اوپنهايمر نخواستيم
احمد زيدآبادي
بعد از مدتها و در واقع پس از جشنواره فيلم فجر؛ قصد رفتن به سينما داشتم. به روال سابق (قبل كرونا) ظهر جمعه را انتخاب كردم. هر چند حدس ميزدم كه اين وقت سانس شلوغي نبايد باشد. زودتر از كارمند سينما و مسوول بليت رسيده بودم. چهار نفري هم دور و بر نشسته بودند. براي ساعت يك و ربع تقاضاي بليت فيلم «شهرك» را داشتم. فردي ديگر هم از سامانه بليت «فيلم پرونده باز است» را خريده بود. مسوول بليت گفت طبق قانون اگر تماشاگر به پنج نفر نرسد؛ ملزم به اكران فيلم نيستيم! كمي بحث درگرفت. البته مستندات قانوني اين گفته را دقيق نميدانم؛ ولي عرفي است كه سالها اجرايي شده است. حاليه نيز به دليل شرايط سخت هزينهاي، سينمادارها در حساب و كتاب كردن، مقتصدتر شدهاند. هر چند به شخصه تجربه حتي حضور يك يا سه نفر در سينماها را داشتم كه فيلم اكران شده بود. به هر حال بيرون آمدم از سينما و درگيري ذهني آغاز شد. درگيرياي كه اين روزها به واسطه اكران جهاني «اوپنهايمر نولان» شدت بيشتري گرفته است. فيلمي كه با نقش آفريني كلين مورفي همان توماس شلبي سريال پيكي بلايندرز براي مخاطبان، مشتاقي و مهجوري فراواني ايجاد كرده است. نميتوان گستردگي سينماي هاليوود را با سينماي نزار خودمان قياس كنيم. هاليوودي كه حاليه در اعتصاب بزرگي به سر ميبرد. ولي از تعداد مخاطبينش كاسته نميشود. از سويي با سينماي ايراني طرف هستيم كه اين مسائل ريز و درشت را همزمان با هم براي مخاطب پيش ميآورد. مخاطب انتظار ندارد در سينماهاي كشور فيلم با كيفيت خارجي را ببيند؛ ولي حق هم دارد وقتي وارد سينما ميشود به هر طريقي كه ميشود؛ فيلمش را ببيند. در روزهايي كه سينماگران بايد براي اختلال روان به روانشناسان مراجعه كنند؛ در ينگه دنيا مخاطب بيصبرانه منتظر فيلمي است كه به زندگي پدر بمب اتم ميپردازد تا سرگذشت ساخت اولين بمب اتمي را با دوربين سينما روايت كند. اينجا اما مخاطب قهر كرده با سينما؛ اگر هم چوبي به سرش خورده باشد و تمناي ديدن فيلمي را داشته باشد؛ بايد چنين رفتارهايي را هم شاهد باشد. سينما زماني در سبد فرهنگي مردم جا باز ميكند كه سبدگردانان فرهنگيمان، ساز و كار فرهنگ را بشناسند و اولين آن هم شناخت مخاطب است. مخاطبي كه با هر نحله فكري ميتواند طي سال تماشاگر وفاداري باشد و اين وفاداري ربطي به كيفيت بالا يا پايين فيلمها ندارد كه اين نگره بحثي است جدا. در زمانهاي كه فاصله تماشاي فيلمي در امريكا و اروپا با مخاطب ايراني كمتر از يك ماه است؛ نميتوان شرط و شروطي براي اين تماشاگر گريزپا داشت. لذت تماشاي فيلم بر پرده اگر زائل شود كه سالهاست شده است؛ لذتهاي ديگري در پس پستوهاي خانه با موبايلي به دست حاصل خواهد شد. زنده يا صابر رهبر در موسم جشنواره فجر، هماره جلوي سينما كريستال ميايستاد و همه مخاطبان را به نحوي وارد سالن ميكرد. چه كه اعتقاد داشت اين مخاطب طي سال هم ميتواند تماشاگر بالفعلي باشد. اين نگاه حاليه با مسائل مالي گره خورده است و شايد هم در مواردي هم محق باشند صاحبان سينماها. ولي ذهن پريشان و درگير مخاطب را نميتوان رها كرد. مخاطبي كه چشم بههم زدني راه سينما را فراموش خواهد كرد. اوپنهايمر نخواستيم؛ دستكم شرط پنج نفر براي تماشاي فيلم را برداريد.