نشر
قصه يك شيفته باختين
«بريزبن» نوشته يوگني وادالازكين است. شخصيت اصلي اين كتاب، گلِب، نوازندهاي است كه در جواني به زبانشناسي رو ميآورد و شيفته مفهوم چندصدايي باختين ميشود اما سرانجام مفهوم چندصدايي را در موسيقي بازمييابد. آرمانشهري كه بناست اين چندصداييها در آن يكي شوند، بريزبن، چندان دور است كه انگار هم راوي و هم گلِب ترجيح ميدهند ناديدهاش بگيرند و بيهيچ حسرتي به همين چندصدايي زيبا قناعت كنند. در بريزبن گذشته و حال در هم بُر ميخورند، اما باهم يكي نميشوند. گذشته همواره گذشته ميماند و حالِ جاري سطر به سطر به گذشته تبديل ميشود و هيچكدام از شخصيتها به فهم خاص خود از زندگي و جهان دست نمييابند مگر آنكه به فهم خود از جهان از منظر فهم «ديگري» از جهان بنگرند.
تاكيد اصلي در رمان بريزبن، همانند برگ بو و هوانورد، بر موضوع شكلگيري شخصيت، بيداري خودآگاه، اولين مواجهه با عشق و مرگ، تجربه شهرت و خلاقيت است. بهطور كلي بريزبن رماني تراژيك است. موسيقي كه دري به سوي خدا و ابديت باز ميكند، قهرمانان را از بيماري و نااميدي نجات نميبخشد. قهرمان وادالازكين در تلاش براي فريفتن زمان، گيتار مينوازد و روياي شهر بريزبن را كه در آن سوي جهان، پشت كوه قاف است در سر ميپروراند، شهري كه زمان در آنجا مخالف زمان ما است.
پيرنگِ بهظاهر ساده و بيتكلف است كه با صداي نيمپردهاياش مسحور ميكند؛ خاطرات جواني، اميدهاي برآوردهنشده، نااميديها و غلبه بر آنها. ما همراه با گلب بزرگ ميشويم، عاشق ميشويم، ارزش به شهرت رسيدن را درمييابيم، واهي و گذرا بودن هر موفقيتي را ميچشيم… و وراي همه اينها موسيقي شگرفي در جريان است كه توسط گلب يانفُسكي و نويسنده رمان خلق شده است؛ نه توسط آكوردهاي گيتار و نه با آواز «زمزمه »، آنگونه كه وادالازكين مينامدش. اين كتاب شايد موسيقي بلوز آرام و غمگيني درباره عشق و مرگ باشد. شايد نواي گيتار از مسير دشوار باليدن كودكي كه به بلوغ رسيده است، از وسوسهها و قهرمانيهاي او افسانهسرايي ميكند. يا اينكه عاشقانهاي درباره فراز و نشيبهاي تاريخ و سرنوشت بشري پيش روي ما است. به هر روي نوايي مسحوركننده است كه - ميان كودكي شاد قهرمان و اكنونِ غمانگيز او در حركت است- ما را در حيات سالهاي ۱۹۷۰ غرق ميكند، به موضوعات مرتبط با فروپاشي شوروي راه پيدا ميكند، ولي توجه ما را به اين واقعيت جلب ميكند كه تابع هيچ دوره زماني نيست؛ تابع هنر، زيبايي، ابديت و بيكرانگي است.
عاصي و دورمانده از عشق
«تاريخ خاص تنهايي» رماني است تاملبرانگيز، غافلگيركننده و خاص؛ تاريخِ زندگي انسانهايي است عاصي و دورمانده از عشق. خسروبيك كه زماني از اعضاي اتحاد و ترقي بود و در برههاي از زندگي كشتن را جايگزين عشقورزي كرد، سرانجام در آخرين روزهاي عمر با ترس و حيرت به عشق رو ميكند، اما ديگر دير شده است. نرمين همواره عشق را ميجويد اما وقتي مردي به خاطرش رنج ميكشد، او را ترك ميكند، چون معتقد است هر عشقي تاريخ خاص خود را دارد؛ تاريخي كه با جنگ، شكست، رنج، ويراني و آتشبس پيش ميرود.
اين تاريخ خاص مانند آنچه مورخان مينويسند همواره آكنده است از درد و تباهي؛ تاريخي است كه شاديها را ناديده ميگيرد. از سوي ديگر، مُبّرا شخصيتي است كه با وجود تمناي عشق، هميشه احساسات خود را پنهان و سركوب كرده و با رفتارهاي آكنده از بيمهري ديگران به دوران كهولت رسيده است و در نهايت، بهايي بس گران ميپردازد. احمد آلتان، نويسنده اين كتاب متولد ۱۹۵۰ در پس تحولات تاريخي بهنوعي واكاوي فلسفي و روانشناختي در انسانها دست ميزند و در اين رهگذر پوست را پس ميزند و زخم زيرين آن را آشكار ميكند. طي اين سالها او پيوسته از مسالهسازترين چهرههاي روشنفكري تركيه بوده است. او چه زماني كه مينويسد و چه زماني كه به عنوان يك چهره تلويزيوني سخن ميگويد سراپا خشم است. خشمي از سر صداقت و راستي كه قادر به لرزاندن بنيانهاي ساختار صُلب وضعيت اجتماعي و سياسي تركيه است. وضعيتي پرتناقض كه با تمديدشدنِ مدت حكمراني حزب عدالت و توسعه بغرنجتر شده است. در اين ميان رسالت آلتان ضربهزدن به اقتدارگرايي است. رسالتي كه توانش را در كلامش مييابد. كلامي كه البته بيواسطه واكنش حاكم را در پي دارد؛ بازداشت و دربند كشيدن نويسنده و خمير كردن پيوسته كتابهايش بخشي از واكنشهاي حاكم است.