دزد دوچرخه
حسن لطفي
درست همان روزي كه عدهاي با هجوم به محل اقامت كريستينانو رونالدو سعي ميكردند فوتباليست مورد علاقه خود را ببينند و اگر شد با او عكسي بگيرند، من و عدهاي بيتوجه به آن هياهو در مكاني كه تصور ميكرديم امن است مشغول صحبت درباره ادبيات داستاني بوديم. اينكه نوشتهام تصور ميكرديم به خاطر اين است كه وقتي جلسه تمام شد خبر دزديده شدن دوچرخه يكي از حاضران باعث ايجاد غم و اندوهي در ما شد كه بيشباهت به اندوه برونو شخصيت اصلي فيلم دزد دوچرخه ساخته ويتوريا دسيكا نبود. اينكه اندوه خودمان را با اندوه مراجعهكنندگان به محل اقامت رونالدو و نديدن او مقايسه نكردهام به خاطر اين است كه براي اين افراد شور، نشاط و حضور در جمع طرفداران ستاره فوتبال خودش نوعي پيروزي است. درست بگويم يا غلط، آنها تربيت شده فرهنگ و سياستي هستند كه در سفرهاي استاني روساي جمهور دويدن مردم به دنبال اتومبيل او را نوعي افتخار ميدانند و برايشان..... بگذريم و از ماجراي اصلي دور نشويم. منظورم جلسه پرشور ادبي و دزدي دوچرخه است. داخل جلسه بحث درباره ادبيت و نقش آثار كهن در قدرتمند شدن ادبيات داستاني بود. نظرات متفاوت بود، اما همه ما مطمئن بوديم در مكاني امن در نقطه پرتردد شهر نشستهايم. از همه مطمئنتر دوستي بود كه بعد از جلسه فهميديم دوچرخهاش را دزد برده است، چراكه در بحث فعال شركت داشت و هيچ به سمتي كه دوچرخهاش را قفل كرده بود نگاهم نميكرد. بله درست خوانديد. دوچرخه قفل بود و دزد دوچرخه قفل شده را از زيرزمين يك مكان عمومي امن برده است! شايد همين هم حيرت و اندوه ما را بيشتر كرد.
در اينكه صاحب دوچرخه از ديگران حيرت زدهتر و غمگينتر بود شكي نيست. اما ديگران هم يكجوري رفتار ميكردند كه انگار قرار است از اين به بعد با وحشت بيشتري مراقب خودشان و اموالشان باشند. يكي پيشنهاد داد دوربينهاي ساختمان امن و مكانهاي دور و بر را براي شناسايي دزد بررسي كنيم. پيشنهاد خوبي بود اما شايد باور نكنيد دوربين مكان امن و همسايههاي اطرافش يا خراب بود يا... درستش فقط مال بانكي بود كه وقتي صاحب دوچرخه با نامه كلانتري اجازه بازبيني تصاويرش را گرفت نشاني از دزدي نداشت. پيشنهاد بعدي چرخش بيوقفه در شهر بود. چيزي شبيه گردش برونو و پسرش در فيلم دزد دوچرخه! صاحب دوچرخه اين پيشنهاد را هم پذيرفته است و چند روزي است در شهر ميچرخد. در شهري كه رونالدو از آن خارج شده اما دزدان بسياري پيدا و پنهان در آن گشت ميزنند. نميدانم چه كسي مسوول دزديده شدن دوچرخه دوست ما است. خودش و ما كه به مكان امن اطمينان كرديم. خودش كه به قفل و زنجير كلفت بسنده كرد. دزدي كه معلوم نيست دليل دزدياش اعتياد است يا بيماري فرزند يا علاقه به دزدي يا... مسوولاني كه وظيفه حفظ امنيت ما را دارند. كساني كه راي گرفتهاند تا امنيت و رفاه و... ايجاد كنند يا..... گمانم مخترع دوچرخه مسوول اصلي است، چراكه اگر دوچرخهاي اختراع نميشد، دوستم دوچرخه نميخريد و دزدي هم دوچرخه او را نميدزديد. با اين حساب مقصر اصلي پير لامنت، پير ميكالس و ارنست ميكاكس است.