خداحافظ وكيل بيادعا
سالهاي زيادي توي همين صفحه آخر، نعمت احمدي همراه ما بود. يادداشتهايش را با فكس و دستنويس ميفرستاد يا گاهي تلفني صحبت ميكرديم. همراه همه روزنامهنگارها بود؛ چه وقتي تحليل و يادداشت ميخواستيم و چه در روزهاي سخت و دردسرهاي عجيب شغل روزنامهنگاري. اما ناگهان خبر بد روز جمعه شد؛ وقتي خبر رسيد كه فوت كرده. عصر جمعه نامش، نعمت احمدي، هشتگ مهم فضاي مجازي شد و آنچه ميخوانيد منتخبي از نوشتههايي است كه اكثرا روزنامهنگارها و فعالان سياسي، درباره اين مرد بزرگ، شريف و دلسوز نوشتند.
«نعمت احمدي كه علاوه بر حقوق و تاريخ در كشاورزي هم شهره بود از ميان ما رفت.آشنايي من با او از شنيدن مصاحبههايش در دهه ۷۰ با راديو بيبيسي شروع شد و در دوره فعاليت دانشجويي و دهه ۸۰ هم هميشه مورد لطف ايشان بودم و از هيچ كمكي فروگذار نميكرد ... خدايش بيامرزد و روحش شاد»، «از همان اولينباري كه ١٩-١٨ سال قبل تلفني با نعمت احمدي حرف زدم تا آخرين باري كه همين اواخر رفتم تا احوالش را در بستر بيماري بپرسم، همواره دو خصوصيت داشت؛ رفيق بود و اميدوار. معتقد بود مچ سرطان ريه را هم ميخواباند. ميگفت براي بچه كوير زشت است به اين راحتي تسليم شود»، «نعمت احمدي، رفيق بيادعايي بود كه سالها قبل بيآنكه حواسم به اطرافم باشد داوطلبانه در يك پرونده دستم را گرفت. در تماسهاي بعدي هربار با قدرداني من روبهرو شد، طوري رفتار ميكرد كه گويا هيچ كمكي نكرده.روحت شاد مرد بيادعا»، «نقش #نعمت_احمدي در حمايت و دفاع داوطلبانه از روزنامهنگاران و فعالان سياسي، خصوصا در دهه ٧٠ و دوران تاخت و تاز امثال سعيد مرتضوي از ياد نخواهد رفت. او در جا افتادن وكالت داوطلبانه حقوق بشري نقش كم نظيري داشت. يادش گرامي»، «نعمت احمدي خيلي حيف بودي.عصر جمعه دلگيرتر شد با رفتن شما»، «دلمون گرفت آقاي احمدي، دلمون خيلي گرفت»، «نعمت احمدي را به واقع از دست داديم...چه نسلي... چه انسانهايي... چه تلاشهايي. حيف و هزاران حيف»، «از خبر درگذشت نعمت احمدي شوكهام؛ اين مرد شريف وكالت نميكرد، پدرانه پيگيري پرونده ميكرد.بيمنت همراه و همدل خيلي از روزنامهنگاران و خبرنگاران بود، اين مرد روزهاي آخرش كم جفا نديد، اما گلايه نكرد»، «عزراييل شنيد دكتر. نميدونم چطوري از اندوه شنيدن خبر درگذشتتون بنويسم. خيلي چيزها به من ياد داديد. خيلي وقتها از گذشته گپ زديم و از تاريخ اين كشوري كه عاشقش بوديد، گفتيد و براي امروزش افسوس خورديد. هميشه براي من يك معلم دلسوز باقي خواهيد ماند و چه جمعه غمگيني»، «نعمت احمدي بيشتر از وكيل بودن رفيق بود، استاد بود، ميتونم بگم ما باز هم رفيق از دست داديم ...حيف اون كوه تجربه و خاطره، روحش شاد و يادش گرامي»، «عجب داستاني دارد اين زندگي ...كشاورز و كشاورززاده حقوقداني كه يك عمر براي استيلاي حقوق مردم از پاي ننشست، اما امروز در برابر بيماري سرطان تسليم شد. به خانواده و جامعه وكلا تسليت ميگويم و روحش شاد»، «نعمت احمدي، وكيل و حقوقدان از دنيا رفت، آقاي احمدي اخيرا در موج اخراج اساتيد دانشگاه از تدريس منع شده بود»، «اولين و آخرين باري كه نعمت احمدي را ملاقات كردم 10 اسفند بود. وكيل شجاعي كه از دانشگاه اخراج شد، پروانه وكالتش را باطل كردند و باز هم حرفش را زد. چند روز پيش براي كار جديدم با او تماس گرفتم و برايش پيام گذاشتم. اما پاسخ نداد. پس اينجا برايش مينويسم: «خداحافظ آقاي احمدي»، «نعمت احمدي از چهرههاي ماندگار عرصه وكالت و از پيشكسوتان دفاع از حقوق بشر بود كه بدون هيچ چشمداشتي با جسارت و شهامتي كمنظير در دفاع از زندانيان امنيتي، پيشگام بود.روانش شاد باد»، «وكيل مدافعِ شجاعِ زندانيان سياسي رفت. در روزگاري كه ويرانه قضا از خلخالي تا صلواتي به خود ديد، صندلي وكالت از تابنده تا او، مزّين به چهرههايي درخشان از شرافت و كرامتِ ايراني بود. روحِ دردمندت شاد آقاي وكيل! باشد كه آرام گيري! آمين»، «او در اين سالها پرونده وكالت بسياري از روزنامهنگاران را برعهده گرفت و هزينههاي سنگيني بابت دفاع از روزنامهنگاران پرداخت كرد»، «در پرونده بازداشتهاي۸2-۸1 وكيلم بود، وقتي سال ۸۴ پيش قاضي حداد حس «خسرو گلسرخي» بهم دست داده بود مدام به پايم ميزد كه آرامتر! وقتي آمديم بيرون دعوايم كرد كه «پسر دادگاه غيرعلني انقلاب جاي اينگونه بلبل زبانيها نيست»، راست هم ميگفت خدايش بيامرزد كه نيكبين و نيكخواه بود» و «ساعت 16 است و كمكم باورم ميشد كه امروز - خدا راشكر، گوش شيطان كر- بيهيچ خبر و حادثه و فاجعه اندوهآور و جانگداز به شام ميرسد كه خبر رفتن نعمت احمدي رسيد. هيهات! هيهات! از اين محالانديشي. روان پاكش در مينوي برين شاد و آسوده؛ يادش گرامي! شريف انساندوست و راد و آزاده بود».