كساني كه مصدق را قرباني كردند
محمدهادي جعفرپور
مورخين مصدق را قرباني زبان خودش ميدانند. او در مقام وكيل مجلس و سپس در سال اولِ نخستوزيري طوري انتظارات عمومي را بالا برد كه خودش هم قادر به كنترل توقعات مردمي نبود، او سياستمداران ديگري مانند رزمآرا و قوام را مكرر به تساهل، توطئه و حتي خيانت متهم ميكرد، اين برخوردها كه به زعم برخي گزافهگويي و قدرنشناسي قلمداد ميشد، عملا جايي براي آشتي باقي نميگذاشت. مصدق ميترسيد مبادا با كسي آشتي كند و از سوي دوست و دشمن انگ خائن بخورد اما بايد توجه داشت كه شركت نفت ايران انگليس و دولت بريتانيا هرگز توافق معقولي براي آشتي به مصدق پيشنهاد نداد، برعكس بريتانيا از سال ۱۳۳۰ پيگير حذف مصدق از طريق نيروهاي نظامي بود برخي از اعضاي دولت ترومن دوست داشتند از مطالبات مشروع ايران حمايت كنند ولي در نهايت ميانجيگري ايالات متحده هم نتوانست عزم بريتانيا را در بركناري مصدق و تحت فشار قراردادن دولت وي تغيير چنداني دهد. مصدق اين اعيانزاده زميندار اولين سياستمدار عصر خود بود كه اهميت سياستهاي تودهاي راهپيماييها و تظاهرات عمومي را كشف كرد. طوري كه به كرات گفتهاند رجوع مكرر مصدق به مردم مانعي بود بر سر راه ظهور سازمانهاي سياسي محكم و خوشساخت. جبهه ملي بهرغم حيات پنج ساله چيزي نبود مگر ائتلافي سيال و غريب برخي افراد و گرايشهاي سياسي و احزاب نوپا فقدان حمايتهاي سياسي سازمانيافته و با برنامه از مصدق را دليل بيثباتي پايگاه قدرت مصدق ميدانستند. مصدق حتي در اوايل سال ۳۲ هم ميتوانست با پشتگرمي حمايتهاي عمومي مانورهاي امني انجام دهد؛ مانورهايي كه به او اجازه ميداد منافع قدرتهاي خارجي را به چالش بكشد و به اين طريق با مجلس و شاه مقابله كند اما او هرگز متوجه محدوديتهاي سياستهاي خياباني نشد...
عامه مردم كه زير بار تورم و بيكاري روزگار سختي ميگذراندند بيشتر طالب آن بودند كه يك دهه آشوب و تظاهرات سياسي كنار برود و جامعه به آرامش برسد اين شد كه به رغم حمايتهاي اوليه از نهضت ملي در تير ماه ۱۳۳۲ حال و هواي بياعتنايي و كلافگي در جامعه احساس ميشد اين حال و هوا با عزيمت شاه به خارج از كشور و حس قدرتگيري حزب توده آنچنان شد كه حمايتهاي عمومي هم از مصدق دور شد طوري كه حتي حمايت دقيقه ۹۰ حزب توده نتوانست مانع سقوط مصدق شود.