اينكه من رييس يك جايي هستم، بگويم من نوكر مردم هستم، من كلفت مردم هستم، من غلام مردم هستم اينها را ول كنيد حرف‌هايي است كه براي پشت ميكروفون به درد مي‌خورد. واقعي را مي‌گويم به شكل واقعي در رسانه اتفاق مي‌افتد، فكر مي‌كنم صداو سيما جزو معدود تلويزيون‌هايي در دنيا هست، حالا شايد يكي دو جا مانده باشد كه فقط يك راديو و تلويزيون دولتي وجود دارد ولاغير، كره شمالي و يكي دو جاي ديگر ممكن است، باشند ولي چنين چيزي هيچ جاي دنيا نيست. اين اصرار قانونگذار كه همين است ولاغير، باعث شده صدا و سيما فقط پاسخگو به نهادهاي حاكميتي است تازه به همه‌شان هم نه به بعضي‌ها به مردم اصلا قرار نيست پاسخ بدهند شما الان ناراضي باش چه اهميتي دارد، براي تلويزيون مردم بخش زيادي ناراضي باشند اهميت ندارد، تريبون‌ها را فراموش كنيد واقعيت را عرض مي‌كنم. به همين دليل اين زيست بوم مدل خودش را هم به وجود مي‌آورد يعني قرار نيست مدير يا مديراني حضور داشته باشند، پاسخگو به مردم باشند بايد مدير و مديراني باشند پاسخگو به حاكميت فقط باشند. قرار نيست مديراني باشند كه 50 درصد مخاطب را به 51 درصد مخاطب برسانند. اصلا اهميت ندارد آن بخش. الان آمار سريال‌هاي تلويزيون حدودا در بعضي از فصل‌ها تك‌رقمي شده است.

در مصاحبه خودشان 28 درصد و 20 درصد تازه به نظر من آن‌هم اغراق شده است.

آمار واقعي سريال‌هاي نمايش تك‌رقمي شده. آمار واقعي اين رسانه را چه كسي بايد بدهد؟ خودش بايد بدهد. بازرسي را چه كسي بايد بكند؟ خودش بايد بكند. خودش در درون خودش بازرسي دارد، رسيدگي به كارهايش را خودش بايد انجام بدهد. مي‌گويند يك شوراي نظارت بر صدا و سيما وجود دارد كه نمي‌دانم خودشان جدي گرفتند خودشان را، ولي جايي قرار نيست پاسخ بدهد. الان شما اينجا يك رسانه هستيد اگر مخاطب‌تان بيايد پايين چه اتفاقي مي‌افتد بايد برويد ديگر.

ولي اصلا آن وضعيت را ندارد، اين وضعيت را كه متوجه بشويم تازه متوجه مي‌شويم كه چرا مديرانش اين طور انتخاب مي‌شوند تازه مي‌فهميم كه ساخت و سازش چرا اين شكلي است؟ چرا اين جوري با مردم حرف مي‌زنند چرا اين‌طور با بخش خصوصي حرف مي‌زنند. اما در مورد قانونگذار آن نكته كه گفتم كه اشاره كنيم، در مجموعه قوانين يك‌سري قانون داريم كه من در ذهن خودم اسمش را گذاشتم قوانين تزييني، قانون هستند، تزيين هستند يعني براي كجا به درد مي‌خورند؟ وقتي كه رييس مجلس ما با رييس مجلس يك كشوري جلسه دارد، بگويد كه ما چنين قوانيني داريم آنها هم بگويند باريكلا شما چقدر مترقي هستيد يا يك جايي در كنفرانس از آن استفاده بشود كه مي‌دانيد در كشوري زندگي مي‌كنيم كه اينچنين قوانيني داريم؟ نمونه‌اش ما مجموعه قوانيني داريم به نام قانون بهبود محيط كسب و كار، فكر كنم سال 90 ابلاغ شده يك ماده 2 دارد كه حالا بد نيست، بخوانيم. من مي‌توانم از رويش بخوانم. نوشته كه نهادهاي دولتي براي مجموعه تنظيم مقررات و اصلاح مقررات و قوانين خودشان بايد نظر اتاق‌ها منظور اتاق بازرگاني و در غياب آنها نظر نهادهاي صنفي، انجمن‌هاي كارگري و كارفرمايي را بگيرند «بايد» نوشته و در صورت لزوم با آنها جلسه بگذارند. از سال 90 تا الان شما يك مورد در اين 12 سال مي‌توانيد اشاره بكنيد اين اتفاق افتاده در حوزه فرهنگ، در بقيه حوزه‌ها كاري ندارم يك مورد اتفاق نيفتاده، چه كسي بايد رسيدگي بكند. اين قانون را براي چه تصويب كرديد؟

يك بخشي از قوانين كه تزييني نيست قوانيني است كه در زماني نوشته شده بعد هم قانونگذار و مجموعه اين دستگاه‌ها كه شما مي‌رويد، مي‌بينيد خيلي عريض و طويل هستند. معاونت فلان دارند، معاونت بيسار دارند، از اين حرف‌ها نمي‌آيند، ببينند آيا اين قوانين چقدرش به روز بشود، چقدرش اساسا موضوعيت ندارند. ما جزو كشورهايي هستيم كه مديران ما مديران لجبازي هستند و بعد تعجب مي‌كنند كه چرا مردم لجبازي مي‌كنند. لجبازي از آنجا شروع مي‌شود آن لجبازي يعني چه چند نمونه مثال بزنم. اولا هر پديده جديدي وارد كشور ما بشود بايد اول با آن مقابله كرد يعني هر چه وارد مي‌شود اول دشمن است، اول با آن دعوا بكنيم قبولش نمي‌كنيم ممنوع مي‌كنيم، نمي‌بينيمش.

خودش يك تاريخ است.

مگر ماهواره طبق قانون الان ممنوع نيست؟

بله ممنوع است.

بعضي از اين قوانين كه شما نگاه مي‌كنيد، مي‌بينيد كه به دليل آن پارادايم لجبازانه ديگر تصحيح نشده، گفتند زشت است اگر بگوييم اين را بايد آزاد مي‌كرديم يا بكنيم.

خيلي جالب است.

بالقوه همه ما الان مجرميم، من نمي‌دانم ويديو را مطمئن نيستم ولي تا آنجا كه يادم است ويديو بعد از آن آزاد نشد به مفهوم قانون. ماهواره كه اساسا آزاد نشد. يكي از مواد قانوني جالب كه با آن مواجه شدم در نحوه مجازات كساني بود كه در حوزه صوت و تصوير عمل خلافي انجام مي‌دهند. اين براي سال 85 يا 86 بود. يك ‌بندي دارد ماده 2 كه در آن ماده 2 اشاره مي‌كند كساني كه به قصد تجارت يعني تجاري‌سازي حوزه صوت و تصوير، ويديو، فيلمسازي كه آن موقع سريال‌سازي هم داشت در دي‌وي‌دي انجام مي‌شد، مي‌گويد همه اينها موظف هستند از وزارت ارشاد مجوز بگيرند. قانون است اينكه مي‌گويم بعد مجازاتش را تعيين كرده كه اگر اين كار را نكنيد يك ميليون تا 10 ميليون جريمه داريد مال آن زمان است بعد هم به روز نشده، حالا آن مهم نيست ولي نكته مهم اينجاست بعد ببينيد آقايان مي‌روند شوراي عالي انقلاب فرهنگي، مي‌گويند سريال بايد برود ساترا سينما هم بايد برود اينجا، خيلي به هر حال فكر كردند انرژي گذاشتند، متوجه اين نشدند قبل‌تر قانوني تصويب كردند در مجلس ابلاغ كردند در سال 84 يا 85 تصويب كردند اين را كه اين موضوع به وزارت ارشاد احاله داده شده هر كسي كه در اين حوزه كار مي‌كند بايد برود مجوزش را از آنجا بگيرد. شما مي‌خواهيد اين كار را بكنيد بايد آن را باطل بكنيد يك قانون جديد بنويسيد، ما كجا زندگي مي‌كنيم بعد هم ما نمي‌فهميم با قانون مواجهيم مصوبه است، آن قانون قبلي چه مي‌شود؟

يعني ما گمشده در قوانين، يك مقدار زيادي قانون كه بعضي‌ها همديگر را نقض مي‌كنند. در همان قانون كه الان من اشاره كردم مثل بقيه قوانين مجلس تنظيم كرده، مي‌نويسد قبل از اين اگر قانوني در اين حوزه تصويب شده ملغي و جايگزين اين شده، قانون يعني اين، مگر اين مسير را رفتند؟ اينها چرا نرفتند؟ در صورتي كه با آينده اين حوزه بازي مي‌كنند، آينده سينما دارد به چه سمت مي‌رود؟ حوزه صوت و تصوير به چه سمتي مي‌رود؟ با اين تفكر مي‌خواهند در دنيا بگويند ما كسي هستيم. با اين شكل قانون‌گذاري؟ حتي نرفتند بخوانند قبلا چي را تصويب كردند؟

خيلي عجيب است.

فكر مي‌كنم. البته نهادهاي صنفي يكي از وظايف‌مان شايد اين باشد، يك بار ما بنشينيم اين كار را بكنند چون بقيه اين كار را نمي‌كنند در ارشاد اين كار را نمي‌كنند اگر مي‌كردند كه اين وضعيت ما نمي‌شد، حتي در پروانه ساخت شما خاطرتان هست كه اين بحث مطرح شد پروانه ساخت قانون نيست، پروانه نمايش قانون است، پروانه ساخت آيين‌نامه مصوب هيات وزيران است، در آن صراحتا نوشته پنج تا عضو بايد داشته باشد الان هفت تا عضو دارد، مي‌گويند راجع به اين با ما صحبت نكنيد من نمي‌دانم الان هم بخواهيم اعتراض بكنيم، مي‌گويند كار سياسي مي‌كنيد. همكاران ما منتظر هستند، مي‌گويند كار سياسي مي‌كنيد نامه‌ نوشتيم بابتش مثل كشورهاي متمدن اول نامه نوشتيم، گفتيم آقا هفت نفر نيست پنج نفر است ترتيب اثر داده شد؟ نشد چه كار بايد بكنيم؟ بعد از اين يا بايد سكوت بكنيم كه مي‌گويند چه نهاد صنفي ملوسي! اظهارنظر بايد بكنيم؟ مذاكره بايد بكنيم؟ چه كار بايد بكنيم؟ اين داستان تقريبا در خيلي از حوزه‌هاي ما همين شكلي است شما نگاه مي‌كنيد ما را مي‌برند به سمت اينكه يكي از اين دو گزينه را انتخاب كنيم يا بايد بايستيم رفتاري بكنيم كه ابعاد بزرگ و حتي جهاني ممكن است پيدا بكند! يا بايد سكوت بكنيم و ول بكنيم! وسط ندارد اين ماجرا انگار كه برويم موضوعي را مذاكره بكنيم به ما مي‌گويند راجع اين موضوع اشتباه كرديد اگر توجيه داريد توجيه جديد را بفرماييد. چند وقت است دوستان ما در ارشاد تلاش مي‌كنند البته فكر مي‌كنم متوقف شده چون خيلي راجع به آن صحبت كرديم به شكل تقريبا پنهاني مقررات پروانه ساخت و نمايش را در همان شوراي عالي انقلاب فرهنگي ببرند تبديل كنند به مصوبه كه آن متن اوليه را من خواندم بعد به آنها مي‌گويم متن را بدهيد بخوانيم، ما را قابل نمي‌دانند بدهند به نهاد صنفي.

خيلي جالب است.

همان قانون بهبود كسب‌وكاري كه من به شما گفتم، شما بايد اين كار را بكنيد شما از نهاد صنفي بايد نظر بخواهيد. طبق اين قانون نمي‌كنند اين كار را، بعد با يك مصوبه مواجه مي‌شويم، بنده خدا دبير شوراي عالي انقلاب فرهنگي هم مي‌گويد شما درست نخوانديد متوجه نيستيد علم‌تان كم است، بخوانيد، متوجه مي‌شويد. ما خوانديم ديديم كه قبلي هم همين بود ما علم‌مان فرقي نكرد، اين همان است. چيز جديدي اضافه نكرد به علم ما. همان‌ها را به يك زبان ديگر گفت. اينها مي‌خواهند ببرند در همان مسير كسب و كار يك طرف با تبعات فرهنگي‌اش مواجه مي‌شويد، چون آنها بايد خوانده بشود هر دفعه مي‌گوييم، مي‌گويند شما نخوانديد اين متن را آخر متن خوبي است و نمي‌دهيد اين متن را.

من الان مسوول روابط صنفي چه كار بايد بكنم؟ مذاكره كرديم به جايي نرسيديم نامه نوشتيم به جايي نرسيديم، چي كار بايد بكنيم آقاي قانونگذار؟ آقايي كه مي‌فرماييد شما بايد حتما حرف‌هاتان را بزنيد اما از مسير قانون شما بايد بفرماييد چه كار بايد بكنيم؟ فردا با آن مواجه مي‌شويم فردا اعتراض بكنيم، مي‌شود سياسي ديگر رفتار مي‌شود رفتار سياسي. خيلي نااميد‌كننده شده است.

استيصال وجود دارد من نمي‌دانم چه كار بايد كرد صنف چه كار بايد بكند تكليف مديريت فرهنگي و تحليل شما از اين مديريت فرهنگي چيست. الان بعد از 43 سال شما خودتان مدير فرهنگي اين مملكت بوديد. جشنواره اداره كرديد. فارابي را اداره كرديد. الان اين مديريت فرهنگي را چگونه تحليل مي‌كنيد؟ خيلي مهم است بعد از 43 سال ما يك عمر طي كرديم يك تاريخ طي كرديم.

اصل موضوع به اين برمي‌گردد كه يك مدير به چه كسي بايد پاسخگو باشد. اگر من به عنوان مديري كه در وزارت ارشاد الان دارم كار مي‌كنم فرض كنيد، منصوب يك مسوولي هستم آقاي وزيري يكي از مسوولين، اگر تصورم اين باشد كه فقط و فقط به ايشان جواب بدهم و ايشان فكر كند فقط و فقط به نفر بالاتر جواب بدهد و همين جور سلسله‌مراتب اكوسيستم براي من اهميت اوليه نداشته باشد به نظر من مي‌شود همين چيزي كه الان با آن مواجه هستيم. يعني تعدادي از آقايان سرباز مدير. مدير هستند و از يك زاويه ديگر سربازند. كلمه معذورم و مامور به نظر من وجه غالب اين آقايان و مسوولين شده اينها ماموريت دارند. ماموريت سلسله‌مراتبي، شبيه پادگان‌هاي نظامي كه تازه آن هم نظم خودش را ندارد اگر همان نظم خودش را هم داشت وضعيت ما يك خرده بهتر مي‌شد، اگر مسوول فرهنگي كشور مسوول سينماي كشور مسوول تلويزيون كشور احساس مي‌كرد كه با يك اكوسيستم مواجه است كه در آن مجموعه جامعه ايراني ديده بشود منافع ملي ديده بشود خيلي قصه‌اش فرق مي‌كرد، وقتي ما مي‌گوييم منافع ملي يك بخشش مي‌شود روابط بين‌الملل، روابط بين‌الملل الان در حوزه فرهنگ را مي‌گويم، آيا اولويت و مساله ذهني مسوولان كشور ما است؟

خیر

حالا چه جور نگاه مي‌كنند، برعكسش مي‌كنند، مي‌گويند هر ارتباط بين‌المللي به جز دو سه تا كشور فعلا روسيه و چين كلا روابط مشكوكي است كلا مشكوك است جشنواره‌ها مشكوكند روابط بين‌الملل مشكوك است همه اينها مشكوكند، اين را آنقدر گفتند و بابتش بولتن نوشتند چون من با خيلي‌ها مواجه شدم، سران مملكت به شكل جدي در طول اين سال‌ها كار كرده اين مفهوم را كه تمام جشنواره‌هاي سينمايي سياسي هستند اين جا افتاده در ذهن بسياري از مسوولان كشور ما، بدون اينكه ديده باشند خودشان هم كه نمي‌توانند ببينند، كارشناسان كه اين‌طور نگاه مي‌كنند. وقتي كه اين بخش از اين اكوسيستم حذف بشود بخصوص سينمای ايران كه توانسته بوده جاي خودش را در يك جايي پيدا بكند در اين اكوسيستم و به منافع ملي‌اش اضافه بكند اين را بخواهيد ناديده بگيريد اصلا در اين چند سال چه اتفاقي افتاده؟ الان در جشنواره‌ها در بازارها در مجامع بين‌المللي ما تقريبا ديگر حضور نداريم. به خاطر اينكه بعضي از فيلمسازان ما به هر حال تلاش مي‌كنند از طريق زيرزميني كار ‌كنند، يك تعداد هم از اسامي كه اسامي ايراني‌اند ولي يا ايران متولد نشده‌اند يا بچه بودند رفتند خارج از كشور.

بچه‌های نسل مهاجر هستند.

فارغ از اين كه من وارد بحث آثارشان نمي‌شوم چون بعضي از آثار ربطي به ايران ندارد و فرهنگ ايراني نيست و فيلم در يك جاي ديگر دنيا ساخته شده در واقع اين اكوسيستم تغيير موقعيت داده، ما ديگر آن مفهومي كه قبل‌تر اينجا دفاتر هم وجود داشت بابتش كه مي‌توانستند فيلم‌ها را ببرند اين ور و آن ور دنيا، در بازارها كه حضور داشته باشند كه در واقع انگار اسم سينماي ايران حضور دارند از دست مي‌دهيم مقدار زيادي از دست داديم. در داخل كشور هم اين اكوسيستم ظاهرا باز شكلش خيلي عوض شده، يعني دو سه تا از فيلم‌هايي كه به هر حال به دلايلي فروش بالا دارند فارغ از بحث كيفيت‌شان، چه كمكي به فرهنگ سينماي ايران دارند مي‌كنند آنها را كه بگذاريم كنار که فقط چراغ سينما را روشن نگه داشتند يا اينكه از سينما از جهت اقتصادي بخش سالن‌داري كار بكنند به كنار تقريبا چيزي نداريم. من مساله‌ام اينجاست وقتي با اين بعضی مسووليني كه الان هم هستند دوستان ما اين طرف و آن طرف مي‌نشينم هم‌جلسه مي‌شوم، مي‌بينم اين طفلكي‌ها هيچ دورنمايي نسبت به موضوع ندارند هيچ برنامه‌اي الا شعار فقط و فقط شعار كه ما بخواهيم سينما ببريم... همه‌اش شعار.

سینمای در تراز انقلاب و از این دست شعارها

وقتي ما با اين وضعيت مواجه هستيم به نظر مي‌آيد خودمان بايد تا يك حدي مراقب خودمان باشيم خودمان نسبت به همكاران خودمان و وظیفه فردي تا آنجا كه ممكن است بتوانيم اجرا بكنيم ولي خب مي‌دانم خيلي سخت است، يعني تا كجا مثلا مي‌خواهيد فيلم نسازيد يا روي اين مداري كه فكر مي‌كنيد درست است فيلم بسازيد تقريبا ديگر امكان‌پذير نيست. ما هميشه مي‌گفتيم اميدواريم وضع بهتر بشود من هم همچنان اميدوارم وضع بهتر بشود ولي آن چيزي كه الان وجود دارد به نظر من اگر بخواهد بعد از اين طرح ژنريك خودش را به وجود بياورد در دولت بعدي يا همين‌طور كه پيش مي‌رويم وضعيت در حوزه فرهنگ و هنر فاجعه‌بار است. بعد از يك مدت ما اصلا يادمان مي‌رود كه بوديم.

من قبل‌تر فكر مي‌كردم تا يكسال پيش فكر مي‌كردم بالاخره اين نهادهاي حكومتي دولتي شهرداري جاهاي اين جوري ممكن است با اين مراكز فرهنگي يا نهادهاي صنفي مساله‌شان و اختلاف‌شان سر مديريت باشد و بگویند آنكه ما مي‌گوييم بايد آنجا باشد. هميشه در خانه سينما از قديم بود ارشاد دوست داشت كه كسي آنجا باشد كه راه دستش است. الان به نظر من حتي آن موقعيت هم عوض شده يعني فكر مي‌كنم مجموعه نهادهاي حاكميتي كه من شهرداري را هم مي‌گويم ديگر اصلا به كل اين موضوع علاقمند نيستند و نمي‌خواهند. حتی اگر بگوييد آقا مدير اين مجموعه با نظر شما، همان را هم ديگر مايل نيستند. به خاطر اينكه تقريبا متوجه شدند، نمي‌توانند اين موضوع را اداره كنند. و كسي را هم خودشان معرفي بكنند آن كس استحاله مي‌شود و تغيير مي‌كند.

آقاي عسگرپور ما فقط راجع به سينما صحبت مي‌كنيم نه سياست جدا هم نيست سينما از سياست. تنها امیدمان خانه سينماست؛ خانه‌اي كه به هر حال من يادم است در سال 88 خيلي خوب نگه داشتيد كه من هميشه آن تاريخ را مي‌خواهم ثبت بشود اميدوارم شما خاطره‌تان آن تاريخ را بنويسد و ثبت كنيد چه كار بايد بكند در اين اوضاع پيچيده چه كار بايد بكند؟ با اين شرايط مديريت فرهنگي دايم راجع سانسور راجع بستن راجع محدوديت و اين احكام قضايي حالا احكام قضايي جدا اصلا راجع مديريت فرهنگي و شرايط، صنوف چه كار بايد بكنند؟

مدت‌هاست فكر مي‌كنم ما در مرحله نگهداري حداقل‌ها هستيم. بالاخره يك چيزي را در حد حداقل بايد نگه داريم. ما هميشه اميدواري‌مان اين است كه از اين وضعيت بيرون بياييم ولي بخش زيادي از پارامترها دست ما نيست. من فكر مي‌كنم الان ما در آن موقعيتي هستيم كه بايد حداقل‌ترها را نگه داريم، يك مرحله رفتيم عقب‌تر قبلا حداقل‌ها را نگه مي‌داشتيم الان يك مرحله آن‌ورتر هستيم و داريم رضايت مي‌دهيم و عملا انگار راهي غير از اين نداريم به آن حداقل‌ كوچك‌ترها برسيم، راهي هم غير از اين نداريم مگر اينكه به يك آشفتگي بزرگ‌تر بينجامد كه رها سازي اتفاق بيفتد. ولش كنيم، ببينيم چه شكلي مي‌شود تجربه هم نشان داده كه هر وقت خانه سينما سر موضوعاتي كه با آن مواجه مي‌شود ايستادگي كرده و عكس‌العمل نشان داده نتيجه بهتري حاصل شده. اين نتيجه بهتر از زاويه ديد من و بعضي از دوستان و شما- البته بعيد مي‌دانم شما- در بعضي از دوستان ما ممكن است متفاوت باشد. ديديم بعضي وقت‌ها اظهارنظر مي‌كنند يكي دو نفر مشخص هم البته هستند اظهارنظر مي‌كنند كه بيانيه براي چه مي‌دهيد راه‌حل ثانوي هم ندارند راه حل ثانوي همان راهي است كه خودشان رفته‌اند، مي‌گويند شما برويد ساخت و پاخت بكنيد با مجموعه نهاد دولتي، آبرو هم كه بعضی وقت‌ها اهميت ندارد. مي‌گويند اين آقا در فلان منصبي بوده از نهاد صنفي هم رفته آنجا آلودگي‌هايي پيدا كرده برايشان مهم نيست آن‌هم مي‌گردد راهش را يك جور پيدا مي‌كند. براي اينكه اين مسير تا آنجا كه ممكن است افتخارآميز باشد و يك جوري ما احساس بكنيم كه هستيم و كارمان را داريم انجام مي‌دهيم دايره خانه سينما بايد بزرگ‌تر و باشد يعني در محدوده من و 5 رفيقم نبايد قرار بگيرد، نهادهاي صنفي همين كه به لحظه در جريان همه چيز قرار بگيرند و صاحب تحليل بشوند بخش زيادي از مسير هست به نظر من.

ما قبل‌تر در آن سال‌هاي 88 كه اشاره كرديد يكي از كاركردهايي كه مجموعه هيات مديره و مدير خانه سينما داشت اين بود كه سعي كرد ارتباطش را با مجموعه صنوف ارتباط برقراري باشد يعني دائما تبادل اطلاعات بكنند. بي‌خبر نگذارند صنوف را. فكر نكنند ما خودمان داريم تصميم مي‌گيريم خودمان هم عمل مي‌كنيم بعد هم اگر لازم باشد همه بياييد. همه آنقدر در جريان بودند، در دوره‌اي اين مساله به نظر من در آن وقفه ايجاد شده يعني در سال گذشته بنا به دلايلي نتيجه اين شده كه صنوف در جريان اين گونه مسائل قرار نگرفتند، كما اينكه الان بعضي وقت‌ها بعضي از اين مسائل پيش مي‌آيد بعضي‌ها يك جوري بروز مي‌دهند كه انگار در اين سال‌ها در جريان نبودند يك دفعه پرتاب شدند در اين موقعيت انگار. خانه سينما بايد بازسازي بكند اين موقعيت خودش را. در اين سال‌ها خيلي من با اين موقعيت مواجه شدم در اين مورد سكوت بكنيد دراین مورد اگر هيچي نگوييد حل خواهد شد بخصوص در باره احكام قضايي نه اين آخري‌ها قبل‌تر چندين بار اين اتفاق افتاد. آن چيزي كه من متوجه شدم برعكس اين بود يعني همواره فكر مي‌كردم اتفاقا آن جايي كه ما فقط و فقط با شيوه مذاكره پيش مي‌بريم و به هيچ وجه نمي‌گذاريم اين خبر، خبررساني اتفاق بيفتد دايره بزرگ زده بشود آنجا به ضرر ما تمام شده و اتفاقا بخشي از اين ماجرا به اين برمي‌گردد كه شما بتوانيد به شكل فعالانه هم ارتباطات درون صنفي خودتان را داشته باشيد هم اطلاع‌رساني بكنيد آنجا كه لازم است همه در جريان قرار بگيرند. حالا اين احكامي كه منتشر شده اوليش كه ظاهرا اصلا كار كساني ديگر خارج از... محكوم و دادگاه نبوده از جايي ديگري بوده منتشر شده ولي ظاهرا آنجايي كه منتشر كرده علاقه داشته اين موضوع منتشر بشود. من جاي نهادهاي امنيتي بودم اين موضوع را به شكل جدي پيگيري مي‌كردم اين مسير چگونه از اول شروع شد و اگر جاي نهادهاي امنيتي بودم كه امنيت كشور برايم اهميت داشت، مي‌رفتم، مي‌ديدم چه چيزي باعث مي‌شود كه اين نوع احكام در اين زمان داده بشود.

اينها يك کم يك پيچيدگي‌هايي دارد، اينقدر ساده نيست چون شما روندش را هم نگاه مي‌كنيد احساس مي‌كنيد روز به روز تلاش مي‌شود مجموعه نهاد صنفي را عصبي‌تر بكنند نه فقط اين، يك چيزهاي ديگر هم وجود دارد كه كنار هم قرار مي‌گيرد شما احساس مي‌كنيد يك جرياناتي كه اتفاقا بخش زيادي از كرسي‌هاي فعلي را در دست دارند در نهادهاي حاكميتي در پي عصبي كردن نهاد صنفي هستند. اين را بايد متوجه بشويم انگار مي‌خواهند ما را عصبي بكنند اگر ما در اين مسير حركت بكنيم كه با عصبانيت بخواهيم با موضوع برخورد بكنيم، فكر مي‌كنم در همان زمينه بازي كرديم اگر بخواهيم سكوت بكنيم، بگوييم بایستیم و ببینیم چه مي‌شود يا محول بكنيم به جلسات خصوصي كه مديران نهاد صنفي با مجموعه حاكميت مي‌خواهند داشته باشند، باز به نظر من نتيجه خوبي اتفاق نمي‌افتد چون با يك چيزهايي مواجه مي‌شويم، مثلا براي من الان سوال است تا چند وقت پيش فكر مي‌كردم كه يك كميته چهره‌ها وجود دارد، زيرمجموعه شوراي امنيت كشور كه عمدتا با هنرمندان و ورزشكاران اينها سروكار دارد. اين ممنوعيت‌ها و محدوديت‌ها قبل از احكام قضايي به وجود آمده بود و بعد به نظر مي‌آمد انگار نظر اين مجموعه مي‌تواند تاثير بگذارد در حكم‌هاي قضايي، دبير كميته چهره‌ها هم كه آقاي وزير ارشاد است، آن چيزي كه در جلسات فهميديم اين است كه ايشان هم ظاهرا يا با اين احكام خيلي موافق نيست يا مطلع نبوده بعضي‌ها يا هر چيزي و البته ايشان تلاش مي‌كند حلش بكند يك جوري بايد حل بشود به نفع فرهنگ مملكت‌مان نيست. شما مي‌توانيد اين را دو سه جور تعبير بكنيد يكي اينكه انگار يك به‌هم‌ريختگي وجود دارد. بالاخره اگر يك كميته چهره‌ها وجود دارد اين چي است اگر آن هست اون چي هست اگر كميته چهره‌ها چرا بايد در شوراي امنيت باشد؟ كه البته باز آقاي وزير ارشاد چون اعلام كرده مي‌گويم كه يك كميته ديگري در برنامه توسعه ديده شده برنامه هفتم توسعه آن كميته رسيدگي مي‌كند. تا حالا آن چه شكلي مي‌خواهد بشود بلافاصله ذهن ما به سمت محدوديت‌ها رفته به جاي اينكه فكر كنيم چگونه بايد گسترش بدهيم همه بتوانند كار بكنند به محدوديت‌ها اول داريم فكر مي‌كنيم اين هم به هر حال نكته است. يك نگاه ديگر وجود دارد كه خيلي نمي‌شود گفت اينها زنجيره نيست من خيلي با اين جمله مواجه شدم در طول اين چند سال گذشته كه با يك بگير و ببندي مواجه مي‌شويم يك نفر از آقاياني كه مسووليت هم دارد، مي‌آيد كنار ما مي‌گويد آقا نظر آقاي فلاني نيست منظور مقام بالاتر خودشان است حالا ذكر مورد هم بكنم اين خانه هنرمندان روز معارفه من تئاتر ايرانشهر را شهرداري آمد گرفت به سبك خودشان آمدند، گرفتند سبك معروفي كه نه هميشه البته بخش شهرداري اول قفل‌ها را عوض مي‌كنند و مستقر مي‌شوند حراست مي‌آيد مستقر مي‌شود قفل‌ها را عوض مي‌كنند با خانه انديشمندان همين كار را كردند، آمدند تئاتر ايرانشهر را گرفتند و يك آقايي از مسوولين شهرداري هم كنار ما بود ايشان آقاي بهروز غريب‌پور پشت ميكروفون قرار گرفت و تقبيح كردند اين عمل را كه چرا اين كار را كرده شهرداري! ايشان گفت مگر چه اتفاقي افتاده، گفتم امروز قبل از اينكه مراسم احساس كردند عمليات شبانه بايد انجام بدهند يعني همزمان اينكه رفتند آنجا در آن مراسم معارفه مي‌كنند همان موقع ما بايد آنجا را بگيريم برخورد خيلي فرهنگي و هنري ظاهرا گفتم يك همچين چيزي، گفت نظر آقاي شهردار اين نيست، الان يكسال گذشته نظر آقاي شهردار همچنان اين نيست من مي‌توانم بگويم نظر آقاي شهردار همين بوده، اين حرف‌ها تعارف است كه مي‌كنند.

یعنی خانه سينما به نظرتان در واقع بايد در حداقل‌ها كار كند؟

نه منظور من اين نيست. اتفاقا براي حفظ حداقل‌ها بايد اعمال حداكثري باشد ولي براي حداقل‌ها است. در خانه نهاد صنفي اين يكي از دلايل پويايي يك نهاد صنفي مي‌تواند باشد يك گروهي در خانه سينما ممكن است معتقد باشند اساسنامه خانه سينما بايد تبديل بشود به يك اساسنامه مترقي كه پيش‌نويس هم آماده كردند، به نظر من اين خيلي خوبه ولي فراموش نكنيم ما الان در چه موقعيتي هستيم ما الان داريم حداقل‌ها را نگهداري مي‌كنيم با توان حداكثري‌مان. اين يك چيز ديگري است مال زماني است كه با يك دولتي مواجه باشيد ما الان اسم اساسنامه را مي‌آوريم در وزارت ارشاد موقعيت جنگي تشكيل مي‌شود ما مي‌گوييم اساسنامه خانه سينما مي‌خواهيم تغيير كندحالا چه مي‌خواهيم عوض كنيم مثلا بند يك نوشته آدرس خانه سينما اينجاست آدرس جديدش را مي‌خواهيم بدهيم همين، مي‌گوييم تغيير اساسنامه، آنجا وضعيت جنگي اعلام مي‌كنند، يعني بلافاصله شوراها تشكيل مي‌شود، دارند يك كار عجيب و غريب مي‌كنند اساسنامه عوض مي‌كنند، آن دوستان ما و همكاران ما متوجه اين موقعيت باشند كه ما الان در موقعيت ديگري هستيم الان ما داريم حداقل‌ها را حفظ مي‌كنيم. دارد به ما توهين مي‌شود در واقع مي‌خواهند تحقيرمان بكنند خيلي روشن دارند اين كار را مي‌كنند اين ماجرا مال همين چند ماه اخير هست قابل پيش‌بيني هم بود يعني از چند ماه پيش به نظر من وضعيت نسبت مجموعه حاكميت با حوزه فرهنگ و هنر در بحث قبلي هم گفتم كه اصلش را خيلي مايل نيستند داشته باشند تقريبا به اين جمع‌بندي رسيدند كه بايد حال اينها را گرفت، كاملا مي‌فهميدم در اين جلسات كه مي‌رفتم يا خيلي بايد خودي بشوند يا وسط وجود ندارد مديريتي كه انگار مال اين حوزه نيست حوصله هم ندارد يعني مديريت فرهنگي يك حوصله خاص مي‌خواهد بايد آدم‌ها بتوانند گفتگو كنند تحمل كنند رفتار هنرمندان را بفهمند هنرمندان به هر حال ويژگي‌هاي خاص خودشان را دارند اگر اين ويژگي را يك مدير نداشته باشد كم حوصله مي‌شود، سريع مي‌گويد اين چيزها را نمي‌فهمم يا اين طرفيد يا آن طرفيد لفاظي نكنيد يا اين طرفيد يا آن طرفيد چون اين حوصله را ندارند سريع مي‌خواهند قيچي بكنند من از چند وقت پيش متوجه شدم از چندماه پيش احساس كردم كه اگر وضع از منظر نهادهاي حاكميتي به گونه‌اي پيش برود يك كم آرامش نسبي به وجود بيايد حتما اين پروژه را شروع مي‌كنند برخورد با تعدادي از همكاران را شروع مي‌كنند حالا هر كدام يك دليلي يكي روسري ندارد كلاه دارد يكي كلاه دارد يه خرده گردنش بيرون است بعد مراحل بعدي دارد اين فقط اينجا نيست از نظر من مراحل بعدي دارد يواش يواش اين مرحله پاس بشود مرحله بعدي خب آقاي فلان شما آن زمان در مورد اين موضوع اين اظهارنظر را كرده بوديد آن آقا آن اظهارنظر را كرده بود مرحله بعدي، مرحله بعدي جلوتر تا اينكه همه ما يك پرونده زير بغل‌مان هست.


     شما به یکباره با يك آدم مواجه مي‌شويد كه چگونه ممكن است با اين حجم اختلاس توانسته چند سال در اين مملكت كار خودش را پيش ببرد حتي با نهادهاي قدرتمند نظامي ارتباط داشته، بعد يك جايي معلوم مي‌شود همه اينها اختلاس بوده يا پولشويي بوده. بعد از گذشت چند سال. سوال من این است که پس آن نهاد اطلاعاتي چگونه كار مي‌كرده؟  آن جريان را باز كنيد، ببينید چگونه ممكن است يك نفر چند سال دارد اين كار را انجام مي‌دهد كه آن يك نفر متصل مي‌شود به يك جريان يا چند جريان سياسي يا با گروه‌هايي مرتبط باشد.  
     در اين چند سال اخير دقت كنيد كساني كه حرف‌هاي شديدتر و غليظ‌تر زدند كه بعضي‌ وقت‌ها ما در فيلم‌هاي‌مان مسخره‌شان مي‌كنيم شوخي مي‌كنيم با آنها، مي‌گويند اينها رياكارهايي هستند كه اين جور حرف مي‌زنند اما آن پشت يك شكل ديگري باشند، الان به شكل واقعي اتفاق مي‌افتد 
     الان چند حكم براي بازيگران سينما داده شده من به خدا مشتاقم (نه من البته اگر الان من بگويم آن آقا ما را هم احضار مي‌كند كه اگر مي‌خواهي ببيني بيا من را ببين)  از نزديك واقعا این فرد را ببینم، يك تعداد از همكارهاي ما مايلند ببينند كه آن كسي كه اين حكم‌ها را داده كي است و چه شكلي است؟
   به نظرم بخش زيادي از كساني كه به هر حال قدرت حاكميتي در دست دارند  بدشان نمي‌آيد كه افراد موثر اين حوزه يا كلا بروند خانه و حذف بشوند يا اينكه بروند خارج. چون من در جريان اين هم بودم تا حدي در طول چند سال گذشته اينكه پالس‌هايي داده مي‌شد كه چرا نمي‌رويد؟


الان اين نسل كه مديريت تلويزيون را به عهده گرفته و يك بخشي از بقيه حوزه‌ها ظاهرا اعتقادي دارند (من اينها را در حالتي مي‌گويم كه روكش قضيه است، ويترين ماجرا است اينكه پشت چه اتفاقات ديگري يا چگونه اداره مي‌شوند بحث ديگري است.) آنچه در ظاهر گفته مي‌شود اين است كه خيلي از مسوولان بلندپايه كه رفتند اين جوانان سعي مي‌كنند خيال‌شان را آرام كنند كه شما نگران نباشيد تمام آنچه تا حال اتفاق افتاده اشتباه بوده از اين به بعد يك نسل ديگري مي‌آيد كه خواهيد ديد.
يك نسل ديگر دارد  مي‌آيد و مي‌گويند ما داريم آنها را آموزش مي‌دهيم. به زودي خواهند آمد. به همين دليل است كه وقتي مي‌گوييد چرا تلويزيون اين شكلي شده به خاطر اينكه قول‌هايي دادند كه نگران نباشيد يك مقدار صبر كنيد، دارند مي‌آيند، دارند تجربه مي‌كنند، دارند سريال كار مي‌كنند. دو تا خراب مي‌كنند بعد درست مي‌كنند. مگر آقاي جيراني فيلم مي‌ساخته همه‌اش درجه يك بوده؟ نه. مگر آقاي فلاني فيلم مي‌ساخته چه جوري بوده؟ ياد گرفتند اينها هم همين‌طور. 
ولي اينها دست‌ساز ما هستند. خيلي وقت‌ها خروجي‌هاي‌شان فارغ از كيفيت آثار كه آن يك بحث ديگر است.
    آقای عسگرپور حرف‌ها  و مسائل زیادی است که می‌توان درباره‌اش صحبت کرد. مي‌خواهم از يك موضوعي شروع كنم. آقاي عمادالدین  باقی در انتخابات 84 يادداشت كوتاهی نوشت، در مرحله دوم انتخابات که رقابت بین آقای هاشمی بود و احمدی‌نژاد و در این یادداشت از همه خواست که  به آقاي هاشمي رای دهید.  دلیلش این بود که  احمدي‌نژاد پايگاه اجتماعي مشخصی ندارد و آدم بی‌ریشه‌ای است 
در آن تاریخ کسی معنی این یادداشت را نفهمید اما وقتی چهار سال اول دولت  احمدي‌نژاد تمام شد و از دل دولتی که می‌خواست عدالت ایجاد کند سرمایه‌داری بی‌ریشه بیرون آمد معنی آن یادداشت فهمیده شد.  آقای عسگرپور، من مدتی است که گیجم، نمی‌دانم  پایگاه اجتماعی  این جبهه فرهنگی انقلاب که الان مدیریت فرهنگی را به عهده دارد چی هست؟ پایگاه اجتماعی آقای لاریجاني مشخص بود، پایگاه اجتماعی میرسلیم مشخص بود، ریشه در موتلفه داشت و موتلفه نماینده سرمایه‌داری تجاری بود. پایگاه اجتماعی وزیران اصلاحات مهاجرانی و مسجد جامعی مشخص بود، ریشه در طبقه متوسط داشتند ، حتی پایگاه اجتماعی صفارهرندی هم مشخص بود. نماینده تفکر راست بود که آمده بود پشت احمدی‌نژاد، پایگاه اجتماعی جنتی و ید عباس صالحی هم مشخص بود. شما به من کمک کنید تا بفهمم که پایگاه اجتماعی جبهه فرهنگی انقلاب کجاست؟
    جریانات سیاسی بدون پایگاه اجتماعی مگر می‌توانند هویت داشته باشند؟ این موضوع نوشته شده، گفته شده که بدون پایگاه اجتماعی جریان فرهنگی و سیاسی شکل نمی‌گیرد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون