كودتا بود يا نبود؟
محسن آزموده
امسال در ميان بحثهاي هميشگي و پايانناپذير درباره نهضت ملي و كودتاي 28 مرداد، يك موضوع «ظاهرا» جديد، بسيار داغ بود: آيا 28 مرداد كودتا بود يا خير؟ اينكه نوشتيم «ظاهرا» جديد، به اين علت است كه همه علاقهمندان به تاريخ معاصر ميدانند كه نامگذاري اين واقعه، از همان روز 28 مرداد 1332 محل بحث بوده است. طرفداران شاه و پهلويها، مثل اردشير زاهدي از همان اول سفت و سخت ميگفتند كودتا نبود، بلكه قيام ملي بود و حتي اين روز را جشن ميگرفتند، بعضي از آنها حتي ميگفتند، اين مصدق بود كه كودتاچي بود. از طرف ديگر طرفداران مصدق و جبهه ملي و مخالفان حكومت پهلوي ميگفتند كه كودتاست. دولتهاي غربي تا دههها در اين باره سكوت كردند، تا اينكه بالاخره امريكاييها از گوشه و كنار مقر آمدند و گفتند كودتا بوده و ما مسوول آن بوديم. دولت انگليس اما تا به امروز در اين باره سكوت كرده و هيچ اظهارنظر رسمياي نكرده، اگرچه بسياري از محققان و پژوهشگران انگليسي و همچنين مقامات سابق و اسبق بريتانيايي، مثل ديويد اوئن وزير امور خارجه بريتانيا، به صراحت گفتهاند كه كودتا بوده و ما يعني انگليسيها در آن نقش داشتيم.
اين بحث بعد از انقلاب و با مطرح شدن نقدها به محمد مصدق هم ادامه داشت. بعضي پژوهشگران مثل پيروز مجتهدزاده و بعضي طرفداران پهلوي، مثل پرويز ثابتي بارها و بارها گفتهاند كه كودتايي صورت نگرفته. بعضي مورخان و اساتيد علوم سياسي مثل عباس ميلاني هم چنين نظري دارند. در مقابل پژوهشگران و مورخاني مثل محمدعلي موحد، يرواند آبراهاميان، همايون كاتوزيان، سهراب يزداني، علي رهنما و فخرالدين عظيمي خيلي جدي معتقدند كه آنچه در 28 مرداد رخ داده كودتا بوده و در اين باره كتابها و مقالههاي فراواني نوشتهاند، پژوهشگران غيرايراني مثل مارك گازيوروسكي و استفن كينزر هم با اين گروه اخير هم نظرند.
البته انتقادها به مصدق و عملكرد و منش او از همان ابتدا بوده و در سالهاي اخير هم بسيار شديدتر شده، گروهي او را پوپوليست ميخوانند، عدهاي ديكتاتور، برخي مخالف دموكراسي و شماري ساده لوح و گرفتار توهم توطئه. در كنار اينها بسياري- از طرفداران او و از ميان پژوهشگران- هم معتقدند كه البته به مصدق انواع و اقسام انتقادها وارد است، اما او سياستمداري كاركشته و پاكدست و شريف و ميهندوست بود.
در كنار همه اين بحثهاي تمامنشدني، آنچه جالب توجه است، داغ شدن دوباره اين بحث است كه آيا 28 مرداد كودتا بود يا نبود؟ يك حقوقدان و استاد دانشگاه كه اين روزها به دليل موضعگيريهايش در قبال وقايع اخير بسيار پرطرفدار شده، در فضاي مجازي بحث حقوقي مستوفايي كرده در اين باره كه به لحاظ حقوقي آنچه در 28 مرداد رخ داد، كودتا نبود. البته اين به معناي درستي حرف ايشان نيست. زيرا حقوقدانهاي ديگري مثل عباس توفيق از همين منظر كوشيدهاند نشان دهند كه 28 مرداد به لحاظ حقوقي كودتا بود. روزنامه دنياي اقتصاد هم در گزارشي كه 28 مرداد امسال برگزار كرده، به همين موضوع پرداخته است. اين گزارش از نشستي كه در دفتر اين روزنامه، با حضور موسي غنينژاد، اقتصاددان، محمود كاشاني، حقوقدان و داريوش رحمانيان استاد تاريخ برگزار شده، تهيه شده است. نكته جالب توجه اين گزارش و نشست، همنظري موسي غنينژاد با محمود كاشاني است، آنها هر دو صراحتا معتقدند كه 28 مرداد كودتا نيست. غنينژاد در اين نشست به صراحت گفت مصدق پوپوليست بود، دركي از دموكراسي نداشت و دستاوردهاي مشروطيت را به باد داد.
خلاصه اينكه بحث درباره 28 مرداد و نهضت ملي شدن صنعت نفت امسال و در آستانه هفتاد سالگي بسيار داغتر از سالهاي گذشته است. درباره اينكه چرا اين بحث همواره پرهيجان بوده، جامعهشناسان بسيار بحث كردهاند، در اين باره هم كه چرا اين سوالهاي خاص مطرح شده، بسيار ميتوان بحث كرد و اتفاقا خيلي موضوع جذابي است. چرا ايرانيان با گذشت هفتاد سال دست از سر يك رويداد تاريخي برنميدارند و مدام راجع به آن بحث و جدل ميكنند؟ از همين جاست كه ميتوان به پرسش آغازين پاسخ داد: 28 مرداد كودتا بود يا نبود؟ پاسخ به اين سوال، عليالحساب (شايد تا هميشه) غيرممكن است، زيرا موضعگيري درباره يك واقعيت تاريخي حاد و بحثبرانگيز، مثل 28 مرداد، غير از ارزشسنجي رخدادهاي تاريخي به هزار انگيزه و علقه و گرايش بستگي دارد. آدمها با گرايشها و رويكردهاي متفاوت سياسي، عقيدتي و تعلقات مادي و اقتصادي گوناگون، در جبهههاي مختلف قرار ميگيرند. موضعگيري در برابر28 مرداد، فقط موضعگيري در برابر يك گزاره تاريخي نيست، با شوون مختلفي از هويت انساني ما گره خورده است و غير از نظر ما راجع به يك واقعه تاريخي، خيلي چيزهاي ديگر را هم نشان ميدهد. به همين علت است كه به سادگي نميتوان گفت كه اين رويداد، كودتا بوده يا خير؟ نويسنده اين يادداشت البته همسو با پژوهشگران مذكور در بالا و به علت مطالعه آثارشان، معتقدم كه 28 مرداد 1332 يك كودتا بوده، اما افرادي را هم كه نظري متفاوت دارند، جدي ميگيرم و معتقدم كه اين سوگيري آنها، غير از اطلاعات و مطالعات تاريخي، به هزار و يك عامل ديگر هم بستگي دارد و در نتيجه اين سوال هميشه پاسخ يكسان و مشابهي ندارد، زيرا همزمان با پاسخ، موضع و جهتگيري فرد در قبال خيلي چيزهاي ديگر را هم نشان ميدهد، از جمله اينكه كجاي تاريخ و جغرافيا ايستادهايم.