• ۱۴۰۳ دوشنبه ۷ آبان
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5550 -
  • ۱۴۰۲ سه شنبه ۱۷ مرداد

به ياد اميرحسين اميرجلالي

بي‌پيرايه و دور از هياهو

رامين حفيظي

 

چند سالي بود كه مي‌شناختمش. از نوجواني در محضر اساتيد بزرگي چون استاد نوه‌سي مشق هنر كرد. هنرمندي منزوي با دستي توانا و روحي سرگردان با افكاري كه ريشه در انديشه‌هاي نيچه و شوپنهاور داشت.  مي‌گفت: مي‌خواهم تا مغز استخوان همه‌چيز را به نقد بكشم.  دور از پروپاگانداي موجود و دور از ازدحام شهر در حومه تهران در پرديس سكني گزيد و به خلق آثار بي‌نظيري پرداخت كه نمونه‌اش را در هنر معاصر كمتر ديده‌ايم.  ريشه هنر را در زندگي مي‌جست و موسيقي برايش والاترين چيز بود.  به مواضع سياسي- اجتماعي توجه خاص داشت به گونه‌اي كه آثار او هم جدا از اين مواضع نبود.  ژانرهاي هنري زيادي را تجربه كرد اما بيشتر با مجموعه سورئاليسم‌هايش مطرح شد  و پس از آن تجربه‌هاي زيادي داشت كه اخيرا به چهره‌هاي جنجالي چون پوتين، ملكه اليزابت دوم، نيچه و ... پرداخت كه آنها را در بدني اثيري و بي‌هويت چون مبشريني كه مي‌خواهند انسان‌ها را دعوت به بهشت اجباري كنند، با چهره‌اي مقدس به تصوير كشيده است. امير جلالي در آثارش به نقد خرافه‌پرستي و خرافه‌گرايي مي‌پردازد. او هنرمندي تكنيكي و در اجرا قدرتمند بود و اين دو را به خدمت انديشه‌هاي تند و تيزش درآورد.  از مجموعه‌هاي ديگر و قابل توجه او گاوهاي مقدس او هستند كه با هاله‌اي از نور پشت سرشان قصد انتقاد از خرافه‌پرستي و تقدس‌گرايي انسان دارد.  در تابلويي از ملكه اليزابت در بهشت كه هاله‌اي از نور در پشت سرش هويداست، مي‌خواهد دنيايي را به تصوير بكشد كه وعده آن را هميشه به ما داده‌اند كه بشر براي رسيدن به آن دست به هر كاري مي‌زند.  اما كمي پايين‌تر تابلو ببري خشمگين نشسته، خودش را آماده كرده تا به محض وارد شدن به بهشت وعده داده شده ما را بدرد.  اين تناقضات تصويري در آثار امير جلالي كم نيستند، اما عجب كه دست سرنوشت او را از دنياي هنر جدا كرد. 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون