درنگي بر آلبوم «كوچه دلگير تو شد»
تجربهاي شايسته در موسيقي دستگاهي
محمد مفتاحي
«كوچه دلگير تو شد» عنوان يك آلبوم موسيقي است كه در ژانر موسيقي كلاسيك ايراني به آهنگسازي مهدي حاجيقاسمي با آواز علي مومنيان و اجراي يك اركستر ايراني با نام سيوار منتشر شده است. اين آلبوم در سي و هفتمين جشنواره موسيقي فجر در دو رشته كانديداي دريافت جايزه بود. نخست بهترين خوانندگي بخش دستگاهي و ديگري بهترين آهنگسازي بخش دستگاهي، كه در نهايت موفق به دريافت ديپلم افتخار بهترين آهنگسازي موسيقي دستگاهي شد.
همانطور كه آهنگساز اثر در متن دفترچه آلبوم آورده است، اركستري كه در اين آلبوم از آن بهره گرفته شده، متشكل از سازهاي ايراني است. اين مساله نه اينكه مزيت باشد؛ اما به دليل كمرنگ شدن چنين نگاهي در سالهاي اخير ميتواند مهم تلقي شود. اغلب آثار توليد شده در اين روزها با استفاده از سازهاي جهاني يا تلفيق سازهاي ايراني با سازهاي جهاني منتشر ميشود. شايد اين نگاه را بتوان به سليقه و تفكر جامعه نسبت داد؛ اما رويكرد اينچنيني به موسيقي ايراني باعث مهجور ماندن اين نوع از موسيقي ميشود. بنابراين توليد اينگونه آلبومها به خودي خود ميتواند به بيشتر ديده شدن موسيقي ايراني كمك كند.
«كوچه دلگير تو شد» شامل نه قطعه است كه در ادامه مورد بررسي قرار ميدهيم. قطعه آغازين آلبوم پيشدرآمد چهارگاه است كه با شروعي آرام و با اضافه شدن تدريجي سازها به رنگآميزي ميپردازد. آهنگساز در اين قطعه با استفاده از گوشههاي دستگاه چهارگاه كار را پيش برده است. در اواسط قطعه گذري بر گوشه بيداد دستگاه همايون ديده ميشود، كه شايد اشارهاي باشد به ديگر قطعات آلبوم، كه برخي از آنها در دستگاه همايون ساخته شدهاند. بايد گفت در كل مجموعه، نگاه پوليفونيك يا چندصدايي كاملا مشهود است، كه در اين كار به خوبي مورد استفاده قرار گرفته شده است. شايد براي مخاطب عام تنها طولاني بودن قطعه، مقداري از حوصله خارج باشد؛ اما رنگبندي لحظه به لحظه در اثر، توانسته تا حدود زيادي از اين مورد جلوگيري كند.
در قطعه دوم آواز علي مومنيان در مخالف چهارگاه، با شعري از نظامي گنجوي ارايه شده است، كهسازي آن را همراهي نميكند. جداي از اجراي دقيق و زيباي آواز، شنيدن آن پس از يك پيشدرآمد طولاني، از اين جهت قابل تامل است كه فضاي خلوت، يعني بدون همراهي ساز، دقت مخاطب و نياز او را بيشتر جلب و برآورده ميكند. احساس نيايشگونه در اين بخش كاملا مشهود است و ارتباط عاطفي آن با قطعه اول و قطعه پس از آواز، كه تصنيفي در بيان عظمت پروردگار است، قابل تامل است. علي مومنيان يكي از خوانندگان مكتب اصفهان است كه حضور او در اين اثر به زيبايي كار افزوده، چرا كه در سالهاي اخير، آثاري از اين دست بيشتر با اجراي خوانندگاني در مكاتب ديگر ارايه شده است.
قطعه سوم تصنيفي است در چهارگاه با شعري از نظامي گنجوي. شروع قطعه همراه است با فضايي پر تحرك، كه اين تحرك تا انتهاي تصنيف خودنمايي ميكند. در مقابل اركستر و رنگآميزي چند صدايي آن، آواز، حالتي آزاد و سيال دارد؛ يعني ملودي آواز با نتهاي كشيده در كنار تحرك اركستر، رنگ زيبايي را ايجاد كرده است. هرچند كه در برخي از جملهها آواز نيز ملوديهاي متراكم را به خوبي اجرا ميكند. همچنين افتان و خيزان بودن اركستر بهجهت سرعت و كم و زياد شدن سازها در حين تصنيف، شنيدن آن را جذابتر ميكند.
قطعه چهارم ساز و آوازي است در همايون، همراه با شعري از علامه جلالالدين همايي. قالب كلي اين قطعه همچون ديگر ساز و آوازهاي مرسوم است. بيان آواز در اين قطعه گوياي كاملي از حالتهاي آوازي مكتب اصفهان، چه در شعر و چه در بيان تحريرهاي آوازي است. اداي كامل و گوياي كلمات را ميتوان از ويژگيهاي آواز در اين قطعه دانست. جملاتي كه در جواب آواز توسط تار ارايه ميشود كمتر فرم نعل به نعل دارد و اغلب جملات تار، جوابي متفاوت از آواز را ارايه ميدهد كه نوعي نگاه در جواب آواز است.
قطعه پنجم تصنيفي است در همايون با شعري منسوب به مولانا. اين تصنيف با متري لنگ؛ يعني به صورت هفت ضربي تا انتهاي تصنيف ادامه دارد. اركستر همان انسجام ديگر قطعات را دارد و آواز نيز با چرخش در گوشههاي دستگاه همايون به بيان شعر مولانا ميپردازد. نكته قابل نقد در اين تصنيف مقدمه و همچنين جوابهاي طولاني آن است؛ چرا كه توجه مخاطب در تصانيف و قطعاتي كه با شعر همراه هستند بيشتر بر كلام استوار است و طولاني بودن جوابها ميتواند باعث نامتمركز شدن شنونده بر شعر و كلام شود.
قطعه ششم تكنوازي سهتار است كه از جملههاي دستگاه همايون آغاز و در پايان به چهارگاه ختم ميشود. همچنين يك قطعه متريك بر اساس گوشه پيشزنگوله و زنگوله در اين تكنوازي نواخته شده است. اين تكنوازي را ميتوان پلي دانست براي اتصال همايون به چهارگاه؛ چرا كه شروع و خاتمه آلبوم با دستگاه چهارگاه است و رعايت كردن آن توسط آهنگساز پايبندي به يكي از مهمترين اركان موسيقي ايراني است.
قطعه هفتم يك قطعه بيكلام اركسترال است در دستگاه چهارگاه، كه براي سهتار به همراهي اركستر طراحي و ساخته شده است. اين قطعه فرمي شبيه به كنسرتو دارد؛ يعني همراهي يك ساز با اركستر. تجربهاي است كه با داشتن قابليتهاي فراوان براي نشان دادن زيباييهاي ساز سولو يا تكنواز كمتر مورد توجه آهنگسازان ايراني قرار گرفته است. البته اساتيد گذشته در اين قالب قطعاتي ساختهاند؛ اما هيچگاه فراگير بودن اينگونه قطعات در آثار آهنگسازان ايراني ميسر نشده است. اين قطعه با شروعي آرام توسط اركستر آغاز شده و در ادامه با رنگآميزيهاي گوناگون، اركستر تراكم بيشتري پيدا كرده و در نهايت با متري متفاوت كه به نظر ميرسد بر اساس موسيقي قديم ايران طراحي شده، با اولين جملههاي ساز سهتار به عنوان تكنواز آغاز ميشود و بههمين گونه با سوال و جوابهاي متوالي ميان سهتار و اركستر تمام ميشود. مهدي حاجيقاسمي در اين قطعه تمام سعي خود را براي زيبايي هم از نظر فرم و هم از نظر اركستراسيون به خوبي انجام داده است، اما براي مخاطب زيبايي بيشتري ميسر ميشد اگر در زمان حضور سهتار اركستر خلوتتر ميبود.
قطعه هشتم ساز و آوازي است كه در گوشه منصوري چهارگاه با فرمي مرسوم در گذشته ارايه شده است. اشعار مورد استفاده در اين ساز و آواز برگرفته از اشعار تصنيف چهارگاه؛ يعني قطعه سوم است، كه اين كار خود به انسجام كل مجموعه كمك كرده است. قطعه نهم و آخرين قطعه آلبوم، تصنيفي است در چهارگاه. طبق نوشته در دفترچه آلبوم، اين تصنيف در گوشههاي حدي و پهلوي ساخته شده است. به لحاظ يكپارچگي و وحدت اجراي اركستر، مانند قطعات پيشين است و بافت چند صدايي در ساخت اين تصنيف نيز مشهود است. آنچه كه در اين تصنيف جلبتوجه ميكند اجراي زيباي خواننده است، كه با دقت خاصي به آوازخواني اثر پرداخته است. تحريرهاي درست و بجا به خصوص در قسمت مياني تصنيف در نتهاي بالا را ميتوان از ويژگيهاي اين اثر دانست.
در مجموع ميتوان آلبوم كوچه دلگير تو شد را يك اثر مستقل با بيانِ جدي و آكادميك دانست، كه به نمايش درست و بجاي موسيقي دستگاهي ميپردازد. خطوط متفاوت ملوديك سازها و صداي خواننده اثر در كنار هم، تركيبي شنيدني و تا حدودي تازه را رقم زده كه ميتواند اين اثر را در زمره آثار ماندگار قلمداد كرد.