چو ايران نباشد تن من مباد
هادي شيرواني شيري
آبان ماه سال 1379 راهي خدمت مقدس سربازي شدم. ساعت حدود 10 صبح از حوزه نظام وظيفه شهرستان فسا به مركز آموزش 02 نيروي زميني ارتش اعزام شديم. تقريبا حدود بيست ساعت در راه بوديم تا فرداي آن روز حدود ساعت 8 صبح به تهران منطقه افسريه و پادگان آموزشي رسيديم. خسته و كوفته ما را درب پادگان پياده كردند و تحويل دژبانهاي پادگان دادند. دژبانها بدون توجه به بيخوابي شب گذشته ما و خستگي راه با بداخلاقي تمام شروع به تنبيه بشين و بلند شو و كلاغ پر از درب پادگان تا جلوي گردان آموزشي حدود تقريبا 300 تا 400 متر نمودند. براي من بچه دهاتي به يكباره دوري از خانواده آنهم حدود صدها كيلومتر و خستگي راه از يكطرف و تنبيههاي سخت دژبان پادگان از طرف ديگر كافي بود تا كاملا از آمدن به خدمت سربازي پشيمان شوم اما لحظه رسيدن در گردان آموزشي مصرعي كه بر درب گردان نوشته بود توجه مرا جلب كرد و تمام خستگي آن را از بدنم بيرون راند و سرشار از اميد و انرژي شدم و آن مصرع «چو ايران نباشد تن من مباد» بود. اين مقدمه را نوشتم تا نقدي داشته باشم بر انفعال مسوولان درخصوص حقابه ايران از رود هيرمند و از آن مهمتر ديواري 30 كيلومتري در مرز ايران و افغانستان در منطقه هيرمند كه به علت خطا و اشتباه محاسباتي در زمان كشيدنش باعث جا ماندن چندين هزار هكتار زمين كشاورزي در آن سويش شد و طالبان مدعي آن شده و اجازه ورود كشاورزان ايراني را به آن نميدهد و علاوه بر ندادن حقابه ايران تماميت ارضي ما نيز خدشهدار شده است. درخصوص حقابه شايد بتوان سكوت كرد اما درخصوص تماميت ارضي هرگز، متاسفانه اين بيخيالي مسوولان نمكي است بر زخم مردمي كه زير فشارهاي اقتصادي حاصل از جنگ اقتصادي تحميلي راضي نيستند حتي يك ميليمتر از خاك وطن از دست برود. سخنگوي وزارت خارجه كشورمان در پرسش خبرنگاران گفته كه ايران زميني به طالبان نداده كه بخواهد پس بگيرد اما آقاي سخنگو بايد برود و از ديوار مرزي عبور كند ببيند طالبان به او اجازه ميدهند يا نه. ما در جنگ تحميلي 8 ساله با دشمن قصيالقلب بعثي با تقديم حدود 300 هزار شهيد و چند برابر آن مجروح كه اكثر قريب به اتفاق آنها پس از جنگ تا به حال بر اثر مجروحيت در حال زجر كشيدن هستند ولي به رخ نميآورند و حتي افتخار هم ميكنند و پدراني كه با وجود داشتن 10 فرزند سر نيم سر و بدون هيچگونه چشمداشتي به جبهههاي جنگ به صورت داوطلبانه شتافتند تا از خاك و ناموس اين مرز بوم دفاع كنند كه خاك همان ناموس است و خط قرمز هر ايراني. جان و سلامتي صدها هزار ايراني فدا شد تا حتي يك وجب خاك كشور عزيزمان به دست دشمن نيفتد اما حال به جايي رسيدهايم كه گروهي تروريستي و متحجر، اجازه ورود كشاورزان ايراني به زمينهاي كشاورزي خود را نميدهد گرچه گفته ميشود كه اين ديوار در زمان دولت اصلاحات احداث شده و اين اشتباه محاسباتي از آن دوران به ارث رسيده اما اين دليل نميشود كه كساني كه در حال حاضر مسووليت دارند بيخيال باشند و از ناموس كشور بگذرند. ديگر سخن اينكه دولتهاي قبلي افغانستان چنين ادعايي نداشتند و ديوار مذكور را ديواري امنيتي ميدانستند نه ديوار مرزي اما متاسفانه طالبان نه از حقوق بينالملل چيزي ميداند و اگر هم بداند به آن پايبند نيست. يكي از افتخارات نظام جمهوري اسلامي برخلاف پهلوي و قاجاريه كه تكههايي از خاك وطن (بحرين و افغانستان و... كه خيانت آنها از حافظه ملت ايران پاك نخواهد شد) را متاسفانه از دست دادند، همين است كه طي اين چهل و اندي سال كه از عمرش ميگذرد و با وجود مشكلات اقتصادي فراوان و جنگهاي تحميلي اقتصادي و نظامي، حتي يك وجب از خاك پاك ميهن عزيزمان را از دست نداده و ما به آن ميباليم و افتخار ميكنيم. اميدواريم آقاي رييسجمهور با درك واقعيتهاي امروز كشور با به ياد آوردن وعدههاي انتخاباتي و با شايستهسالاري و بركناري مديران فاسد، ناكارآمد و بيعرضه، ابتدا دستور تخريب اين ديوار را صادر، سپس از مجاري بينالمللي و توافق 1872 موسوم به توافق گلداسميت، نسبت به كوتاه نمودن دست طمع طالبان عمل نموده و كشور را از دستدرازي بيگانگان، آنهم گروهي نامشروع مانند طالبان كه از رهگذر ريختن خون زنان و كودكان بيگناه به قدرت رسيده، نجات دهند.