سرقت مسلحانه به خاطر سفر به خارج
طبق اعترافات شاكي؛ متهمان به بهانه آوردن نذري وارد خانه شدند
دختر جواني با همدستي دوست اينستاگرامي خود نقشه دستبرد مسلحانه كشيد تا هزينه تحصيل و زندگي در بارسلون اسپانيا را فراهم كند، اما پس از نخستين سرقت با زيركي دختر مالباخته دستش رو شد. يكي از روزهاي مرداد امسال بود كه كارآگاهان پليس آگاهي تهران در جريان دستبرد مسلحانه به خانه خانم دكتري در شمال غرب پايتخت قرار گرفتند. شاكي ميگفت به همراه دخترش در خانه سرگرم تماشاي تلويزيون بودهاند كه دختر جواني زنگ خانهشان را زده و مدعي شده كه حليم نذري آورده است. اما پس از باز شدن در، اين دختر كه ماسك به صورت زده بود به همراه ۳مرد نقابدار وارد خانه شده و با تهديد اسلحه دست و پاي خانم دكتر و دخترش را بستند و آنها را مجبور كردند كه رمز گاوصندوق را در اختيارشان قرار دهند. پس از آن نيز با سرقت ۵ ميليارد تومان دلار، طلا و سكه متواري شدند. با شكايت خانم دكتر، تحقيقات كارآگاهان پليس آگاهي تهران براي شناسايي و دستگيري دزدان شروع شد. شاكي و دخترش نتوانسته بودند چهره سارقان را ببينند و حتي چهره دختر جواني كه كاسه حليم در دست داشت هم قابل شناسايي نبود. ماموران در ادامه به بازبيني تصاوير دوربينهاي مداربسته پرداختند، اما از اين طريق هم سرنخي به دست نيامد و با اين حال تحقيقات زير نظر قاضي اكبري، بازپرس شعبه اول دادسراي ويژه سرقت ادامه يافت تا اينكه سرنخي از دزدان مسلح به دست آوردند.
چند روز از ماجراي سرقت گذشته و هنوز ردي از دزدان به دست نيامده بود. در اين ميان دختر جوان شاكي كه روز سرقت در خانه بود، اطمينان داشت چشم و ابروي زني كه كاسه حليم در دست داشت برايش آشناست. او كه ميدانست در نزديكي خانه آنها يك مغازه حليمفروشي وجود دارد، راهي آنجا شد. ظرفهايي كه در اين مغازه استفاده ميشد طرح خاصي داشت و درست همان طرحي بود كه روي ظرف حليم سارقان بود. دختر جوان سراغ صاحب حليمفروشي رفت و از او خواست تا فيلم دوربين مغازه را در اختيارش قرار دهد. او پس از ديدن تصاوير مشترياني كه شب سرقت به حليمفروشي رفته بودند، چهره يكي از آنها را شناخت؛ زني به نام افسانه كه بدون ماسك وارد حليمفروشي شده و يك ظرف حليم خريده بود. افسانه حدود يكسال قبل براي انجام كارهاي نظافت به خانه شاكي مراجعه كرده بود. دختر جوان كه حدس ميزد او در پشت پرده سرقت از خانه آنها بوده، ماجرا را به كارآگاهان اطلاع داد و به اين ترتيب افسانه به عنوان مظنون دستگير شد. او در بازجوييها به سرقت مسلحانه با همدستي ۳مرد نقابدار اعتراف كرد و همدستانش را لو داد و به اين ترتيب بقيه اعضاي باند نيز دستگير شدند. متهمان پس از انتقال به اداره آگاهي به سرقت مسلحانه اعتراف كردند و تحقيقات از آنها ادامه دارد.
دختر جوان ۳۰ساله است و ميگويد كه قصد داشته براي تحصيل و كار به بارسلون اسپانيا برود و براي همين نقشه سرقت كشيده است.
هدفت از مهاجرت چه بود؟
ميخواستم در يكي از كشورهاي اروپايي ادامه تحصيل بدهم، اما پول رفتن را نداشتم. من خيلي باهوشم. خيلي. شما الان يك مساله رياضي به من بده و ببين چطور حلش ميكنم. خودم فكر ميكنم يك نابغهام كه اگر به خاطر فقر خانوادهام، درس را رها نميكردم الان قطعا يا بورسيه تحصيلي ميگرفتم يا در كنكور از نفرات برتر ميشدم يا مثلا در المپياد رياضي مقام ميآوردم. ميخواستم مهاجرت كنم تا شايد در آنجا زندگيام دگرگون شود، اما خب نشد.
چه شد كه فكر سرقت به سرت زد؟
من سالها پيش ترك تحصيل كردم. پدرم يك مجرم بود كه تمام زندگياش پشت ميلههاي زندان گذشت. مادرم بنده خدا خيلي عذاب كشيد و ناچار شد از پدرم طلاق بگيرد تا آبرويش حفظ شود. اما خب عمرش كوتاه بود، دق كرد و مرد. از پدرم هم بيخبر بودم تا اينكه شنيدم او هم به خاطر مصرف مواد اوردوز كرده و فوت شده است. من بايد خرج خواهر و برادر كوچكترم را هم ميدادم. از بچگي كار ميكردم، از گدايي گرفته تا فروش آدامس و فال. بزرگتر كه شدم رفتم خانههاي مردم كار كردم. در خانه مالباخته هم مدتي بود كار ميكردم و وقتي ديدم وضع مالي خيلي خوبي دارد نقشه سرقت كشيدم.
با همدستانت چطور آشنا شدي؟
يكي از آنها به نام سروش پسر مورد علاقهام است. مدتي قبل وقتي پيج او در اينستاگرام را ديدم به وي پيام دادم. او درباره مهاجرت و زندگي در كشورهاي مختلف نوشته بود. بعد با هم قرار گذاشتيم و به او گفتم كه آرزويم اين است كه مهاجرت كنم. رفته رفته به هم علاقهمند شديم و قرار ازدواج گذاشتيم. ابتدا ميخواستيم غيرقانوني مهاجرت كنيم، اما بعد با سروش تصميم گرفتيم قانوني اقدام كنيم اما خب نياز به پول داشتيم. همين شد كه تصميم به سرقت گرفتيم. آن هم سرقت از خانههايي كه من در آن كار ميكردم. اگر دستگير نميشديم ميخواستيم به خانههاي ديگر هم دستبرد بزنيم.