تفاهم ايران و عربستان و پيشنهادهاي تازه
عذیری
پس از حادثه تلخ كنسولگري عربستان سعودي در مشهد در سال 1394، روابط دو كشور به جدايي گراييد و پس از آن حوادث منطقه به صورت دومينووار به حركت درآمد. از جمله يارگيري و جبههبندي در منطقه و گسترش حمله به يمن و نابودي پيمان مذاكرات برجام. اما اين دوره 8 ساله هم براي جمهوري اسلامي ايران هزينههاي سنگيني در بر داشت و هم به تبع آن عربستان سعودي هم متحمل خسارات بسياري شد. عربستان سعودي خودش گرفتار بازياي شد كه در منطقه به راه انداخت (حمله به يمن). در آن سوي جبهه، جمهوري اسلامي ايران هم براي حمايت از گروهها و كشورهاي مورد حمايتش به تنگناي اقتصادي و سياسي رسيد، به طوري كه دو كشور ناخواسته در ميدان ترسيم شده (يا حداقل مورد قبول) دشمنان امت اسلامي گرفتار شدند. در اين رويارويي ناخواسته طرفين، نيروها و توان امت اسلامي متاسفانه بر ضد هم قرار گرفت و منطقه را به سوي آشوب و ناامني پيش برد. اما پس از خوابيدن گرد و غبار در منطقه (نابودي داعش و فرار امريكا از افغانستان) صداهاي طرفين به يكديگر رسيد و دوطرف به اين نتيجه رسيدند كه بهترين راهحل، مذاكرات مستقيم و همكاري در امور منطقهاي است.
حال كه آمد و شد مقامات عاليرتبه از سال 1393 (آخرين ديدار سفر جواد ظريف به رياض جهت شركت در مراسم فوت ملك عبدالله بود)، توسط وزيران امور خارجه دو كشور آغاز شده است، بهتر است كه مقامات عالي دو كشور از خاك يكديگر بازديد به عمل آورده و سطح روابط و همكاريها را در زمينههاي بيشتري گسترش داده و از توان يكديگر براي رسيدن به اهداف هم مدد بگيرند. البته اين نكته قابل ذكر است كه نزديكي اين دو قدرت برتر منطقه، قطعا همراه با كارشكنيهايي ازسوي ساير قدرتهاي منطقه و فرامنطقهاي روبهرو خواهد شد (مانند مطرح شدن مجدد جزاير سهگانه ايراني از سوي امارات عربي متحده يا ميدان گازي آرش يا الدوره).
نخبگان دو كشور بايد بدانند كه براي پا گذاشتن در مسيري به نفع همگان بايد سختيهايي را به تن بخرند و كارشكنيها را با متحدين خود در ميان بگذارند (عربستان سعودي با كويت و امارات متحده عربي وارد مذاكرات شود و به حل اختلافات اين دو كشور با جمهوري اسلامي ايران كمك كند و جمهوري اسلامي ايران هم با دو كشور يمن و سوريه براي روابط با عربستان سعودي چارهانديشي كند).
اگر بگويم كه منطقه جنوب غرب آسيا هم مانند اتحاديه اروپا توان تشكيل چنين اتحاديهاي را داراست، سخني به گزاف نگفتهام، چراكه مولفههاي تشكيل اتحاديه در اين منطقه بسيار بهتر از اتحاديه اروپاست. درباره توان منطقه جنوب غرب آسيا جهت تشكيل اتحاديه ميتوان به موارد زير اشاره كرد:
1- كمتر بودن تعداد اقوام و نژادهاي منطقه (فارس، عرب و ترك) به نسبت اقوام اتحاديه اروپا (همگرايي آسانتر)،
2- استفاده نخبگان منطقه از اصول كلي دين مبين اسلام در راستاي وحدت،
3- بهرهگيري از تاريخ و فرهنگ مشتركي كه در بين كشورهاي منطقه طي ساليان متمادي شكل گرفته است (پخش جغرافياي سياسي در منطقه)،
4- موقعيتهاي استراتژيك در خطوط مرزي قارهاي (متصلكننده قارههاي آسيا، آفريقا و اروپا)،
5- جغرافياي امنيتي پايدار در ترانزيت نفت و گاز (به عنوان وزنهاي محكم در برابر ساير قدرتها)،
6- استفاده از پتانسيلهاي بينالمللي و جغرافيايي كشورها در سازمانهاي فرامنطقهاي و جهاني (عضويت هر كشور منطقه در سازمانهاي فرامنطقهاي و كمك گرفتن از سازمان مربوطه در جهت رشد و اعتلاي ساير همسايگان منطقهاي).