• ۱۴۰۳ چهارشنبه ۵ دي
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی بیمه ملت

30 شماره آخر

  • شماره 5552 -
  • ۱۴۰۲ پنج شنبه ۱۹ مرداد

يادداشتي بر «آن تك‌درخت انار» رمان سنان انطون

انسان يا سايه انسان؟

طلا نژادحسن

ادبيات جهان عرب بسيار به زبان دل ما و زبان چشم ما نزديك است. زخم‌ها و رنج‌ها، وابستگي‌هاي فرهنگي، عاطفي، باورها، تلاش‌ها، شكست‌ها، آوارهايي كه نئوليبراليسم شرق و غرب و حيله و نيرنگي كه پيركفتارهاي جهاني با پالان نو به بر كرده‌شان بر سر اين خاورميانه شرحه‌شرحه‌شده مي‌ريزند، همه و همه، گويي از يك لون است. اين مصداق بارز همان صدايي است كه شاعر جادوانه ما احمد شاملو فرياد زد: «من درد مشتركم/ مرا فرياد كن».
رمان «آن تك درخت انار» نوشته سنان انطون، نويسنده عراقي با شاخصه داشتن يك داستان جذاب و مورداقبال عام در بستر روايي تخت و بدون هيچ پيچشي، توانسته به كمك غناي الفاظ و سيطره زبان، فضاي عاطفي زنده و خاصي خلق كند. در فرآيند اين رمان كه مدعي جانبداري از هيچ ايدئولوژي خاصي نيست، لحظه‌لحظه‌اش تصوير هنگامه‌هاي خونين سرزمين همسايه ما عراق است. سرزميني كه فجايع دوران صدام و جنگ هشت‌ساله با كشور همسايه را هنوز پشت سر نگذاشته، اسير جنگ كويت و در نهايت اشغال امريكاي متمدن شد. اين رمان لحظه‌هاي فاجعه، مرگ، جنگ‌هاي فرقه‌اي ميان شيعه، سني، يهودي، مسيحي، تكه‌تكه‌شدن‌ها با عمليات انتحاري، آدم‌ربايي‌ها، باجگيري‌ها، تن‌هاي بي ‌سر، سرهاي بي ‌تن، در بلبشوي هرج ومرج و تاراج قانون، انتقام‌گيري شخصي و قبيله‌اي در زير سايه ديكتاتورهاي مهربان و مقدس را با لوني از عشق‌هاي ناكام، جواني‌هاي تباه‌شده و پيري‌هاي زودهنگام، مهاجرت‌هاي بي‌سرانجام درهم‌آميخته تا رماني را خلق كند كه نه يك قصه، بلكه تاريخي مكتوب و مصور است . قصه رمان در ظاهر قصه‌اي معمولي و تجربه‌شده است اما ديدن پيچش مو و اشارت‌هاي ابرو در اين سيماي ظاهري كار اهل قبيله دل است . در آغاز رمان با شخصيت اول كه يك جوان دانش‌آموخته رشته هنر است همراه مي‌شويم. «جواد» از خانواده‌اي متوسط با آرمان‌ها و ايده‌هايي متفاوت با جامعه سنتي است و در بغداد زندگي مي‌كند. او و برادرش امير، دو جوان نخبه و با استعداد و پرشورند كه يكي در رشته مجسمه‌سازي و ديگري در پزشكي سرآمد دانشجويان هستند اما سرنوشت كه چيزي نيست مگر قراردادهاي اجتماعي و سياسي موجود، هر يك را به نحوي اسير شرايط تحميلي و فاجعه‌بار جنگ‌هايي مي‌كند كه اراده ديكتاتورها آن را رقم زده است. جنگي كه حيات شخصيت‌هاي رمان در گرو آن است.
دكتر جوان به جبهه اعزام مي‌شود اما در يكي از روزها به ناگاه، پيكر بي‌جانش در تابوتي بر بالاي خودروي ارتشي تا دم خانه‌اش مي‌آيد و تحويل خانواده‌اش مي‌شود و تمام و اما سرنوشت جواد جور ديگري رقم مي‌خورد. او روايتگر قصه پيكرهاي بي‌جاني است كه پدرش در مقام مرده‌شوي در غسال‌خانه شهر با سدر و كافور تطهيرشان مي‌كند. جواد، جوان است و پرشور و استعداد. ذوق به دست آوردن موفقيت‌هاي هنري در رشته مجسمه‌سازي و تصويرگري در وجودش مي‌جوشد. عشق به هنر زماني در او به اوج مي‌رسد كه استادش «عصام جناتي» او را با فيثاغورث آشنا و از او نقل مي‌كند كه «در سنگ موسيقي وجود دارد.» آشنايي با «ري» عشق را مثل گل‌هاي ارغوان در بهار بر شاخسار وجودش شكفته مي‌كند. بيوه‌زن جواني كه لحظات او را در آن اندوه و فاجعه گرمي و اميد مي‌بخشيد اما كجا و كي قرار است سهمي از اين سعادت نصيب او شود؟ باز به بيان شاملو، توگويي «نه خدا و نه شيطان/ سرنوشت تو را بتي رقم زد/.../ كه ديگرانش مي‌پرستيدند». 
اگرچه اين رمان هنجارگريز نيست و در فرآيند خود پيرنگي ساختارمند را دنبال مي‌كند، نويسنده از درهم‌آميزي ادبيات با فلسفه و تاريخ غافل نيست. در اين برهه از زمان و اين پاره از مكان قرار نيست كسي به آرامش و قطره‌اي شادي نائل آيد. پدر«مرده شوي» است، نان را از لابه‌لاي خون و جراحت و چركاب مرده‌ها به دست مي‌آورد. ارثيه‌اي تلخ و اندوهبار كه از پدران به او رسيده و انگار كه اين چرخه همچنان به مراد صاحبان كارخانه مرده‌سازي جهان سرمايه و شرارت دلالان جهاني و نوكران و نوچه‌هاي‌شان مي‌چرخد و مي‌چرخد تا نسل سوم خانواده يعني «جواد» نيز كه نخبه جهان هنر است، در نهايت با دوره كردن شب و روز و هنوز به هواي پناهندگي و سير آفاق و انفس، به همان مرده‌شوي‌خانه موروثي پناهگاه اجدادي آويزان شود و مانند همان «تك‌درخت انار» كنار مرده‌شوي‌خانه كه از نهر خونابه و چركاب مرده‌ها سيراب مي‌شد، ريشه درخاك اندوهبار خانه بدواند و با آن‌همه هنر و خلاقيت وداع گفته و باقي عمر همدم مرده‌ها شود و وفادارانه آنها را شست‌وشو دهد و به جاي پيكر گرم «ري» هم‌آغوش آنها شود .
به قول ميلان كوندرا رمان بايد پرسش ايجاد كند. «آن تك‌درخت انار» نيز به دنبال «چوني»ها و «چرايي»هاي بسياري است. پرسش‌هايي كه نويسنده آنها را در سر بريده جواني مي‌پيچد كه پدرش آن را در نايلوني سياه همراه با تقاضاي مبلغ گزافي براي استرداد تن مثله‌شده پسرش در آستانه در خانه‌ مي‌يابد.
اين رمان جذاب و خوشخوان را كه از ترجمه‌اي فصيح و نثري روان، پاكيزه و بدون تعقيد لفظي بهره‌مند است، از دست ندهيد.

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون