قتل هولناك خواهر به خاطر بدگويي يك همسايه
اوايل تير امسال، مرد جواني به پليس مراجعه كرد و از ناپديد شدن خواهر ۳۷ سالهاش خبر داد. او گفت: «خواهرم فرنوش، مدتي است كه در هتلي در مشهد به عنوان نظافتچي مشغول به كار شده است. او آخرين بار 8 فروردين امسال از خانهمان در تهران خارج شد تا به مشهد برود. در اين مدت از خواهرم خبري نبود و از آنجايي كه خواهرم خيلي با خانه در تماس نبود و در شهرستان مشغول به كار بود، اوايل نگرانش نبوديم.» او ادامه داد: «تا اينكه بيخبري از خواهرم طولاني شد بنابراين با هتل تماس گرفتيم و جوياي او شديم، اما به ما گفتند خواهرم اصلا به هتل نرفته است. وقتي متوجه اين موضوع شديم، با دوست و آشنا تماس گرفتيم، اما آنها هم اظهار بياطلاعي كردند. درنهايت پدرم تصميم گرفت ناپديد شدن او را گزارش كند.» به دنبال شكايت مرد جوان، به دستور بازپرس جنايي، تحقيقات آغاز شد. بررسيهاي تيم جنايي نشان ميداد كه فرنوش از تهران خارج نشده است. اين در حالي بود كه از حساب دختر جوان پولي برداشت نشده و هيچ كسي هم او را از 8 فروردين نديده بود. زماني كه تيم جنايي مدارك و شواهد را كنار هم قرار دادند، فرضيه جنايت يا مرگ فرنوش قوت گرفت. در ادامه تحقيقات ميداني و بررسي تلفن همراه دختر جوان، مشخص شد كه آخرين بار با برادرش هومن قرار ملاقات داشته است. از سويي تحقيق از همسايهها نيز نشان ميداد برادر و خواهر رابطه خوبي با هم نداشتند.بدينترتيب انگشت اتهام به سمت هومن گرفته شد و به دستور بازپرس محمدمهدي براعه، متهم 40 ساله بازداشت شد. هومن ابتدا مدعي بود از سرنوشت خواهرش بيخبر است، اما روز گذشته در نهايت لب به اعتراف گشود و راز ناپديد شدن او را برملا كرد. با اعتراف مرد جوان به قتل خواهرش، بازپرس شعبه سوم دادسراي امور جنايي تهران دستور كشف جسد را صادر كرد. متهم در مورد حادثه گفت: «يك روز قبل از جنايت تصميم گرفتم خواهرم را به قتل برسانم. روز قبل از اين حادثه، يكي از همسايهها راهم را سد كرد و مدعي شد خواهرم مشكل اخلاقي دارد. او آنقدر از خواهرم بد گفت كه تصميم گرفتم او را همان روز به قتل برسانم. به فرنوش زنگ زدم و از او خواستم به خانه بيايد، اما در خانه يكي از دوستانش ميهمان بود و تا شب هر قدر صبر كردم، نيامد. من تا صبح در ذهنم نقشه ميكشيدم و منتظر بودم فرنوش را ببينم.» او در ادامه گفت: «وقتي به خانه نيامد، با او تماس گرفتم و گفتم كار مهمي دارم. فرنوش را به محل قراري در خيابان خراسان كشاندم. ساعتي بعد او سوار خودرو پرايدم شد و من به سمت جاده ساوه حركت كردم. در ميان راه، وارد فرعي شدم و در محلي خلوت توقف كرده و خواهرم را از ماشين بيرون كشيدم و آتش زدم. بعد به دروغ به پدرم گفتم كه فرنوش براي كار به هتل برگشته است. در اين مدت هم مدام سعي كردم صحنهسازي كنم، اما در نهايت پدرم تصميم گرفت كه از پليس براي پيدا كردن خواهرم كمك بگيرد. من هم داوطلب شدم تا خودم ناپديد شدنش را اعلام كنم. با خودم گفتم اگر من گزارش كنم، در جريان پروسه كاري پليس قرار ميگيرم و با اطلاعات نادرست سعي ميكنم مسير تحقيقات را تغيير دهم.»