سلطان ابراهيمخان
احمد طالبی نژاد
حدود صد سال بر اريكه قدرت نشست و همچون يك حاكم بلامنازع قضاوت كرد و حكم كرد و حكم راند و عاقبت نيز تنهاي تنهاي تنها در كاخ باستاني 62 اتاقهاش در حومه لندن روي در نقاب خاك كشيد. سلطنت او نه در عرصه سياست كه در پهناي فرهنگ و هنر و تاريخ ايرانزمين بود. او سال 1301 در شيراز و در خانوادهاي اليگارش به دنيا آمد، نوجواني و جوانياش در كوران مردهباد زندهبادها و چنبره زدن انگليسيها بر خطه نفتخيز جنوب گذشت. سالهاي سال پايتختش تهران و در نيمه دوم عمر لندن بود. از دريچه تنگ سالهاي دور به ايران امروز نگريست و خود را به عنوان معيار حق جلوه داد. با زبانش كه اين اواخر جاي دوربين و قلمش را گرفته بود خيليها را رنجاند و مورد تحقير قرار داد. از ناصر تقوايي بزرگ تا مترجم برجسته نجف دريا بندري كه مورد نكوهش او قرار گرفتند. آيا به راستي گلستان شايسته اين همه توجه بوده و هست؟نميتوان مثل خودش حكم قطعي صادر كرد. كارنامه نوشتاري وسينمايي گلستان، در چند ترجمه نگارش دو رمان و مجموعه داستان و دو فيلم بلند سينمايي -خشت و آينه و اسرار گنج دره جني- و حدود ده فيلم مستند سفارشي خلاصه ميشود كه بهرغم كميت اندك، وزن و باري پرو پيمان دارند. بسياري از نو قلمان با رمان خروس و مجموعه «جوي و ديوار تشنه» بازي با كلمات و پرداختن نسل شاعرانه را آموختند. جوانان سينماگر نيز با مستندهاي شاعرانهاي همچون «موج و مرجان و خارا» و خانه سياه است . كار مشترك گلستان و فروغ و فيلم بلند خشت و آينه عبور از سطحينگري و فرار از فيلمفارسي را آموختند. يكي ديگر از كارهاي ماندگار گلستان بركشيدن آدمهاي مستعد از موقعیتهاي نامناسب پيشين و قرار دادن در مسير رشد بود. فروغ فرخزاد و تاثير گلستان بر او و شعرش، همچنين زكريا هاشمي از جمله كساني هستند كه بزرگيشان را مديون گلستانند. آنچه او را در چشم برخي به مقام خدايگاني رساند علاوه بر آنچه گفته شد تبختر ذاتياش بود كه نسبت به اطرافيان و نزديكانش نيز گاه غيرقابل تحمل ميشد. او به پشتوانه اجدادي خود (يكي از عموهايش در دوره پهلوي اول روحاني بانفوذي بود) و اين موقعيت از وي سپري قطور ساخت كه هيچ نيزهاي برآن كارگر نبود، چه وقتي كه در نيمه اول دهه پنجاه با كمدي سياسي «اسرار گنج دره جني» كليت حكومت پهلوي دوم را به تمسخر گرفت و چه حرفهايي كه دراين چهل و اندي سال از وي صادر شد. باري در روزها و ماههاي آينده كسان بسياري درستايش گلستان خواهند نوشت و خواهند گفت و حق نيز همين است.
گلستان جدا از ديدگاه متكبرانه و سلطنتياش، انساني بزرگ و نقشآفرين بود و بايد كه شايسته سالهاي عمر طولاني و پربركتش او را مورد تكريم و البته تنقيد قرار داد، يادمان نرود كه ما ايرانيان طبق عادت، باعث و باني نشستن وي بر اريكه شديم.