شهامت شاد بودن
مرتضي غفاري
«تماشا - بازيگر» ايده خلاقانه و رهاييبخش آگوستو بوال، كارگردان نام آشناي بزريلي در «تئاتر شورايي» است. او روند تئاتر مرسوم را كه در آن تماشاگر صرفا به تماشاي تئاتر و كار بازيگر بنشيند و نقشي منفعل را ايفا كند، نميپسنديد و آن را به منزله نوعي سركوب قلمداد ميكرد. او ميخواست تماشاگر در روند شكلگيري تئاتر مداخله كند و تاثيرگذار باشد. بنابراين در تئاتر شورايي بوال، تماشاگر فقط تماشاگر نيست و گاهي نقش بازيگررا برعهده ميگيرد. اين گونه با تركيب دو واژه بازيگر و تماشاگر، واژه «تماشا - بازيگر» ساخته ميشود كه واژه و نقش جديدي در تاريخ تئاتر است. بوال در مسير حرفهاي خود تكنيكهاي تئاتري متنوعي ابداع كرد كه همگي پيرامون بازنگري در نقش مخاطب بنيان نهاده شده است.
تكنيك «تئاتر مجادله» يكي از شناختهشدهترين تكنيكهاي تئاتر شورايي است كه مراحل مخصوص خود دارد اما در اين جا به اختصار آورده ميشود. ابتدا تسهيلگر يا همان گرداننده مراسم كه خود بوال او را جوكر مينامد، توضيحي راجع به تئاتر شورايي به تماشاگران ميدهد و بعد از آن تماشاگران يك بازي كوتاه و مفرح انجام ميدهند. سپس تسهيلگر از گروه تئاتر خود ميخواهد يك صحنه كوتاه را اجرا كنند. در اين قطعه نمايشي معمولا يك اتفاق اجتماعي چالش برانگيز براي كاراكتر اصلي نمايش رخ داده است كه نيازمند به تصميم و عمل از سوي اوست. تماشاگران يك بار اين قطعه را تماشا ميكنند. پس از آن تماشاگران اگر ايدهاي براي تغيير در شرايط نمايش داشته باشند، ميتوانند درخواست ورود به صحنه بدهند. قطعه نمايشي دوباره تكرار ميشود. اين بار تماشاگر داوطلب به جاي بازيگر اصلي در نمايش بازي ميكند و مطابق با ديدگاه خود نمايش را تغيير ميدهد. در اين تئاتر مشاركت تماشاگر كاملا عيني و فيزيكي است. اگر برشت ميخواست تماشاگر تئاتر، به جاي بروز صرف احساسات به تئاتر بينديشد، بوال يك قدم جلوتر برميدارد و ميخواهد تماشاگر روي صحنه بيايد و ايدهاش را اجرا كند. بيمارستان، مترو، اتوبوس، پارك، بازار و هرجاي ديگري ميتواند به صحنه تئاتر شورايي تبديل شود. اين تئاتر فقط هم متوجه افراد فرودست نيست كه مشكلات و دغدغههاي هر طبقه از جامعه دستاويز اجرهاي تئاتر شورايي ميشود. از سوي ديگر اين تئاتر ميتواند دامنه خود را گسترش ميدهد و حتي در نظام قانونگذاري اثربخش باشد؛ همان طور كه خود بوال توانست با بهرهمندي از اين تئاتر، 13 قانون را در پارلمان بزريل به تصويب برساند.
آري بوال امر زيباييشناختي و امر اجتماعي را به هم نزديك كرده و درهم ميتند. اما چرا؟ بوال ميخواهد فاصله ميان فرهنگ و جامعه كم شود. او عقيده دارد در اين جهان پر از نفرت، خوبي يك اختراع است. اين يعني براي بهبودي دنيا لازم است دست به ابداعات تازه بزنيم و آن را تمرين كنيم. پروژههاي تئاتري متنوع بوال چنين اهدافي را دارند. او ابزار يگانه تئاتر را به كار ميگيرد تا همه بدانيم كه كيستيم. اين دريافت و شناخت ميتواند به ارتقای جامعه كمك كند. اما نگرش بوال و ساير هنرمنداني كه چيزي متفاوت از كار تئاتر ميخواهند، ممكن است به ديدگاهي كه هر امر غيرمرسومي را نوعي خطر بالقوه ارزيابي ميكند، خوش نيايد. اتفاقي كه در هفتههاي اخير براي مهدي اعتمادسعيد افتاده نيز برآمده از اين ديدگاه است. اين بازيگر توانمند تئاتر و تسهيلگر اجتماعي در چند سال اخير با تلاشي بيوقفه، اجراهايي را در فضاهاي عمومي شهر مانند پاركها و در مناطق محروم كشورمان انجام داده است. در اين اجراها تماشاگران به اجراگر تبديل ميشوند و لحظاتي شاد و مفرح ساخته ميشود. عمده اين اجراها، پيرامون بازي شكل گرفتهاند. تماشا - بازيگران، بازيهايي كه در آن مهارت دارند را ميآموزانند و از يكديگر بازيهاي تازهاي ميآموزند.
اكنون پرسش اينجاست كه در ميان انواع مشكلات و نابهسامانيها كه اين روزها گريبان ما «مردم» را گرفته است، چرا بايد چنين اجراهايي كه بهمثابه نوعي تنفس است، از ما دريغ شود؟ چرا هنرمنداني كه بيچشمداشت براي بهبود و شادي جامعه عمل ميكنند، توبيخ ميشوند؟ اگر «تئاتر براي همه» است، چرا هنرمنداني مانند مهدي اعتمادسعيد كه ميخواهند به همت خود تئاتر را به ميان مردم ببرند با چنين برخوردهايي مواجه ميشوند؟ كه اگر نگاهي وسيع و آيندهگر لحاظ شود، اگر صلاح و اصلاح جامعه خواسته شود، چنين هنرمنداني سزاوار تقدير هستند؛ چرا كه شهامت شاد بودن، خود زندگي است.
كارگردان تئاتر