• ۱۴۰۳ دوشنبه ۵ آذر
روزنامه در یک نگاه
امکانات
روزنامه در یک نگاه دریافت همه صفحات
تبلیغات
بانک ملی صفحه ویژه

30 شماره آخر

  • شماره 5577 -
  • ۱۴۰۲ دوشنبه ۲۰ شهريور

نگاهي به شخصيت و جهان داستاني النا پونياتوسكا، برنده جايزه كارلوس فوئنتس 2023

چه كسي به در‌خون غلتیده‌ها جايزه مي‌دهد؟*

اين نويسنده 91 ساله را از بزرگ‌ترين راويان تاريخ معاصر مكزيك مي‌دانند

شبنم كهن‌چي 

«او خودش تبديل به يك شخصيت ادبي شده است. يك‌جور موسيقايي دارد و مطمئنا مانند شعرهايي كه در نوشته‌هاي او مي‌بينيم، بال مي‌زند... او پرنده ادبيات مكزيك است.»

اين جمله‌اي است كه اكتاويو پاز درباره النا پونياتوسكا گفته است؛ يكي از معدود بازماندگان نسل سوم نويسندگان مكزيكي، نسلي كه شامل كارلوس فوئنتس، خوزه اميليو پاچكو و كارلوس مونسيوايس مي‌شود. پونياتوسكا يكي از موثرترين روزنامه‌نگاران و نويسندگان مكزيك است. هر چند او در مكزيك به دنيا نيامده، اما خود را متعلق به اين كشور مي‌داند و مي‌گويد: «مكزيك از آنِ كساني است كه مي‌خواهند مكزيكي باشند.»

او از پدري لهستاني‌تبار فرانسوي و مادري مكزيكي متولد شد. سال 1942 كه آتش جنگ جهاني دوم افروخته شده بود، الناي 10 ساله همراه خانواده‌اش به مكزيك مهاجرت كرد. ايران در آن سال‌ها درگير استعفاي رضاشاه پهلوي بود و جامعه روزهاي خونيني را پشت سر گذاشته بود. ادبيات در ايران تحت تاثير مشروطه بود و آرام آرام به سمت دوره‌اي درخشان پيش مي‌رفت. در آن سال كشورهاي بسياري درگير جنگ بودند، اما زندگي همچنان جريان داشت و نوزاداني متولد مي‌شدند كه برخي از آنها سال‌ها بعد دنياي هنر و ادبيات را به تسخير درآوردند. ايزابل آلنده، باب راس، مارتين اسكورسيزي و... به دنيا آمدگان آن سالند.

پونياتوسكا، در سال‌هاي كودكي و نوجواني، مكزيك و زبانش را از طريق مردم و خدمتكاران‌شان شناخت. 11 سال بعد در 1953 او از مركز نويسندگان مكزيك كمك‌هزينه‌اي دريافت كرد تا 365 روز سال مصاحبه كند. تمريني كه تبديل به گنجينه‌اي براي او شد تا داستان و ناداستان بنويسد و تبديل به يكي از بزرگ‌ترين راويان تاريخ شفاهي مكزيك شود. راوي‌اي كه گوشش شنواي صداي خاموشان و مظلومان و هنرمندان و قلمش فرياد رساي آنان شد.

النا پونياتوسكاي 91 ساله، چند روز پيش برنده جايزه كارلوس فوئنتس در سال 2023 معرفي شد؛ جايزه‌اي كه به ياد نويسنده بزرگ مكزيكي، «كارلوس فوئنتس» سال ۲۰۱۲ با هدف معرفي آثار كساني است كه از طريق نوشته‌هاي خود، ادبيات جهاني را با شعرها، رمان‌ها، مقاله‌ها و داستان‌هاي خود غني مي‌كنند، پايه‌گذاري شده است. پونياتوسكا چهارمين نويسنده زني است كه اين جايزه را دريافت مي‌كند. پيش از او، مارگو گلانتز مكزيكي، دياملا التيت شيليايي و لويزا والنسولا آرژانتيني نويسندگان زني بودند كه اين جايزه را بردند. ماريو بارگاس يوسا، نويسنده‌اي بود كه در اولين سال برگزاري رقابت‌هاي جايزه كارلوس فوئنتس انتخاب شد. در سال 2013 پونياتوسكا جايزه سروانتس را هم كه به عنوان نوبل اسپانيايي شناخته مي‌شود از آن خود كرد. نويسنده زن مهم ديگري كه اين جايزه را دريافت كرده، ايزابل آلنده است.

پونياتوسكا در يكي از مصاحبه‌هاي خود خطاب به نويسندگان جوان گفته: «بنويس، بنويس، بنويس. يك روز پس از اين همه نوشتن، صفحه‌اي را پيدا مي‌كنيد كه از نوشتن آن شگفت‌زده مي‌شويد و باور نمي‌كنيد كه شما آن را نوشته‌ايد. بنويسيد و بخوانيد؛ بنويسيد و بخوانيد تا مطلع و هوشيار باشيد.» او معتقد است وظيفه يك نويسنده اين است كه نسبت به وقايع حساس باشد، اطلاع‌رساني كند، آمران قتل را به چالش بكشد و در جهت حقوق قربانيان قلم بزند. به مناسبت دريافت جايزه سال 2023 كارلوس فوئنتس، نگاهي به جهان داستاني و زندگي ادبي النا پونياتوسكا انداخته‌ايم.

 

سبك پونياتوسكا

آنچه النا پونياتوسكا را در ادبيات مكزيك از ساير نويسندگان متمايز مي‌كند، ژانر وقايع‌نگاري اوست؛ ژانري كه آثار او را تبديل به تاريخ شفاهي تلطيف شده با تكنيك‌هاي داستان‌نويسي كرده است. مي‌توان گفت آثار او آونگي بين واقعيت و داستان است؛ ديالوگ‌هايي حاصل گفت‌وگوهايش با مردم، جهانِ داستاني برگرفته از مصاحبه‌ها و گزارش‌هاي ميداني‌اش و متون تركيبي كه نتيجه گزارش‌هاي واقعي و داستان‌هاي تخيلي اوست. ويژگي آثار النا پونياتوسكا، زبان محاوره‌اي اوست؛ زباني زنده و درخشان كه با ضرب‌المثل‌ها و كنايات و لطيفه‌هاي مكزيكي درهم‌تنيده شده است. هر چند اسپانيايي زبان دوم پونياتوسكاست، اما هفتاد سال نوشتن به اين زبان، آن را تبديل به زبان اولش كرده است. بسياري از منتقدان ادبي معتقدند رمان‌هاي پونياتوسكا در دهه 1990، رمان‌هاي درخشاني در كارنامه آثار اين نويسنده هستند. هر چند در ميان آثار او، رمان‌ها، زندگينامه‌ها و داستان‌هاي كوتاه خوب كم نيستند؛ از جمله آنان مي‌توان به «ديه‌گوي عزيز كيلا تو را در آغوش مي‌كشد» كه نشر ني سال 98 با ترجمه طلوع رياضي آن را روانه بازار كرد، «لئورا» كه درباره لئورا كارينگتون، نقاش انگليسي است، «عاشق لهستاني» و «پوست بهشت»، «شب مي‌آيي»، «سكوت قوي است»، «تمام مكزيك» و «خوان سوريانو، فرزند هزار ساله» اشاره كرد. در آثار اين نويسنده مي‌توان اصطلاحات و فرهنگ فراموش شده مكزيكي را يافت؛ كلاژي هنري از آداب و رسوم و وقايع تاريخي و فرهنگي مكزيك. از سوي ديگر تمركز پونياتوسكا در آثارش بر حاشيه‌نشين‌ترين ِ مكزيكي‌هاست: زنان و فقرا كه با هم بيش از نيمي از جمعيت مكزيك را تشكيل مي‌دهند، كساني از بلاياي طبيعي و فساد آسيب ديده‌اند، زندگي روزمره طبقه كارگر و... .

 

ليلوسِ عزيز در جوارِ فوئنتس

اولين رمان او سپتامبر 1954 منتشر شد: ليلوس كيكوس. اين كتاب شامل دوازده داستان كوتاه درباره دختري به نام «ليلوس» است كه ديدگاه‌ها و ذهنيات يك دختر را در سال‌هاي رشدش نسبت به وضعيت جامعه نشان مي‌دهد. هر چند آن روزها «فمينيسم» در جامعه مكزيك شناخته شده نبود، اما مي‌توان اين رمان را يك رمان فمينيستي تلقي كرد؛ شرح زندگي دختري كه تلاش مي‌كند از حقوق زنان كه به قول خودش اجازه ندارند همه گناهان مردان را مرتكب شوند، دفاع مي‌كند. پونياتوسكا، خود را يك فمينيست مي‌داند و معتقد است: «شجاعت زنان، ارزشي است كه هنوز بايد براي آن مبارزه كرد.»

پونياتوسكا اين مجموعه داستان را همراه با تصويرگري لئونورا كارينگتون منتشر كرد؛ نقاشي كه بعدها رمان «لئونورا» را بر اساس زندگي‌اش نوشت.

يك‌سال قبل از انتشار اولين رمان پونياتوسكا، او در يك مهماني با كارلوس فوئنتس آشنا شد و همان سالي كه رمان «ليلوس كيكوس» منتشر شد، كارلوس فوئنتس اولين مجموعه داستان كوتاه خود را با نام «روزهاي نقابدار» منتشر كرد. اين مجموعه شامل شش داستان است كه «چاك موول» به عنوان شناخته‌شده‌ترين و درخشان‌ترين داستان اين مجموعه معرفي شده.

 

مهم‌ترين اثر؛ شب تلاتلولكو

پونياتوسكا شب دوم اكتبر سال 1968 درحالي كه پسرش فقط چهار ماه داشت از كشتار خونين دانشجويان باخبر شد. او بلافاصله به محل درگيري رفت و حاصل پرسه‌زني بر سنگفرش‌هايي كه هنوز لكه‌هاي خون بر آن تازه بود، گوشه و كنارش لنگه‌كفش‌‌ها ديده مي‌شد، صداي گريه و مردماني كه پي گمشده‌شان مي‌گشتند همه جا را گرفته بود و مصاحبه‌هاي بعد از آن تبديل به يك ناداستان ماندگار در تاريخ مكزيك شد: «شب تلاتلولكو».

اين نويسنده با شاهدان عيني گفت‌وگو كرد و خرده روايت‌هاي دانشجويان، معلمان، خانواده‌ها، زندانيان سياسي، مقامات دولتي، اخبار تلويزيون، پليس، كاسبان و حتي چهره‌هاي ادبي و سياسي معروف مانند كارلوس فوئنتس و اوريانا فالاچي را با اشعاري از اكتاويو پاز و روزاريو كاستلانوس و شعارهاي سياسي و عكس‌هاي سياه و سفيد منتشر كرد. اين كتاب، صداي بلند جنبش دانشجويي است كه به ‌طرز وحشيانه‌اي سركوب شد.

پونياتوسكا براي نوشتن و چاپ اين كتاب بارها تهديد شد، اما دست از كار نكشيد. او در سال1971 براي اين كتاب برنده جايزه ادبي خاوير ويلاوروتيا در مكزيك شد، اما از دريافت آن خودداري كرد و خطاب به رييس‌جمهور وقت گفت: «چه كسي به آنها كه در تلاتلولكو در خون غلتيدند، جايزه مي‌دهد؟»

نشر كتاب ديدآور به تازگي (1402) اين كتاب را با عنوان «قتل عام در تلاتلولكو (به شهادت تاريخ شفاهي)» ترجمه زهرا نعيمي منتشر كرده است.

 

وقايع‌نگاري سركوب، زلزله و مفقودالاثرها

در كنار «شب تلاتلولكو» وقايع‌نگاري‌هاي ديگري از پونياتوسكا تا 2004 منتشر شد كه از اهميت زيادي در تاريخ شفاهي مكزيك برخوردار است. او چندين دهه با مردان و زنان محتلفي گفت‌وگو و صداي‌شان را به دايره‌المعارف تاريخ فرهنگي مكزيك تبديل كرده است. از جمله اين كتاب‌ها مي‌توان به وقايع‌نگاري زلزله سال 1985 مكزيك اشاره كرد. پونياتوسكا حدود سه ماه در كنار زلزله‌زدگان ِ عزادار و بي‌خانمان زندگي كرد تا شرح حال آنها و ناكارآمدي اقدامات دولت وقت را بنويسد و حاصل آن تبديل شد به كتاب «هيچ‌ چيز، هيچ‌ كس؛ صداهاي زلزله مكزيكوسيتي».

 

شاهكار النا؛ زن ِ مردم و زن مستقل

«تا زماني كه تو را ببينم عيساي من» يكي از شاهكارهاي النا پونياتوسكاست كه سال 1969 منتشر شد. شخصيت اصلي اين رمان كه تبديل به يكي از شخصيت‌هاي دوست‌داشتني ادبيات مكزيك شده بر اساس زندگي واقعي «جوزفينا بوهوركز» ساخته شده است. زني كه پونياتوسكا او را در رختشويخانه ديد و مدت‌ها هر چهارشنبه از ساعت چهار تا شش عصر به خانه‌اش ‌رفت تا درباره زندگي‌اش با او گفت‌وگو كند. اين شخصيت تبديل به نماد ادبي نيمه دوم قرن بيستم شده است. پونياتوسكا در شرح ساخت شخصيت اصلي اين رمان گفته در شخصيت اين داستان، ويژگي‌هاي يك زن واقعي برجسته شده است كه تصوير سنتي زن مكزيكي را پس زده؛ ويژگي‌هايي مانند سركشي، استقلال‌طلبي و جنگجويي. پونياتوسكا، زني را در اين داستان به مخاطب خود معرفي مي‌كند كه براي بقا و شكوفايي در جامعه مردسالار تلاش مي‌كند.

برخي منتقدان و نويسنده‌ها اين اثر را با داستان «مرگ آرتميو كروز» اثر كارلوس فوئنتس موازي مي‌دانند؛ داستاني درباره يك دهقان كه از انقلاب براي به دست آوردن قدرت و ثروت سوءاستفاده مي‌كند، صداي يك مرد خيانتكار موازي با داستان پونياتوسكا و صداي يك زن كه از انقلاب گذر كرده است.

* عنوان مطلب جمله‌اي است كه پونياتوسكا در سال 1971 با نپذيرفتن جايزه ادبي «خاوير ويلاوروتيا» خطاب به رييس‌جمهور وقت مكزيك گفت.

 

 

ارسال دیدگاه شما

ورود به حساب کاربری
ایجاد حساب کاربری
عنوان صفحه‌ها
کارتون
کارتون