گوشي موبايلي كه در دست شما است، پيراهني كه به تن داريد، عينكي كه به چشم زدهايد، بشقابي كه در آن غذا ميخوريد، مبلي كه به آن لم دادهايد، كفشي كه به پا داريد، خودرويي كه شما را جابهجا ميكند، اينها همه اشياء هستند، چيزهايي مصنوع كه ما را فراگرفتهاند، درحالي كه كمتر به نقش آنها در شكلدهي به زندگي روزمره خود توجه ميكنيم. به نوشته عباس كاظمي، اشياء بخشي جداييناپذير از زندگي و تمدن انساني ما هستند. حتي ميتوان گفت كه مدرنيته يعني اشيايي كه ما با آنها يا از طريق آنها زندگي ميكنيم. اين جامعهشناس و پژوهشگر مطالعات فرهنگي، سالهاست كه زندگي روزمره ايرانيان را مطالعه ميكند، گاه از خلال مراكز خريد و مگامالها، زماني به واسطه مطالعه شهر. او چند سالي است كه در كنار ساير فعاليتهاي پژوهشي مثل مطالعه دانشگاه، به اشياء و كالاها توجه كرده و ميكوشد ابعادي از زندگي روزمره مردم را از رهگذر مطالعه اشياء روشن كند. او دبير مجموعهاي است كه اخيرا با عنوان سرگذشت يا تاريخ اجتماعي اشياء در ايران توسط نشر اگر منتشر ميشود و تاكنون چهار جلد آن منتشر شده است. همكاران دكتر كاظمي در هر يك از اين مجلدات كوشيدهاند سرگذشت يكي از اشياء يا فضاهاي مصنوع پيرامون انسان را مثل توالت يا خزينه، توضيح دهند. به مناسبت انتشار اين مجموعه با دكتر عباس كاظمي گفتوگويي كرديم كه از نظر ميگذرد.
شما در مقدمه مجموعه كتابهاي سرگذشت اجتماعي، به آثاري اشاره كرديد كه در رابطه با اشياء در ايران نوشته شده است. از تاريخ انتشار اين آثار
بر ميآيد كه سابقه پرداختن به اين بحث، عمري حدودا 10 ساله يا كمي بيشتر دارد و اين حوزه مطالعاتي در ايران بسيار جديد و نوپاست. در ابتدا بفرماييد سابقه توجه به اشياء در فضاي علوم انساني جهاني چطور است و چگونه اين مباحث وارد ايران شده است؟
پيشتر مايلم به دو نكته اشاره كنم؛ نخست اينكه در زمينه شيء به ماهو شيء در آثار ادبي و داستاني حتي قبل از انقلاب آثاري داشتيم، البته نه در چارچوب مطالعه اشياء كه امروز آن را ميفهميم. دوم اينكه انسانشناسان و باستانشناسان نيز همواره اساسا به موضوع اشياء علاقهمند بودند. مثلا كتاب «هديه» (gift) از مارسل موس، انسانشناس فرانسوي نمونهاي از اين آثار است. چرخش اشياء در مطالعات انسانشناسانه هميشه موضوع جالبي بوده است. مثلا يك هديهاي به يك نفر داده ميشد، بعد به خانوادهاي ديگر ميرفت و همينطور ميچرخيد. هديه مصرف نميشد، بلكه در گردش بود و همراه با آن منزلت نيز حركت ميكرد. در ايران نيز مردمشناسان به آثار و اشياي مختلف توجه داشتهاند. نزد باستانشناسان نيز اشياء بازنماينده يك دوره تاريخياند. آنها وقتي تكههايي از ظروف و اشياء تمدني را مييابند، براساس آن اشياء، داستانپردازي ميكنند و يك روايت تاريخي را بازسازي ميكنند. اما چرخش به سمت اشياء پديدهاي مربوط به دهه 1990 ميلادي است و نوعي از مادهگرايي جديد است. البته مادهگرايي نه به معناي ماترياليسم ماركسيستي، اگرچه ماركسيستهاي جديد هم به اين زاويه ديد علاقهمند شدند. سنتهاي مختلفي در اين زمينه وجود دارد. يك سمت ماركسيستهاي جديد هستند، يك سمت كساني مانند جين بنت هستند كه به خود ماده علاقهمند هستند و معتقدند كه خود ماده و اشياء بخشي جداييناپذير از زندگي جهاني انسانهاست و آنها زندگي انسانها را تحت تاثير خودشان قرار ميدهند. تئوريها و ديدگاههاي ديگري مثل نظريه برونو لاتور يا انديشههاي دلوز و گتاري پيش زمينه توجه به اشياء را فراهم آوردند. تا اينكه در دهه 1990 اين چرخش ايجاد شد و مطالعات فرهنگ مادي به اين سمت رفت و از زواياي مختلف به اين موضوع پرداخته شد.
اين چرخش بيشتر ذيل مطالعات فرهنگي بود يا فلسفه يا تاريخ اجتماعي؟
مطالعات فرهنگ مادي، قلمرويي بين رشتهاي است كه از رشتههاي مختلفي مانند باستانشناسي، انسانشناسي و تاريخ و مطالعات موزه، هنر و فلسفه و... استفاده ميكند. مطالعات فرهنگي نيز خود قلمرويي ميان رشتهاي است و از وجوهي اين دو به هم نزديكند و گاهي شانههايشان به يكديگر برخورد ميكند. در ايران مطالعات فرهنگي در گسترش اين قلمرو پيش رو بوده است و سعي شده تا از آن چيزهايي بياموزد. بنابراين وقتي از مطالعات اشياء صحبت ميكنيم تاريخ اجتماعي اشياء بخشي جذاب از اين مطالعه است و اما قاعدتا نبايد بدان محدود بماند، همانطور كه مطالعه انسانشناسانه نيز ميتواند وجوهي از اين قلمرو را توسعه دهد.
در ايران توجه به اشياء با رويكرد جديدي كه اشاره كرديد، چطور شكل گرفت؟ شما در مقدمه مجموعه به عواملي چون مصرفگرايي و اقتصاد سياسي كالاها و نوستالژي در توجه به اشياء اشاره كردهايد.
اولا من اعتقاد ندارم كه توجه به حوزههاي رشتهاي در ايران، يك توجه آگاهانه بوده است، يعني فردي تحقيق كرده و به اين نتيجه رسيده كه اين حوزه به درد بخور است و بايد وارد ايران شود. توجهها، هميشه تصادفي و رخدادگونه است و حالت contingency دارد. اينكه چطور توجه به رشته پديد ميآيد، به مجموعهاي از رخدادها و عوامل و نيروها بستگي دارد كه دست به دست هم ميدهند و در يك دورهاي، توجه به آن رشته جلب ميشود. همين داستان را راجع به بحثهاي نظري و حتي ورود تكنولوژي ميتوان مطرح كرد.
طبيعتا مجموعه نيروهاي اجتماعي در دورهاي مشخص وضعيتي را فراهم كردند كه مطالعات فرهنگ مادي در آن شكوفا شود. مثلا ما در ايران در دهه ۱۳۸۰ از فضاي مصرفي وارد فضاي پسامصرفي شديم، يعني با يك مصرف انبوهي مواجه شديم و اين اشياء خودشان را از پس اين انبوه مصرف بيرون كشاندند و هويتي پيدا كردند و براي ما موضوعيت يافتند. اين همه اشياء جديد و نو وارد زندگي ما شدهاند. در گذشته اگر خاطرتان باشد، يك فرد با ماشين خودش 40-30 سال زندگي ميكرد و وقتي آن خودرو را ميديديم، ميگفتيم ماشين فلاني است. اما الان اينطور نيست. اينقدر تنوع كالاها زياد و عمر نگه داشتن كالاها كم شده كه خود اشياء موضوعيت پيدا ميكند. يك علت ديگر هم بازگشت به دهه 1360 و همينطور بازگشت ذهني مردم به قبل از انقلاب يعني دوره پهلوي است.
نوستالژي منظورتان است؟
نوستالژي بخشي از اين پديده را توضيح ميدهد، اما يك بخش ديگر تامل و بازانديشي است. اين بازانديشي از خلال اشياء صورت ميگيرد و آنها را مهم ميكند. يك موضوع ديگر كه در مقدمه نگفتم و به بحث بازانديشي مرتبط است، ميانساله شدن جامعه ما است. يكي از اتفاقهايي كه در ميانسالي رخ ميدهد، توجه به اشياء دوران جواني است. ما وقتي ميخواهيم يادي از گذشته كنيم، سراغ قاب عكس ميرويم، سراغ آن ظروف قديمي، كالاهايي كه در انباري گوشهاي كز كردهاند يا كالاهايي كه با آرايشي جديد به بازار مصرف برگشتهاند برايمان مهم ميشود. بنابراين در دوره ميانسالي به يكباره برخي اشياء اهميت پيدا ميكنند، زيرا آدمها در اين دوره ميخواهند در هويت خودشان بازانديشي كنند (روايت خود از خاطرات شخصي را سامان دهند) و داستانپردازي از گذشته خود تجديدنظر كنند، به تعبيري، آرايش جديدي به اشياء و در نتيجه به زندگي خود ميدهند و از نو گذشته خودشان را بازخواني ميكنند. گزينشها از گذشته در اينجا به شكل دلبخواهانه مبتني است بر تركيبي از نوستالژي و بازانديشي. از اين حيث اشياء براي كمك كردن به شكلگيري اين روايت و تصوير اهميت پيدا ميكنند. بازخورد تاملات جهاني هم مهم است. وقتي ادبيات فلسفي و نظري مطالعات فرهنگ مادي جهاني وارد ميشود، اين مباحث برايمان معنادار ميشود. يعني آنها هم چيزهاي جديدي را براي ما تعريف ميكنند و ميگويند ما ميتوانيم به آنچه شما در ذهن داريد و دغدغهتان است، پاسخ دهيم. بنابراين پارادايم مطالعات اشياء جوابگوي يكسري از نيازهايي است كه در دهه 1390 ما پديد آمده و پژوهشگران در حوزههاي مختلف علاقهمند ميشوند به اشياء بپردازند.
شما در مقدمه مجموعه به تورم اشياء هم اشاره كردهايد، يعني گويا هيچ زماني انسان به شكل كنوني توسط اشياء احاطه نشده بود. آيا اين تكثر و تنوع اشياء هم در اين توجه نقش داشته است؟
بله، زيگمونت باومن از تعبير عشق سيال سخن ميگفت، امروز اشياء همان حالت را پيدا كردهاند. يعني امروز اشياء حالت ژلهاي و سيالي پيدا كردهاند و اگرچه جامد و خشك هستند، اما به اين معنا سيال هستند كه جدا از عنصر بازيافت كه مدام اشياء را تغيير شكل ميدهند و هر دم به شكلي به بازار بيايند، امروز با تنوعي كه به اشياء دادهايم و جابهجايي مدام وسايل خانههايمان، اين سياليت اشياء را ميبينيم. يعني هم شاهد تكثر اشياء هستيم، هم جابهجايي مستمر آنها. مثلا تا پيش از اين تحريمهاي نفسگير و مستضعف شدن طبقه متوسط، كالاهايي چون تلويزيون و ساير مبلمان در خانههاي هر چند وقت يكبار عوض ميشدند، موبايلها و ساعتها و وسايل آشپزخانهها و مبلمان و رنگ خانهها مدام تغيير ميكنند. خود رنگ خانهها و رنگپردازي داخل خانهها، پديده مهمي است. دكوراسيون منزل تكثر و شادابي بيشتري به خود ديدهاند. ما با يك جنگ اشياء هم مواجه هستيم، اينكه اشياء چقدر دوام داشته باشند و كنار ما بمانند. به ميزاني كه كماهميت ميشوند، به قفسهها و كمدها و سپس به انباريها ميروند، به سطلهاي زباله سپرده ميشوند، بخشيده ميشوند، هديه داده ميشوند و... جالب است كه در آشپزخانههاي ما اشيايي ميآيند كه هيچوقت مورد استفاده قرار نميگيرند. صرفا مد روز هستند و ميآيند تا ما آنها را داشته باشيم. شايد يك يا دو بار استفاده كرده باشيم. بنابراين ما با جنگ اشياء مواجه هستيم. اتفاقا دكتر فردين عليخواه در صفحه پادكستي خود اخيرا بحثي راجع به آشپزخانهها مطرح كرده بود و از آمدن آخرين تكنولوژيها در آشپزخانهها صحبت بود. ميزان مدرن شدن خانهها را معمولا در آشپزخانهها ميتوان ديد. در مطالعات فرهنگي پيش از اين با تعبير جنگ اشياء آشنا بوديم. اشياء گونهاي ذهنيت (subjectivity) خاص خودشان را درست ميكنند. يعني ذهنيت جديدي توليد ميكنند و شيوه خاصي از نگاه به جهان اطراف را پديد ميآورند. مطالعات فرهنگي ميكوشيد اين ذهنيت زاده شده از دل امري مادي را مطالعه كند.
منظر شما به اشياء چقدر وجه انتقادي دارد؟ يعني آيا صرفا به توصيف نحوه ورود اشياء به زندگي ما انسانها ميپردازيد يا منظر تجويزي و انتقادي هم داريد؟
براي اتخاذ نگاه انتقادي اول نياز داريم كه يك تفسير درستي از وضعيت موجود به دست دهيم. البته ما وقتي تفسير ميكنيم، همزمان زاويه ديد ما نگاه انتقادي هم دارد. مثلا مصرف اشياء انضباط رفتاري خودش را هم ايجاد ميكند. اين انضباط رفتاري ميتواند محل انتقاد باشد. البته كه بخشي از هجوم اشياء به زندگي ما كه آدم را به یاد هجوم ملخها به مزارع مياندازد، جنبه انتقادي عميقي دارد و فرصت تامل انتقادي را از يك سوژه شهروند ميگيرد. به همين خاطر ميگويم كه اشياء سابجكتيويتي يا ذهنيت جديدي را ايجاد ميكنند. اشياء شكل جديدي از ذهنيت را سامان ميدهند و بعد آنها ذهنيتها را جلو ميبرند و تغيير ميدهند. اين وجه انتقادي داستان است. ميتوان جنبه سرمايهدارانه به آن اضافه كرد و از اقتصاد سياسي اشياء سخن گفت، ميتوان فراتر هم رفت.
يكسري مفاهيم و تعابير جديدي هم درست شده است، مثل سياست اشياء، حقوق اشياء، اخلاق اشياء و... اين تعابير و اصطلاحات چقدر معنادار هستند؟
اگر ما از نگاه كلاسيكي كه عموما نسبت به اشياء داريم، خارج شويم، اين تعابير معنادار ميشوند. ما وقتي از شيء سخن ميگوييم، از thing يا material يا object سخن ميگوييم. اين فراتر از صرف اشياء مصرفي سرمايهدارانه است. اگر سراغ اشياء مصرفي سرمايهدارانه برويم، آنگاه تعبير سياست اشياء و نقد ما با اشياء يك معنا دارد، اما اگر فراتر رويم و حيوانات و گياهان را هم به عنوان اشياء درنظر بگيريم، با جهان پيچيدهتري آشنا ميشويم. يعني ميبينيم جامعه و شهري كه در آن زندگي ميكنيم، فقط شامل من انسان و چند شيء مادي مصرفي سرمايهدارانه نيست. درختها، كلاغها، گربهها، سگها، سوسكها، موشها و... در كنار قبرستانها، پلها، پاركها بخشي از هويت و زندگي شهر ما را ميسازند. امروزه در بحث city as assemblage ميشنويم كه مجموعه يا همونديهايي از چيزها در كنار هم قرار ميگيرند و مجموعا شهر را ميسازند. پاي ناانسانها در ميان ميآيد. يعني با دركي جديد مواجه ميشويم يعني زندگي انساني ما چنان با چيزهاي ديگر پيوسته است كه بدون آنها قابل فهم نيست، ازاين رو، براي فهم شهر و زندگي خودمان نيازمند تعامل با اشياء هستيم. براي نمونه، الان حيوانات خانگي چون سگ، گربه و پرندگان بخشي از زندگي شهري ما شدهاند. شما نميتوانيد شهرهاي ما را بدون حيوانات خانگي بفهميد. اين حيوانات خانگي هم بخشي از حوزه مطالعات اشياء هستند. اينها چه كار ميكنند؟ چطوري تعاملات اجتماعي را تحت تاثير خودشان قرار ميدهند؟ اين حيوانات خانگي خانوادهها را به شكل جديدي بسط دادهاند. همان ميزان كه وقتي يك فردي به يك خانواده اضافه ميشود، مناسبات را تغيير ميدهد، يك سگ هم وقتي وارد يك خانواده ميشود، مناسبات خانوادگي و حتي مناسبات همسايگي و محلهاي را تغيير ميدهد. فضاي اجتماعي به طور كلي متاثر ميشود. بعد حقوق و سياستهايي بايد حول اين موضوع ايجاد شود. متاسفانه از آنجا كه در ايران براي اشياء و چيزها هويت مستقل قائل نيستيم، براي آنها قانون هم نمينويسيم. شايد گفتنش چندان خوشايند نباشد، اما مدفوع سگ يكي از مهمترين چيزهايي است كه بخشي از بحران ده سال آينده شهرهاي بزرگ مثل تهران را توضيح ميدهد. مدفوع سگ كجا بايد دفع شود؟ چطور بايد آموزش داد به كساني كه از اين حيوانات نگهداري ميكنند؟ چه تاثير زيست محيطي بر پاركها و بر رفتارهاي آدميان ميگذارند؟ جامعهاي كه به لحاظ فرهنگي و مذهبي هميشه براي نجاست / پاكيرا مهم ميشمرده، اينك نه تنها بايد سگ را به عنوان يك شهروند كنار خود بپذيرد، بلكه بايد راهحلي براي مدفوعش داشته باشد. آيا اخلاق زندگي روزمره تابع اين عوامل ناانساني متحول خواهد شد. بله درست است ما با اخلاق جديد از شهروندي در دهههاي آينده روبهرو خواهيم بود.
البته به نظر ميرسد در غياب سياستگذاريهاي دولتها، شهروندان خودشان در زندگي اجتماعي براي حل اين مشكلات و كنار آمدن با اشياء راهحلهايي پيدا ميكنند. اينطور نيست؟
البته هميشه اينگونه نيست. فرد تنها به سختي ميتواند راهي جمعي در ميان انبوه مسائل و مشكلات باز كند. اگر سياستگذاريها از بالا رخ ندهد و آن هم به نحوي صحيح و درست. در جامعه جنبشهاي شهري و همينطور جماعتهاي فعال در فضاي عمومي ميتوانند مسير جديد براي همسازي انسانها ناانسانها در جوامع شهري فراهم كنند (تحقق اين امر به دليل تضعيف، كنترل سياسي و سركوب اين جنبشها در ايران ساده نيست). شهرهاي ما هر چه بيشتر به اين همزيستي و كنار هم بودن نياز دارد اما اگر مسير درست طي نشود ميتواند لطمات زيادي به لحاظ زيست محيطي و اجتماعي در پي داشته باشد. در مجموع آنكه آنچه گفتيم نشاندهنده آن است كه موضوع فرهنگ مادي و مطالعات اشياء چقدر پيچيده است و نيازمند توجه به جوانب مختلف است، چه به لحاظ حقوقي، چه از نظر سياستگذاري و چه از حيث فرهنگي.
عنوان كلي مجموعهاي كه شما سرويراستاري آن را به عهده گرفتيد، سرگذشت اجتماعي است، يعني به نظر ميرسد تامل راجع به اشياء قرار است از يك نظر صورت بگيرد. از اين حيث در كنار روايت سرنوشت اشياء دورههايي تاريخي نيز مورد تامل قرار ميگيرند، مثل كاري كه شما پيشتر در مقالاتي مثلا راجع به پيكان صورت داده بوديد.
اساس پروژه سرگذشت اجتماعي چيزها كه تاكنون 4 جلد آن منتشر شده، فراهم كردن زمينهاي براي تامل در زندگي مدرن خود ما هست، يعني نوعي تامل بر مدرنيته ايراني. پرسش اساسي ما اين بود كه اگر بخواهيم مدرنيته ايراني را بفهميم، آيا كافي است كه سراغ انديشهها برويم و به مطالعه اين بپردازيم كه چگونه افكار فلسفي وارد ايران شده است؟ آيا به همان اندازه مهم نيست كه بفهميم چيزها چطور وارد زندگي ما شدند و زندگي ما را تغيير دادند و عملا ما را مدرن كردند؟ اشيايي كه در عمل ما را درگير تجربههاي جديد كردند و به تعبير نوربرت الياس، نظم جديد را ممكن كردند. اشياء به رفتارهاي ما انضباط ميبخشند، آنها شيوه قدم زدن، نشستن، خوابيدن و... ما را تعيين ميكنند، مبل، صندلي، تخت و... با ما چنين كردهاند. ما تا 70-60 سال پيش روي مبلها نمينشستيم، روي تخت نميخوابيديم، با ميز و صندلي مطالعه نميكرديم يا غذا نميخورديم. كافي است تفاوت رستورانهاي مدرن و سنتي را در جامعه ايران که هر دو با هم رقابت دارند درنظر بگيريد. دو شكل متفاوت تعامل از طريق مواجهه ما با اشيايي چون تخت و ميز و صندلي ممكن شده است. بنابراين اشياء، شيوه تعامل اجتماعي را تعيين ميكنند. بنابراين، اين پروژه تلاشي است براي فهم مدرنيته ايراني از خلال توجه به اشياء. اين امر ممكن نميشود جز با بازگشت به تاريخ. تاريخ خرد يا تاريخ چيزهاي بياهميت يا تاريخ ناچيزها، محملي فراهم ميكند كه بتوانيم چيزهايي را ببينيم كه تا الان به آنها توجه نميكرديم.
از اين مجموعه تاكنون راجع به خزينه، توالت، لبآرايي و تقويم منتشر شده است. انتخاب اين اشياء بر چه مبنايي صورت ميگيرد؟
من و آقاي علياصغر سيدآبادي چند ماه قبل از همهگيري كرونا، فكر كنم در سال 1398 كارگاهي در نشر اگر گذاشتيم با موضوع فهم زندگي روزمره جديد ايراني از خلال اشياء و فراخوان داديم. در اين جلسات راجع به برخي اشياء بحث كرديم و در اين زمينه انديشيديم كه كدام يك از اشياء قدرت بازنمايندگي بيشتري دارند و بيشتر ميتوان از خلال آنها حرف زد. در آن كارگاه ليستي تهيه شد و حدود 16-15 نفرشركت كردند و همين تعداد موضوع انتخاب شد كه خوشبختانه تاكنون تعدادي به سرانجام رسيده است. اما در اين ميان من پروژه اشياء را زماني كه در دانشگاه علم و فرهنگ بودم نيز دنبال ميكردم كه برخي از آنها هنوز چاپ نشدهاند. موضوع خزينه نيز كه از ابتدا بخشي از كارگاه مطالعات اشياء نبود بلكه پاياننامهاي بود كه در دانشگاه علم و فرهنگ انجام شده بود با تغييراتي در چارچوب اين پروژه جاي گرفت.
نويسندگان اين مجموعه چه تخصصي دارند؟ تاريخ خواندهاند يا علوم اجتماعي يا انسانشناسي يا ...
از رشتههاي مختلف علوم انساني هستند. براي چنين مطالعاتي قلمروهاي متفاوتي از تاريخ، انسانشناسي و جامعهشناسي و مطالعات فرهنگي سودمندند.
اين مجموعه تا كجا ادامه پيدا ميكند؟
قرار است كارگاههاي جديدي بگذاريم. البته برخي موضوعات چون ساعت، تلويزيون در حال انجام است. لازم به ذكر است كه اين پروژه بلندمدت است و موضوعات بيشتري كار خواهند شد.
بازخوردها چطور است؟
از اين مجموعه استقبال شده است و براي مخاطبان جالب بوده، زيرا بخشي از اين اشياء با زيست روزمره مردم سر و كار دارند. آنها با خواندن اين كتابها در مييابند كه ميتوان راجع به اشياء فكر كرد.
از جانب پژوهشگران تاريخي بازخوردي داشتيد؟
بيشتر بازخوردها در سطح دانشجويان تحصيلات تكميلي است و بخشي از همكارانمان نيز واكنش مثبتي نشان دادند. به طور كلي مطالعات نوظهور چندان در دانشگاه استقبال نميشود اما دانشجويان جلوتر از همه مسير جديد را باز ميكنند. در حال حاضر مطالعات اشياء نيز مانند مطالعات زندگي روزمره در حال تبديل شدند به يك خط پژوهشي معنادار براي دانشگاه است.
زيگمونت باومن از تعبير عشق سيال سخن ميگفت، امروز اشياء همان حالت را پيدا كردهاند. يعني امروز اشياء حالت ژلهاي و سيالي پيدا كردهاند و اگرچه جامد و خشك هستند، اما به اين معنا سيال هستند كه جدا از عنصر بازيافت كه مدام اشياء را تغيير شكل ميدهند و هر دم به شكلي به بازار بيايند، امروز با تنوعي كه به اشياء دادهايم و جابهجايي مدام وسايل خانههايمان، اين سياليت اشياء را ميبينيم.
آيا به همان اندازه مهم نيست كه بفهميم چيزها چطور وارد زندگي ما شدند و زندگي ما را تغيير دادند و عملا ما را مدرن كردند؟ اشيايي كه در عمل ما را درگير تجربههاي جديد كردند و به تعبير نوربرت الياس، نظم جديد را ممكن كردند. اشياء به رفتارهاي ما انضباط ميبخشند، آنها شيوه قدم زدن، نشستن، خوابيدن و... ما را تعيين ميكنند، مبل، صندلي، تخت و... با ما چنين كردهاند.