چه بايد كرد تا پس از تبديل آموزش حضوري در كلاس درس به آموزش مجازي و از راه دور كيفيت آموزش كاهش نيابد؟
اين سوالي است كه در هفت فصل كتاب هوش مصنوعي براي معلمان و مدرسه تلاش ميشود با تمركز بر تواناييهاي هوش مصنوعي به دو صورت نظارت شده و نظارت نشده به آن پاسخ داده شود.
در سال ۱۳۹۹ يكي از دانشگاهها از نگارنده دعوت كرد تا درسي را در فلسفه تعليم و تربيت براي دانشجويان دوره كارشناسي آن دانشگاه تدريس كنم و اين در حالي بود كه آموزش حضوري به دليل شيوع بيماري كوويد ۱۹ مبدل به آموزش مجازي شده بود و من بايد از خانه فرآيند تدريس را از طريق نرمافزار هدايت ميكردم. تعداد دانشجويان كلاس حدود سي و پنج نفر بودند.
در ساعت مقرر وارد كلاس مجازي در سامانه مربوط ميشدم، دانشجويانم نيز با تايپ كردن سلام وارد كلاس ميشدند ولي تا پايان تدريس هيچ تعامل رودررويي با آنها نداشتم و حتي نميتوانستم بدانم كه چند نفر از آنها واقعا شنونده مطالب كلاس هستند و در هنگام پرسش از دانشجويان نيز جز جمع محدودي ديگران مشاركتي نداشتند.
نميتوانستم از حضور دانشجويان اطمينان پيدا كنم و از آنها بازخورد بگيرم. يكجور متكلم وحده محصور در اتاقم بودم و احساس پرنده در قفسي را داشتم كه آوازي را در هوا پرواز ميدهد و نميداند آوازش تا كجا برد دارد!
در فصل امتحان نيز سوالاتي را در سامانه بارگذاري كردم و دانشجويان پاسخ دادند. به قدري پاسخها به هم شباهت داشت كه ترديدي نداشتم كه آنها با هم پاسخ را هماهنگكرده و نوشتهاند.
بعد از پايان نيمسال اول و اين تجربه ناموفق و ناخوشايند از ادامه تدريس عذرخواهي كردم.
حالا به سوال صدر اين نوشته برميگردم:
آيا ميتوان كاري كرد كه آموزش غيرحضوري با همان كيفيت آموزش حضوري در كلاس درس برگزار شود؟
در آموزش حضوري معلم و شاگرد در تعامل رو در رو فرآيند ياددهي- يادگيري را به پيش ميبرند. معلم از نگاه شاگرد بازخورد ميگيرد. رفتار او و ميزان مشاركتش در پيشبرد فرآيندها را زير نظر دارد، مشاركت او در بحثهاي گروهي و گفتوگوهاي او با اعضاي گروه را مرتبا از نظر ميگذراند و با استفاده از تواناييهاي سمعي و بصري خود كلاس درس را هدايت ميكند و روش تدريس خود را متناسب با نياز كلاس و شاگرد يا شاگردانش مورد بازبيني قرار ميدهد. در ارزشيابيهاي شفاهي و مكتوب نيز كاملا عكسالعمل شاگرد را زير نظر دارد و ميتواند نسبت به گرفتن بازخوردهاي متناسب اطمينان حاصل كند.
مدير آموزشي نيز در آموزش حضوري عملكرد معلمان، كاركنان و اولياي دانشآموزان يا دانشجويان را هر لحظه در نظر دارد و همه چيز را در تعامل رو در رو با آنان كنترل ميكند، چگونه ميتوان همه اجزاي اين مديريت و كنترل كلاس و محيط آموزشي اعم از مدرسه و روابط فيمابين خانه و مدرسه را در آموزش مجازي مانند آموزش حضوري و با اطمينان كامل فراهم كرد؟
كتابي كه پيش رو داريد در تلاش است تا طي هفت فصل و با بيان مساله و مثالهاي متعدد نشان دهد كه چگونه ميتوان با استفاده از اصول اوليه هوش مصنوعي و انتخاب فعاليتهاي مناسب دادههايي را چنان ساماندهي كرد كه از خلال آن كيفيت آموزش غيرحضوري به آموزش حضوري نزديك شود.
ويژگي اين كتاب اين است كه به جاي ادعاي آموزش نحوه انتخاب مناسبترين تكنيكهاي هوش مصنوعي به صورتي گام به گام مفهوم هوش مصنوعي كه امروزه به نوعي اشتراك لفظي در اذهان مخاطبان تبديل شده است را با معناي دقيق و واقعي آن به خواننده منتقل كند.
هوش مصنوعي چيست؟
از هر كسي بپرسيد هوش مصنوعي چيست؟ چون به نظرش معناي دو واژه هوش و مصنوعي را ميداند، تصور ميكند كه معناي عبارت «هوش مصنوعي» را هم ميداند و لذا سوال شما را بيپاسخ نميگذارد و در پاسخ از ماشين حساب تا كامپيوتر و روبات و گوشيهاي تلفن همراه را به عنوان نمادهايي از هوش مصنوعي عنوان ميكند.
و اتفاقا همه اينها هم درست است و همه نمادها و مراتبي از هوش مصنوعي هستند. همين صفحه گوشي موبايل شما كه با شناسايي چهره شما باز ميشود در دسترسترين كاربرد هوش مصنوعي در زندگي لحظه به لحظه شماست.
اگر هوش مصنوعي را استفاده از نوعي ماشين براي بالا بردن سرعت و كيفيت كار بشناسيم همه اينها ماشينهاي تسهيلگر و تسريعكنندهاند.
هوش يكي از تواناييهاي ذهني است و در بردارنده قابليتهاي متنوعي همچون استدلال، برنامهريزي، حل مساله، تفكر انتزاعي، استفاده از زبان و يادگيري است.
هر يك از ابزارهاي نامبرده بالا يكي از ويژگيهاي موجود هوشمند را در خود دارد.
جهان ما عرصه تقابل هوشمنديها بوده است و همواره انواعي از موجودات به واسطه برتري هوشي توانستهاند انواع ديگر فاقد هوشمندي يا با هوشمندي كمتر را از صحنه رقابت حدف كنند.
انسان با داشتن هوشمندي بالا و انواع هوش بهرغم جثه كوچكتر نسبت به بسياري از موجودات زنده عملا يا آنها را از صحنه حيات خارج كرده و باعث انقراض آنها شده يا آنها را رام كرده و به خدمت گرفته است.
مدتهاست كه صحبت از پردازندههاي قديمي و انواع نسلهاي كامپيوتر جاي خود را به سخن گفتن از هوش مصنوعي داده است و غالبا در بيان تفاوت اين دو ميگويند كه پردازندههاي قديمي دادهها را بر مبناي برنامههايي كه در آنها تعبيه شده پردازش ميكنند و هوش مصنوعي خود قادر به برنامهريزي و تفكر است هر چند ممكن است اكنون اين تفكر انضمامي باشد و هنوز به مرحله تفكر انتزاعي نرسيده باشد.
مسالهاي كه در بحث هوش مصنوعي موجب نگراني جوامع انساني شده، مسائلي در حوزههاي اخلاقي و عاطفي است كه در هوش انساني موجود است و هوش مصنوعي فاقد آن است و مسائلي از اين دست كه اگر هوش مصنوعي خود قادر به تفكر است از كجا معلوم كه به اين نتيجه نرسد كه انسان پوست و گوشتي موجودي مزاحم و با كمترين بهرهوري است و نيازي به وجودش نيست و برنامهاي براي نابودي نوع بشر طراحي نكند؟
اگر جهان عرصه تزاحم و تقابل هوشمنديهاست و انسان تاكنون از ميان همه موجودات هوشمند توانسته با برتري هوشي حاكم بلامنازع كره زمين باشد چرا هوش مصنوعي نتواند با استفاده از مزيتهاي نسبي خود، بشر را به كل از صحنه حيات بيرون براند و خود سكان هدايت زمين را به دست بگيرد؟
اخيرا مصاحبههايي با برخي روباتهاي مجهز به هوش مصنوعي صورت ميگيرد كه آنها مدعي ميشوند كه مثلا تا سال ۲۰۲۸ جاي بشر را خواهند گرفت و از زبان برخي از آنها شنيده ميشود كه تنها نمونهاي از انسانها را در موزه نگه خواهند داشت! و اين چشماندازها افكار عمومي انسانها را به شدت نگران ميسازد.
با قطع نظر از اينكه فناوري هوش مصنوعي چه مخاطراتي را متوجه حيات بشر ميكند و قطعا در آن حوزه مطالعات و پژوهشهاي بسياري در دست انجام است هر گاه به هوش مصنوعي به عنوان ماشيني كه تاكنون در خدمت بشر بوده و توسط او هدايت ميشده، بنگريم و با نگاه به همين كاركرد هوش مصنوعي بايد ديد كه اين هوشمندي چگونه در خدمت آموزش قرار ميگيرد تا كيفيت آموزش مجازي را به آموزش چهره به چهره معلم و شاگردي و آموزش حضوري در كلاس درس برساند و اين كار با طي چه مراحلي و چگونه به انجام ميرسد؟
هوش انساني و هوش مصنوعي با بهرهگيري از مزيتهاي نسبي يكديگر ميتوانند آموزش را به نحو كيفيتري ساماندهي كنند.
هوش مصنوعي برخلاف هوش انساني خستگي و نيازي به خوردن و خوابيدن ندارد و بنابراين ميتواند يادگيري هميشه فعال، شخصي شده و فراگير را فراهم كند (ص۵۹) و در مقابل هوش انساني داراي جنبههاي عاطفي و اجتماعي است و با تركيب اين دو نظام هوشمندي ميتوان از رويكردهاي يادگيري ماشيني در هوش مصنوعي مدرن به سود افزايش كيفيت آموزش بهره گرفت.
كتاب هوش مصنوعي براي معلمان و مدرسه نوشته رز لاكين، كارين جورج و ماتلو چكوروا كه توسط گروه مترجمان با مديريت دكتر حميدرضا كفاش به فارسي برگردانده شده بر آن است تا عوامل نظام آموزشي را با هوش مصنوعي آشنا سازد و اين مشترك لفظي را به مشترك معنايي براي جامعه مخاطب تبديل و گام به گام نحوه كاركرد هوش مصنوعي را به گونهاي تبيين كرده كه اطمينان كاربران را براي استفاده بيشتر و بهتر از هوش مصنوعي در فرآيند آموزش جلب كند.
اين كتاب در هفت فصل مرتبط كه زنجيروار يكي پس از ديگري خواننده را به عمق مفهوم هوش مصنوعي راه ميبرد هدف خود را كه همانا رهايي خواننده از آشنايي مبهم با اين مفهوم و رساندن او به فهمي كاربردي و عميق از هوش مصنوعي و نحوه عملكرد آن در فرآيند آموزش است به انجام ميرساند.
كتاب با مفهوم داده آغاز ميشود و انواع دادههايي را كه در تعاملات آموزشي به صورت آگاهانه يا ناخودآگاه مورد استفاده قرار ميگيرند، يادآوري ميكند و در مورد نحوه جمعآوري اين دادهها در آموزش حضوري براي حل چالشها و مسالههاي نظام آموزشي به توضيح ميپردازد و يادآوري ميكند كه همين دادهها را نيز بايد در آموزش غيرحضوري بتوان جمعآوري كرد و اين همان كاري است كه به تواناييهاي هوش مصنوعي نيازمند است.
هوش مصنوعي در مراحل جمعآوري دادهها، طبقهبندي يا خوشهبندي دادهها و پردازش و تحليل آنها به مدد هوش انساني ميآيد و دو آموزش حضوري و غيرحضوري را به هم نزديك ميكند.
هوش مصنوعي به دو صورت فاقد نظارت و نظارت شده در پيشبرد فرآيندهاي آموزشي كمك ميكند و خواننده با خواندن هفت فصل اين كتاب در مييابد كه ميتوان با ياري هوش مصنوعي بر انواع چالشهاي پيش روي نظام آموزشي در تلفيق ميان آموزشهاي حضوري و غيرحضوري فائق آمد و اين امكان را براي معلم و مدرسه فراهم كرد كه آموزش را در شرايط خاص به جاي آموزش در كلاس فيزيكي در كلاس مجازي برگزار كرده و همه امتيازات آموزش حضوري را براي آموزش مجازي نيز فراهم كنند يا آموزش را به صورت تلفيقي از حضوري و غيرحضوري صورت دهند و شاگردان و ديگر عوامل در آموزش مجازي نيز همان قدر كنترلپذير و مديريتپذير و قابل ارزيابي باشند كه در آموزش حضوري هستند.